مروری کوتاه بر درس و آزمونهای قیام ٢٢ بهمن

در آستانه ٢٢ بهمن هستیم. درسهای قیام ٢٢ بهمن در شرایطی که توده عظیم میلیونی مردم در خیابان هستند، بیش از هر دوره ای ضروری و شیرین است. خاطرات دوره قبل و روز ٢٢بهمن و  روزهای حاکمیت مردم بر سرنوشت خود، روزهایی که هنوز دستهای سیاه و جنایتکار جمهوری اسلامی بر سر جامعه حاکم نبود جذاب ترین خاطره نسل ما است. آنروزها همه چیز را قدرت و اراده مردم تعیین میکرد. نفرت از رژیم و دم ودستگاهش با چنان صراحت و قدرتی ابراز میشد که کار بدستان و عالیجنابان برای فرو نشاندن وحشتشان اینجا و آنجا با دلیل و بی دلیل عجز و لابه میکردند که “ما کاره ای نبودیم”، “مجبور شدیم”، “فریب خورده بودیم”، امروز کم نیستند افرادی از نیروهای بسیج و مسلح جمهوری اسلامی که به روزهای دوره قیام ٢٢بهمن افتاده اند، از سرنوشت سیاه و همکاری با رژیم پشیمانند. دشمنان مردم عقب نشسته بودند و سراسیمه خود را در سوراخها از چشم مردم پنهان میکردند.

احساس آزادی و رهائی را میشد در چهره های همه مردم تماشا کرد. آنروزها در واقع روزهای جشن و خوشی و پیروزی ما مردم قیام کرده بود. در تهران و بسیاری شهرهای بزرگ خانواده های فقیر که شب ها را زیر حصیر حلبی آبادها به صبح میرساندند با متواری شدن گزمه هائی که از مستغلات بساز و بفروش های ثروتمند و طماع محافظت میکردند، صاحب خانه شده بودند. بخش و بلوکهایی از شهرک اکباتان که ما روزهائی از تعطیلات تابستان همراه رفقا برای کار در میان کارگران در آنجا کار میکردیم به تصرف خانواده های کارگر و فقیر درآمده بود.

کارگران در کارخانه ها بساط زورگوئی کارفرمایان و سرپرستان را جمع کرده و برای خودشان آقائی میکردند. امروز با وجود هزاران اعتصاب کارگری، فضای اتحاد و همبستگی طبقاتی، با وجود بیش از سه دهه بر پایی روزهای با شکوه اول ماه مه، با ایجاد اولین و ابتدائی ترین امکانات تحرک طبقاتی، کارگران به مثابه صاحبان قدرت سیاسی و جامعه میتوانند، جامعه و کل نظام سیاسی آتی و قدرت سیاسی را در اختیار خود بگیرند. دیر نیست آنروزی که طبقه کارگر در صحنه سیاست حرف اول و آخر را بزند.

در مدرسه ها دیگر از کنترل پلیسی و و سانسور خبری نبود و شاگردان و معلمان از هر چیزی که ممنوع و حرام بود، از سیاست و کشورداری هر چه  میخواستند میگفتند و مینوشتند. امروز در شرایطیکه در آستانه اعتلای جنبش مردم برای سرنگونی هستیم، در شرایطیکه جامعه در حال خفقان بود، جنبش آزادیخواهی معلمان امیدهای خفته رهایی از چنگ این نظام را با شعار سوسیالیسم بر خیز برای رفع ستم به اهتزا در آوردند. افق و آرمان اعتراض و مبارزه را در شکل وسیع و سراسری به نمایش گذاشتند. و دیر نیست آنروزهایی که در مدارس حجابها پرت شوند. و فضای سکولار و مدنی  بر مدارس مجددا برقرار شود.

