حزب کمونیست کارگری پرچمهای الله و اکبر در خارج کشور را جمع کرد!

با شروع آغاز دور اخیر خیزش انقلابی مردم ایران، مبارزه توده ایی علیه نظام در خارج کشور نیز به اوج خود رسید . در تمامی کشورها در اقصا نقاط دنیا تظاهراتها و تجمعات اعتراضی  بر علیه رژیم جمهوری اسلامی برپا شد. با ورود مردم در خارج کشور به دور جدید ابراز وجود سیاسی و انقلابی علیه نظام، کمپی که در راس آن مزودوران اعزامی وابسته به باند جنایتکار هاشمی رفسنجانی، اطلاعاتیها، افراد سفارتخانه های جمهوری اسلامی قرار دارند شروع به کار کردند.

 این کمپی است که با وجود آنکه از سوی هاشمی رفسنجانی و موسوی حمایت و برای ابراز وجود آن میلیونها دلار هزینه شده است، اما صرفا متکی به دلارهای آغشته به خون کشتار شدگان ۶۰ و ۶۷ نیست. این کمپ متکی به یک جنبش اجتماعی و سیاسی است. جنبش ملی/ اسلامی که برای خود، احزاب و سازمانهایی دارد. کادر و فعال، نویسنده و ژورنالیست بی وجدان دارد. ابزارهای متعدد ابراز وجود سیاسی دارد و در خود خارج کشور به سازمانها و احزاب دولتهای غربی و بودجه آنها متکی است. احزاب و جریانات رسوایی چون اکثریت، حزب توده، شاخه های مختلف جریانات ملی/اسلامی که تحت نام فرهنگی و غیر سیاسی کار میکنند، جزو این کمپ هستند. در عرض یک هفته مخملباف را رسانه چرخانی کرده به عنوان نماینده خارج کشور موسوی و هاشمی تحت لوای مبارزه مردم ایران در بوق کردند. بنا به اخبار، از مخملباف، مهاجرانی و بقیه افراد این کمپ ضد انقلابی و ارتجاعی یک ستاد متمرکز در خارج کشور درست کرده اند. بر اساس اخبار سایتهای خودشان از یک سال قبل صدها دانشجوی سهمیه ایی آموزش داده شده وزارت اطلاعات را وارد خارج کرده و برای ایفای نقش در چنین روزهایی اسکان داده اند. این ترکیب ستون فقرات جنبش موسوم به سبز در خارج کشور است. اما بسیار بسیار مهم است که بدانیم این ستون فقرات و راس یک کمپینی است که رسما بر علیه مردم ایران در خارج کشور در حال توطئه است. هدف اصلی این جریان این است که درست در کنار گلوله های نیروهای انتظامی برای خفه کردن مردم، در خارج کشور نگذارد صدای مردم ایران بدانگونه که هست به جهانیان برسد. در تمامی مصاحبه های مخملباف، در تمامی نوشته ها و ابراز وجودهای جریان اکثریت و حزب توده، در تمام برنامه های بی بی سی و صدای آمریکا همگام و همزمان با هم بطور عجیبی اصرار دارند بگویند مردم فقط و تنها برای موسوی و برای اعتراض به تقلب در انتخابات بیرون آمده اند. اگر دقت کنید اشپیگل آلمانی میگوید شعارهای مردم دیگر کمتر مربوط به انتخابات میباشد، اما رادیو فردا، زمانه، صدای آمریکا، بی بی سی، سایتهای گویا و پیک نت و اکثریت و حزب توده و بقیه اصرار دارند حتی در شیوه خبرگویی بگویند " مردم معترض به انتخابات دیروز مورد حمله قرار گرفتند" " اعتراض به تقلب در انتخابات همچنان ادامه دارد" " طرفدران موسوی در میدان هفت تیر تجمع کردند" ! این در حالی هست که مثلا نامزد ندا سلطانی در مصاحبه با خود بی بی سی گفته است ندا به هیچ عنوان طرفدار موسوی نبود! مسئله ندا فقط انتخابات نبود! ندا طرفدار آزادی بود و این گفته نامزد ندا تصویرگر حقیقت مبارزه میلیونها نفر مردمی است که الان بیش از ده روز است حزب کمونیست کارگری نیز بر اثبات آن اصرار دارد. این حزب گلوی خود را پاره کرده است تا به همه جهانیان بگوید که مبارزه مردم چیزی به جز توطئه آشکار باند هاشمی/موسوی و جنبش ملی اسلامی در پیوند با رسانه های دول غربی است. حزب کمونیست کارگری از همان روز اول گفت و اعلام کرد که مردم به خاطر انتخابات نیست که درگیری با نظام را آغاز کرده اند. الان دیگر اینجا و آنجا خود جوانان هم شعار داده اند که موسوی بهانه است… کل نظام نشانه است! مبارزه مردم ایران به خاطر درهم کوبیدن این نظام است و این آن حقیقتی است که کمپ دشمنان مردم را بشدت ترسانده و وارد چنین سناریوی توطئه آمیزی کرده است.

