روایت پوپولیستی از جنبش اعتراضی مردم ایران

حدود یک قرن از دوران انقلابات سیاسی وعمومی به معنی کلاسیک آن گذ شته است. انقلابات مردمی که در قرن نوزده و اوایل قرن بیستم که هنوز تفکیک  طبقاتی در جوامع عقب افتاده و بعضی از جوامع پیشرفته به سرانجام قطعی خود نرسیده بود و هنوز دهقانان و اقشار میانه همراه با کارگران در ایجاد تحولات پیشرو و دموکراتیک ( امروز مقوله دمکراسی بار مثبت سابق را با خود حمل نمی کند) درجوامع آن زمان و عقب راندن دولتهای وقت ویا تعویض و جایگزینیشان با بخشهای رادیکال وترقی خواه بورژوازی در راستای بهبود زندگی و کشایش نسبی  به سود خود ذینفع بودند و تحرکات وتحولات اجتماعی تحت پرچم بخشهای رادیکال و تازه به دوران رسیده بورژوازی (سرمایه داری دوران ما ذره ای رادیکالیسم و حتی اصلاحات را نمایندگی نمیکند.این امر به داده عمومی کمونیست ها تبدیل شده است.) بوقوع می پیوست. کمونیستها نیز از رادیکالیسم و جنبه های پیشرو آن در جهت ایجاد فضای باز سیاسی و تسریع هرچه بییشتر تفکیک طبقاتی و استفاده از شرایط موجود برای ابراز وجود سیاسی خود، از تحولات مثبتی که جامعه را به جلو سوق میداد حمایت می کردند.

امروز در دوران کاملا متفاوتی زندکی میکنیم ومعادلات دوران مذکور بهم خورده ودر موارد زیادی جنبش ها و تحرکات توده ای قابل دفاع و پشتیبانی نیستند. بویژه بعد از فرو پاشی بلوک شرق و عربده کشی راست ترین جناح سرمایه داری بازار آزاد در قلمداد کردن وقبولاندن شکست سرمایه داری دولتی بنام شکست کمونیسم به مردم جهان، زمینه و میدان وسیعی برای جنبشهای ارتجاعی فراهم نمودند و کثیف ترین پرچم ها را بالای سر این جنبش ها به حرکت در آوردند.       

اعتراض مردم ایران نیز علی رغم تنفر شدید مردم از جمهوری اسلامی در خلاء آلترناتیو چپ و کمونیستی پرچمش دست اسلام سبز موسوی افتاده است.دراین شرایط تلاش در راستای ایجاد صف مستقل کارگری و کمونیستی، تلاش برای صف قدرتمند آزادی خواهی و برابری طلبی و فراخوان به مردم برای ترک صفوف اسلام سبزموسوی و پیوستن به صف انسانیت، سیاستی درست، کمونیستی و انسانی است.

متاسفانه به سیاق معمول طیفی از چپ از جمله حزب کمونیست کارگری ایران با موج همراهی کردند و به حمایت از آن پرداختند. این شیفتگی نه یک بد فهمی مارکسیستی، نه تقلیل گرایی پوپولیستی بلکه عین پوپولیسم است.که نتها هیچ جنبه پیشرو و رادیکال را در بر ندارد، نه تنها آگاه گری طبقاتی به کارگران و جامعه منتقل نمیکند، بلکه خاک به چشم آنها می پاشد و بدنبال طبقات دارا روانه می کند.
به گفته های درخشان حمید تقوای در مصاحبه با اضغر کریمی در مورد اعتراضات مردم توجه کنید. مردم این انقلاب شما است، این انقلاب رهایی بخش شما است ، این یکی از انقلابات معدودی است که اگر نگویم تنها انقلاب در تاریخ است که با نیروی چند میلیونی به خیابانها آمده است. در قسمت دیگری در همین مصاحبه با فکر راحت در مورد چپ (بگو حکمتیست ها) چنین اظهار نظر میکند. وقتی مردم به خون کشیده شوند و شکست بخورند اینها خوشحال می شوند. اینها جغد انقلاب اند نه رهبرش، اینها پیروزیشان در شکست این حرکت است.   ایشان بر این باورهستند که مردم زرنگ و تیز هستند و زیر و بم حرکت و خیزشها را بر مبنای توازن قوای موجود در جامعه تشخیص میدهند وبا هوشیاری عمل مکنند تا نوبت به مرحله بعدی برسد و قدم به قدم دست به اقدامات دیگر وتغییر شعارها بزنند. حزبی که خود را کمونیست میداند، اگر صف طبقاتی خود را فراموش نکرده باشد، چنین فرمول بندی عمومی را از انقلاب،هوشیاری مردم و رادیکالیسم مرحله  به مرحله شعارها را ایراد نمیدهد. کسی که افق حاکم بر اعتراضات را نادیده میگیرد و مردم را به دل کندن از این پرچم دعوت نمیکند. انتظاری غیر از تحلیل های ماورای طبقاتی از او بیهوده به نظر میرسد. چیزی که حمید تقوای را شیفته کرده و به شنا کردن همراه موج کشانده است، انقلاب وتوده  مردم است. اینکه مردم به کدام سمت در حرکت اند، مرتکب چه خطای سیاسی شده اند، راهشان به کجا ختم میشود، چه جریانی را تقویت میکنند، در مسیر راه چه تلفات سنگی را متحمل میشوند و چه سناریوی ممکن است اتفاق بیافتد مهم نیست. به هر حال شییفته گی پوپولیسم به انقلاب و تودها را حتی اگر پرچم کثیف اسلام سبز در بالای سرش قرار گرفته باشد را نمی توان قلم گرفت. این خط حزب حمید تقوای است وکاریش نمی توان کرد.