 در خیابانها و قهوه خانه ها همه جا بساط بحث و سیاسی و نطق و خطابه و مناظره بر قرار بود. مردم تلافی یک عمر نچشیدن مزه آزادی بیان و اجتماع را بخصوص پس از چندین ماه حکومت نظامی بی رحمانه، اکنون در کوچه و خیابانها در میاوردند. پلیس و امنیه جرات برچیدن این تجمعات را که نداشت هیچ، دیگر جرات خود نشان دادن هم نمیکرد. امروز خیابانها در تصرف مردم هستند. ۶دی امسال جلوه های بسیار زیبا از تصرف خیابانها و پاکسازی مزدوران جمهوری اسلامی به نمایش درآمدند. دیر نیست آن روزهایی که رقص و پایکوبی و پرت کردن حجاب با جلوه های باشکوهتر آزادی بیان و تجمعات بدور از سرکوب و جنگ و گریز، خیابانها به تصرف مردم در بیایند. در ده سال گذشته از ١٨تیر ١٣٧٨ ببعد این جلوه های باشکوه اعتراض خیابانی  توسط مردم انجام گرفته. 

همه کتابهائی که سالهای سال زیر سانسور بودند در آن دوره کرور کرور چاپ شدند و به بازار آمدند. امروز، اما به یمن انقلاب انفورماتیک نسل جوان ما در ایران به نسل انقلاب فیس بوک و تویتر و یوتوب نام گذاری شده. اگر آندوره برای نسل ما برای باز تکثیر آثار مارکسیستی و چه باید کرد میبایست شبهای طولانی به بازنویسی و کپی این آثار میپرداختیم، اما امروز با انقلاب انفورماتیک و وبلاگ نویسی دسترسی به آثار و متون سیاسی و مارکسیستی و انقلابی سهل و ساده شده است. نسل جوان ما در ایران امروز نسل انقلاب در عرصه وبلاگ نویسی و فیس بوک و تویتر و یوتوب است. دیر نیست روزی که سانسور و فیلتر نظام جمهوری اسلامی برچیده شود، مردم ایران و نسل فعال سیاسی این جامعه در ردیف اولین های این انقلاب انفورماتیک در سطح جهان قرار گیرد. 

در آنرمان هیچ جای دنیا از ایران آزادتر نبود و با مردم هیچ جای دنیا همانند مردم آنروز ایران به احترام رفتار نمیشد. در آنروزها ما قیامی همگانی را در صحنه سیاست و اعتراض خیابانی به نمایش گذاشتیم که در نوع خود منحصر بفرد بود. قیامی مردمی با قامتی میلیونی، با صدایی رسا مرگ بر شاه. مردم دنیا و مشتاقان راه آزادی و برابری و رهائی بعد از سالهای دهه شصت و هفتاد اینبار در قامت قیام مردمی ما، بار دیگر فضای آرمانخواهی و انقلابی را تجربه کردند.

قیام مسلحانه مردم نقطه اوج این جشن همگانی بود. مردم مسلح به تفنگ و تپانچه و کوکتل آتشزا آخرین پایگاه های مدافعان استبداد سلطنتی را به محاصره در آوردند، ارتباط آنها را با بستن جاده های اصلی  شهر قطع کردند و با حملاتی جانانه به پادگانها، مقرهای ساواک، کاخ سلطنتی، زندانها، فرودگاه ها، رادیو تلویزیون، آخرین مقاومت آشکار آنها را در هم شکستند و به این ترتیب اثبات کردند که هیچ نیرویی در برابر اراده انقلابی آنها تاب مقاومت ندارد.