این کمپ در خارج کشور " جنبشی" عمل میکند. اینطور نیست که تظاهراتهایی که برپا میکنند فقط افراد فوق حضور بهم میرسانند. در این تظاهراتها همچنین مردم عادی نیز شرکت میکنند. بسیاری از کسانی که در این تظاهراتهای سبز شرکت میکنند اصلا با هدف و سناریوی ضد انقلابی این باند و این کمپ سهیم نیستند. آنها می آیند تا مانند مردم ایران در داخل کشور به رژیم جمهوری اسلامی اعتراض کنند. مطمئنا اگر چپ و کمونیست کارگری قویتر از اینها و بیشتر از اینها در دسترسشان بود، به هیچ عنوان رفتن به زیر این پرچمها را برنمی گزیدند. لذا سوا کردن توده مردم عادی که در این تظاهراتها شرکت میکنند از سازماندهندگان آنها، یک کار مهم و یک چلنج جدید برای حزب کمونیست کارگری است. اینکه در عین افشاء کردن سیاست و توطئه آنها و بیرون انداختن سیاست آنها ازصحنه، سمپاتی و حمایت مردم را جلب و ابراز وجود سیاسی آنها را در صف خود ممکن کند. کاری کند که مردمی که آدرس اشتباهی رفته اند به زیر پرچم خود و مردم ایران بدون کوچکترین هتک حرمتی و لطمه دیدن غرور خود برگردند. به اعتقاد من در کل، هم در خارج و هم در داخل، این یک چلنج سیاسی و اجتماعی است. از عهده جریانی بر می آِید که میتواند با جامعه و مردم حتی وقتی انتخاب اشتباهی میکنند، حتی وقتی تاکتیک میزنند، حتی وقتی مبارزه شان پیچیده و هوشمندانه است، کار کند. حقیقت را از زیر همهمه بیرون بکشد، غرور و عظمت مبارزه شان را جلو خودشان بگذارد و دشمنانشان را کنار بزند. با مردم نمیشود نه مبصربازی در آورد، نه آنها را مقصر قلمداد کرد، نه به آنها پشت کرد، نه به آنها عتاب و خطاب کرد. لذا به اعتقاد من در خارج هم حزبی میبرد که علاوه بر داشتن سیاست میلیتانت، مردم دار و اجتماعی باشد. هپروت نباشد! پرت نباشد! پیشرو، هوشمند، متکی بر روحیه امروز جوانان، فرهنگ مبارزه امروز آنها و در متن جامعه اروپایی و غربی باشد. حزبی میبرد که به قول جوانهای امروزی، علاوه بر داشتن خط و سیاست درست حسابی، لیدر خیابان داشته باشد. کسانی که قادر باشند مسلط، فهیم، اجتماعی و دخالتگر در خود خیابان سمپا
تی مردم را جلب کنند و آنها را بیاورند. ممکن است کمبودی وجود داشته باشد، کمبود همیشه هست. الان ندامت و شکست طلبی را باید به بقیه سپرد. نقطه قوت حزب کمونیست کارگری این بود که با همین توانایی ها و حتی ضعف و قوتهایش با خط و جهت درستی که داشت برای جنگ به خیابان رفت و برد! تا همین جا سنگرهایی را فتح کرد. عقبشان راند.

