تاریخ شکست خوردگان ( سخنى در مورد مواضع کوروش مدرسى و شرکا در مورد جنبش جارى مردم )

لنین زمانی جمله ای با این مضمون گفته بود که در جریان انقلاب، مردم در عرض یک ماه به اندازه بیست سال به آگاهی دست پیدا میکنند. باید به این گفته لنین این را هم اضافه کرد که احزاب و جریانات سیاسی نیز با همین سرعت پوست میترکانند و به چپ و یا راست میچرخند. حزب کوروش مدرسی و شرکا از آن نمونه احزاب است که چند روزه ره صد ساله پیمود و مستقیما مقابل خیزش مردم برای سرنگونی جمهوری اسلامی ایستاد.

 

در میان اپوزیسیون جمهوری اسلامی بدون ذره ای اغراق جریانی را سراغ نمیشود گرفت که همچون حزب کوروش مدرسی و شرکا اینچنین غیر مسئولانه و با دست و دل بازی تمام جنبش جاری مردم در شهرهای بزرگ ایران را تماما به جیب جمهوری اسلامی یا یک جناح آن ریخته باشد. سرعت سقوط تاسف انگیز این جریان واقعا باورنکردنی است. شخصا یکی از کسانی بودم که چهار پنج سال پیش با مواضع راست کوروش مدرسی که او آن زمان در حزب کمونیست کارگری آنرا سیاه روی سفید تحت عنوان شرکت در دولت حجاریانی و غیره بصورت قطعنامه ها و تزهایی نوشته بود و بعد آنرا انکار میکرد، مقابله کرده ام و در کنار رفقای دیگر راست بودن و بیربط بودن این مواضع به طبقه کارگر و انقلاب و منصورحکمت را نشان داده ایم، اما با وجود این اعتراف میکنم که آن زمان بهیچ وجه فکر نمیکردم که این جریان با این سرعت به صف مقابل و مخالف طبقه کارگر و ضدیت با انقلاب نزدیک شود. باور نمیکردم و پیش بینی نمیکردم که کسانی که از دخالتگری و انقلاب و قدرت سیاسی و سرنگونی جمهوری اسلامی و طبقه کارگر حال با هر درکی دفاع کرده اند، اینچنین بسرعت به سوی تبدیل شدن به یک جریان ضد انقلابی تمام عیار حرکت کنند. براستی راهی که اینها پیش گرفته اند به هیچ کجا جز تبدیل این جریان (اگر باقی بماند و متلاشی نشود) به یک ضد انقلاب تمام عیار منجر نخواهد شد. میدانم که شنیدن این حرف برای خیلی از دوستان سابق زمخت و سنگین است و رگ گردن بعضی ها بیرون خواهد زد. اما این را از صمیم قلب و بدون ذره ای قصد توهین و تحقیر میگویم و فکر میکنم برای هر انسان منصفی که حد اقلی از درک سیاسی داشته باشد، تلاش و تعمق زیادی برای درک این نکته لازم نیست. صمیمانه به همه کسانی که در صف این جریانند توصیه میکنم که به سرنوشت و مسیر خود یک باردیگر بطور جدی بیندیشند. مسیری که این جریان دارد به سرعت طی میکند یک بار دیگر منطق سرسخت مبارزه طبقاتی را تاکید میکند که شما نمیتوانید حزب نفرت علیه یک جریان چپ و رادیکال افراطی درست کنید و بازهم چپ و رادیکال و انقلابی باقی بمانید. میشود این هارا به حال خود رها کرد. میشود به دلیل حاشیه ای بودن این جریان راحتشان گذاشت تا هر جا که ظرفیت دارند تخمیر شوند. اما موضع گیری این جریان درسهایی برای همه کمونیستها و انقلابیون دارد که باید به آن پرداخت. و بویژه ما موظفیم به کسانی که هنوز در صفوف این جریان هستند و خودرا کمونیست و انقلابی و متعلق به صف طبقه کارگر میدانند یک بار دیگر نشان دهیم که در چه موقعیت ناهنجاری ایستاده اند و باقی ماندن در صف چنین جریانی چقدر با نیات و آرمانهای قلبی آنان در تضاد و تناقض است.  ما موظفیم که به همه این دوستان هشدار دهیم که عمیقا به صف بندی های اجتماعی امروز و نقش حزبشان فکر کنند. بحث بر سر تاریخ زندگی مبارزاتی کسانی است که یک عمر بعنوان کمونیست تلاش و مبارزه کرده اند و امروز بر سر دوراهی انقلاب و ضد انقلاب قرارشان داده اند. این را موظفیم مسئولانه تاکید و یاد آوری کنیم به این امید که هیچ کمونیستی به سیاهی لشکر یک جنبش راست و ضد کمونیسم و ضدیت با انقلاب مردم تبدیل نشود. این یک هشدار جدی و صمیمانه به این دوستان است.

 

منصور حکمت و حزب کوروش مدرسی

اول بگذارید تکلیف این جریان را با منصور حکمت روشن کنیم که بنا حق خودرا به او منتسب کرده اند. کسی که ذره ای منصور حکمت را بشناسد و یا حتی چهار مقاله از منصور حکمت در مورد رویدادهایی مثل ١٨ تیر وانقلاب ۵٧ و اوضاع سیاسی ایران خوانده باشد، میفهمد که موضعگیری های جریان کوروش مدرسی و بویژه موضع اخیر آنها در مورد جنبش مردم  واقعا ١٨٠ درجه خلاف درسها و مواضع منصور حکمت است. از این بیشتر نمیشود مخالف مسیری که منصور حکمت گفته است و نوشته است حرکت کرد. هرکس که این را نمیفهمد و نمیداند را به نوشته های متعدد منصور حکمت در سایت منصور حکمت در مورد انتخاب خاتمی، در مورد جنبش ١٨ تیر و در مورد انقلاب ۵٧ و بویژه نوشته موجزی تحت عنوان "زیر حجاب اختناق" رجوع میدهم. کوروش مدرسی و شرکا در این زمینه یعنی انتساب خود به منصور حکمت و کلا دفاع خود از یک موضع بغایت راست و ضد کارگری و ضد مردمی، به آنچنان خلط مبحث و سفسطه بازی و مغلق گویی ای افتاده اند که باور کردنی نیست. باور کردنی نیست که کسی با ادعای طرفداری از چپ و کمونیسم و منصور حکمت که هیچ، کلا از میان اپوزیسیون جمهوری اسلامی در روز روشن بلند شود و مردمی را که شعار مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه ای و "زندانی سیاسی آزاد باید گردد" سر میدهند را طرفدار یک جناح حکومت و متوهم به یک شخصیت دست چندم و کپک زده حکومت معرفی کند. 

 

از نظر این ها مردم فریب خورده و متوهم پشت یک جناح حکومت به صف شده اند. همین ارزیابی که گویا حکومت اسلامی و یک جناحش میتوانند مردم را بصورت میلیونی فریب دهند و برای پیشبرد اهداف خویش یعنی حفظ نظام به خیابانها بکشانند، را هرکس دقت کند میفهمد که چفدر پرت و بیربط به واقعیات امروز جامعه ایران، و کاملا متضاد با ارزیابی منصور حکمت از همین مردم در ده سال پیش است. حزب کمونیست کارگری و منصور حکمت هیچگاه مردم را متوهم به رژیم و طرفدار یک جناح رژیم ارزیابی نکرده است. ح