این خط و نگرش نمی تواند به درک جنبش موجود نایل شود.  اینها متوجه نیستند این جنبش صاحب دارد ونمی شود از دورن پرچم سبز را به پرچم سرخ تبدیل کرد. افراد و احزاب رادیکال که مشغول تغییر شعار های این جنبش از درون هستند متوجه نیستند که این جنبش برای امر دیگری به میدان آمده است و پرچمی که در دست دارد پرچم تعدیل فشار و فرهنگی است که مردم احمدی نژاد را نماینده آن میدانند ونه کلیت جمهوری اسلامی  و موسوی را  نماینده خلاصی از آن میپندارند.  که باز راه به چاه دیگری ونتیجه اش همان جمهوری اسلامی با رنگ دیگری است. بیش از این چیزی نیست ونمیتواند باشد

ما به مردم گفتیم و میگوئیم این پرچم شما نیست. اکر زیر چتر اسلام سبز موسوی حرکت کنید، هر وقت لازم باشد ومصلحت نظام ایجاب کند چتر را از  سرتان کنار میزنند تا باران گلوله جسم نازنین شما انسان های شریف را غربال کند بدون اینکه خم به ابرو بیاورند. اینها جنایتکارانی هستند که دستشان به اندازه احمدی نژاد وخامنه ای به خون جوانان وانسانهای شریف این جامعه آ لوده است. صف این جانیان را ترک کنید وبه صف انسانیت به پیوندید. 

اگر پوپولیستها شیفته هر حرکت توده ای با هر افقی هستند، ما کمونیستها مردم را از این راه باز میداریم و راه خلا صی از کلیت رژیم اسلامی را با افق کمونیستی و شعار آزادی، برابری و انسانیت به آنها پیشنهاد می نمائیم. ما با توجه به شرایط کنونی و شکاف موجود حکومتی به کارگران رهنمود ایجاد مجامع عمومی و سایر تشکل های  کارگری دادیم. ما حکمتیستها شعارهای رادیکال و افق رهایی مردم ایران از زیر چکمه فاشیستهای اسلامی را جهت انتخاب، در مقابل گارگران و مردم قرار دادیم.  ما طبقه کارگر و جنبش کمو نیستی را قبل از هر چیز متوجه این رویدادها کردیم. توهم به پرچم های بورژوازی همیشه طبقه کارگر وتوده های محروم را سیاهی لشکر به قدرت رسیدن آنها و به تکرار مجدد سناریوی بردگی مزدی کارگران انجامیده است. بعد از ریختن توهم به اسلام سبز موسوی و بازنگری آنچه که گذشت، میشود منظرهای متفاوت از امروز را نگاه کرد. کسانی که به رهایی مردم از نکبت جمهوری اسلامی علاقه مند هستند، وقتی که هاله تار توهم به موسوی را از فکر خود
زدودند و با آن تصفیه حساب کردند، با مراجعه به نوشته ها، گفته ها،تصمیمات و تلاش های این دوره احزاب سیاسی قضاوت خواهند کرد و خط درست کمونیستی را باز خواهند یافت. هر کارگر و روشنفکر اتقلابی که خود را ازچنگال مهندسی افکار رها نموده باشد به حزبی خواهد پیوست که در این دوره پرچم کمونیستی و انسانیت را بر افراشت. 

منصور حکمت به ما آموخته است که در دوره های متلاطم چگونه به عنوان مارکسیست به رویدادها بنگریم . خط حکمت در این دوره ها  بیش از هر زمان دیگری راهنمای اتخاذ سیاست و  تصمیمات درست کمونیستی است. احزاب سیاسی در تلاطمات و گره گاهای  اجتماعی متوانند لیاقت خود را برای رهبری جامعه ثابت کنند. بنظرم حزب حکمتیست تا اینجا از این آزمایش سر بلند بیرون آمد وثابت کرد در دوره های که پوپولیستها و اکثر جریانات چپ که شیفته به خیابان ریختن مردم بدون توجه به پرچم و افق حاکم بر آن می شوند، راه کمونیستی خود را گم نخواهند کرد و نه تنها این بلکه هرانقلابی آنها را به خود جذب نمیکند.آنها انقلابی را تائید و تلاش میکنند در راس آن قرار گیرند که افق حاکم بر آن خلاصی از کل نکبت اسلامی و حکومتش باشد و پرچمش آزادی، برابری ورهایی انسان باشد.