اما پر شکوهترین جنبه قیام و کلا روزهای اوج انقلاب که هر بیننده ای را خیره و محسور میکرد رابطه مردم با یکدیگر بود. همبستگی و مودتی که درمیان آنها موج میزد در هیچ زمان دیگری نظیر نداشت. گوئی همه برادران و خواهران تنی یکدیگر شده اند. در هر خانه ای را که میزدی بگرمی راهت میدادند، انگار که همانجا بدنیا آمده ای به هر جمعیتی که وارد میشدی تحویلت میگرفتند. گوئی از قدیم آشنایشان بوده ای. به حرفهایت گوش میدادند شریک صحبت ها و نظراتت میشدند. مسئولانه اشتباهاتت را یادآوری میکردند، کاری که مربیان دلسوز هم بزحمت حوصله اش را دارند. در خیابانها اگر زمین میخوری و کمک میخواستی دهها دست بسویت دراز میشد گوئی که کودکی تازه پا گرفته ای. اگر از درد ناله میکردی دهها کس در آغوشت میکشیدند انگار که صدها مادر و پدر از آنت شده است. کافی بود که کمی آب بخواهی تا چندین تنگ آب پر از یخ هدیه ات کنند. انگار نه انگار که اینها همان مردمی هستند که آب زرشک تقلبی را تنها پس از گرفتن پولش بدستت میدادند یا بخاطر تنه ای که نا غافل به تنشان زده بودی در همان خیابان فحش نثارت میکردند و یا برای قاپیدن مزد ناقابل یک روز بیلداری و عملگی در همان میدان یقه ات را میگرفتند و بر زمینت میکوفتند. آن روزها سر آمده بود، انسانهای دیگری متولد شده بودند، دیگر غریبگی معنائی نداشت. بیاد مارکس میافتادی که میگفت در این نظام مسخ کننده، جائی که همه چیز برای مبادله است بشر از بین میرود و تبدیل به پول میشود، فردیت و اخلاق بشری به کالائی خریدنی تبدیل میشود، پیوند اجتماعی بین افراد به رابطه بین اشیا مبدل میشود و بشر با ذات خودش با خودش بیگانه میشود. با خود میگفتی که اگر فقط ترکی کوچک و سطحی بر پوسته این نظام جهنمی بتواند تغییراتی چنین باور نکردنی در عرض مدتی کوتاه در رفتار انسانها با همنوعانشان یعنی با خودش پدید آورد، با انهدامش به چه آرزوهائی میشود تحقق بخشید. در ایران امروز اما، دشواری های از خود بیگانگی و فاصله ثروتمند و طبقات دارا با طبقه کارگر و اقشار میلیونی مردم زحمتکش بمراتب سخت تر و عمیق تر است. راه های سخت و دشواری در راه ایجاد همبستگی مردم با همدیگر پیموده شده است. همبستگی و مودت مردم در شکل میلیونی در خیابانها به نمایش درآمده است. ششم دی ماه امسال نمونه سمنلیک این همبستگی و اتحاد اعتراضی بود. همه از نسل جوان از زن و مرد، پیر وجوان قدرت اعتراض یکپارچه و تنفر عمیق از نظام جمهوری اسلامی را در خیابانها به نمایش گذاشتند. آنچه ماشین سرکوب و اختناق را درهم شکست این اتحاد اعتراضی و میلیونی بود. با وجود تمام این درخششهای روشن، اما راه های بس دشوار و سختی هنوز باید پیموده شوند. در جامعه ای خفقان زده، با رژیمی سرکوبگر، در جامعه ای که فقر و فلاکت بیداد میکند، فاصله دارا و ندار با هیچ ارقام و درصدی ها قابل بیان و تعریف نیست، جنایت و کشتن و دزدی و غارت ساختار مدنی جامعه را در چنگ سرمایه داران احاطه کرده، کینه و دشمنی، خون در مقابل خون، در سایه سیاه این رژیم جانی فرهنگ بخشی از جامعه شده، زن ستیزی و سنگسار و مردسالاری در قوانین و دادگاهها قانونی است، درسهای قیام ٢٢ بهمن و رابطه مردم و همبستگی طبقاتی و سیاسی و اعتراضی  بیش از هر دوره ای ضروری شده است. بگذارید ما این تجارب را امروز در شرایطیکه جمهوری اسلامی در سراشیب سقوط و سرنگونی قرار گرفته با در سهای قیام ٢٢ بهمن ۵٧ به درس و راه های آزمونهای بزرگتر تبدیل کنیم. جامعه آرمانخواه و نسل میلیونی جوان امروز، جامعه سکولار و مردم بیدار میروند که این آزمونهای بزرگ را با همبستگی و اعتراض خیابانی، با قیام  توده ای به نمایش بگذارند. آینده روشن در سالگرد قیام ٢٢ بهمن و بعد از سی سال آزمونهای بزرگ انقلابی در راه است. با وجود تمام سختیها، ما در آستانه و تدارک برداشتن قدمهای بزرگ و بزرگتری تا سرنگونی رژیم اسلامی و شروع انقلاب و مبارزه سیاسی و طبقاتی قرار داریم.
١٢ بهمن ١٣٨٨