حزب کمونیست کارگری در مواجه با بلند کردن پرچمهای الله و اکبر در خارج کشور بلافاصله بدون سازش، خواهان پایین آوردن آنها شد.  به بهانه اطلاعاتیها، اکثریتی توده ایها و خط امامیهای خارج کشورمبنی بر اینکه نباید کاری کنیم که در داخل ایران مردم سرکوب شوند، یک ذره وقع نگذاشت. اعلام کرد که شما برای مردم این کار را نمیکنید، شما برای گرفتن نقشه هاشمی الله و اکبر میگویید. ما شما را میشناسیم. در شهر کلن، فرانکفورت، تورنتو، استکهلم و بقیه شهرهای دیگر لیدرهای خیابانی ما با شهامت و به نمایندگی از مردم ایران این پرچمها را پایین آوردند و زیر پا له کردند و اعلام کردند که به بلند کردن پرچم الله و اکبر و رژیم اسلامی به اسم اپوزیسیون در خارج کشور یک ثانیه مهلت نمیدهند. به باور من اگر حزب کمونیست کارگری نبود، الان در خارج، صفحه به صفحه در رسانه های غربی ما شاهد دیدن این تصاویر کریه به اسم مردم ایران بودیم. اگر دقت کنید در همین هفته اخیر فورا این پرچمها را جمع کردند و به درون انبار سفارتها برگرداندند. درست به موازات اینکه مردم به کروبی حالی کردند به نماز جمعه نمیروند و به موسوی نشان دادند به مساجد و تکایا نمیروند، در خارج هم این عقب نشینی به آنها تحمیل شد. در عین حال کادرها و فعالین حزب کمونیست کارگری با خود مردم به بحث پرداختند. ما با مردم به شیوه سیاسی مواجه شدیم. عصبیت و پانیک کردن و پرخاشجویی روش ما نبود. توضیح دادیم که علت مخالفت ما سیاسی است. در تمام بحثهای خیابانی ما با حوصله توضیح دادیم که آوردن شعار و پرچم الله و اکبر هم در ایران و هم در خارج کشور اصلا اتفاقی نیست. اتاق فکر موسوی و هاشمی نشستند و هم برای تحمیل رنگ سبز و هم برای تحمیل شعار الله و اکبر با همراهی صدای آمریکا و بی بی سی کار کرده اند. گفتن الله و اکبر به هیچ عنوان عکس العمل طبیعی و شعار طبیعی مردم داغ کرده و به جوش آمده از دست رژیم نیست. کسانی که به موازات خیزش انقلابی برحق مردم ایران نقشه ریخته اند تا یک پروژه مخملی را به این خیزش برحق تحمیل کنند جوابشان به اینکه چگونه مانع چپ شدن این خیزش بشوند، جوابشان به اینکه چگونه مانع حمایت عموم مردم ایران از این مبارزه بشوند، چگونه آن را محدود کنند تا به محض رسیدن به پیروزی خودشان در جنگ قدرت، کوبیدن و محاصره مردم راحتتر باشد، چگونه جلو اتحاد مردم و طبقه کارگر اروپا را از مبارزات برحق مردم ایران بگیرند، رنگ سبز و شعار الله و اکبر بوده است. ما در خیابانها دست مردم را گرفتیم گفتیم بیا از یک آلمانی، از یک سوئدی بپرسیم آیا از یک جنبشی در خاورمیانه که الان پرچمی شبیه حزب الله لبنان بلند کرده و شعار الله و اکبر میدهد حمایت میکنی؟ یا از جنبشی که میگوید دخالت مذهب را نمی خواهم، حکومت مذهبی نمی خواهم، تروریسم اسلامی نمی خواهم، حقوق زن را بدهید! اعدام را برچینید و…. بیا برویم ببینیم کدام شعار و پرچم باعث بایکوت مردم ایران و کدام باعث همبستگی با مردم ایران میشود؟ تجربه را جلو خود مردم گذاشتیم تا با چشم خود ببینند زیر نیم کاسه این شعار و این پرچم یک استراتژی سیاسی هست که دست بر قضا هدفش جلوگیری از سرکوب مردم ایران نیست، هدفش بایکوت شدن این مبارزه است تا بتواند بهتر بر سر آن معامله کند. با همین روش و مثلا با ابتکار درست کردن تریبون آزاد در استکهلم، کسانی که به غلط به زیر آن پرچم رفته بودند به سرعت در این تظاهراتها به ما پیوستند چون دیدند که وجود این پرچم و این شعار جدا برای جلوگیری از اعلام همبستگی بدون تردید مردم اروپا از مردم ایران است. گفتیم میخواهند کمربند سبز دور انقلاب برحق مردم ایران  بکشند و الله و اکبر گویان صدای مردم ما را خفه کنند. بسیاری از مردم قبول میکردند. ما وارد بحث ایدئولوژیک نشدیم. به روش سیاسی مردم را قانع کردیم. در عین حال به نظر من انتخاب مردم همیشه یک انتخاب سیاسی است. اینطور نیست که گویا مردم همیشه به خاطر "توهم" به زیر پرچم کس دیگری میروند. به نظر من خیلی جاها مردم خودشان میدانند که این پرچم مال آنها نیست، اما پرچم دیگری و انتخاب دیگری را یا نمی بینند، یا اینکه به نظر آنها قدرت ندارد تا زیر آن قرار بگیرند. لذا یک سمت و سوی بیرون کشیدن مردم از زیر پرچمهای دیگر، فقط "بحث" نیست، "عمل" است. نمیشود خانه نشست و علیه اشتباه مردم و یا تصمیمشان اعلامیه نوشت. باید نشان داد که قدرت دخالتگری وجود دارد. قدرت سازماندهی وجود دارد. مجموع این فاکتورها، یعنی ایستادگی ما در خارج، آبروباختگی جنبش الله و اکبر و پشت کردن مردم به آنها باعث شد بیرق سبز اعدام و حکومت کشتار را یواشکی زمین بیندازند. بعد از کسب این پیروزی به سنگر دیگری خزیدند که آنهم مقاومت در مقابل شعار سرنگونی جمهوری اسلامی و مرگ بر این رژیم است. به نظر من عقب راندنشان به این سنگر، زدنشان را توسط حزب ما و چپ خارج کشور راحت کرده است. الان به راحتی میشود نشان داد که کسی که امروز نمیخواهد مرگ بر جمهوری اسلامی بدهد یا سر و سری با سفارت دارد، یا ریگ بزرگتری در کفشش میباشد. این عکس العمل آنها باعث میشود اگر ما زود بجنبیم تا پشت خاکریز
های سفارت عقبشان برانیم. چنانچه در استکهلم حزب ما و مردم کاری کردند که مهرداد درویش پور قشنگ رسوا شد و مردم مجبورش کردند شعار مرگ بر جمهوری اسلامی بدهد! ایشان به جای شعار مرگ بر جمهوری اسلامی مقاومت میکرد و به پشت بلند گو رفته شعار میداد " رفراندوم، رفراندوم" مردم در جواب یکپارچه میگفتند " نمیخوایم، نمیخوایم"!

این جنگ و این نبرد سیاسی ما را آبدیده تر کرد. تجربیات بسیاری آموختیم که من همه آنها را که شنیده و دیده ام به سرعت و به فاصله جمع بندی و منتشر میکنم. امیدوارم خود کادرها و مسئولین حزب هم برسند و با این همه تلاشی که میکنند تجربیات گرانبهای خودشان را بگویند. در نوشته های بعدی به گرایش چپ حاشیه، انحلال طلبی در پوشش وحدت، همچنین به شیوه های اجتماعیتر مبارزه در خارج کشور و افشاء بیشتر ضد انقلاب سبز در اینجا میپردازم. تا همین جا هدف تثبیت این سنگر فتح شده و نشان دادن گوشه ایی از موقعیت کنونی ما بود.

درود بر حزب کمونیست کارگری ایران!