کمونیستها و رویدادهای اخیر ایران

بعد از به اصطلاح انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران، با اختلاف فاحش یکی از چهار کاندیداهای    جنایتکار را به    نام  احمدی نژاد که چهار سال مثل سایر سران حکومت اسلامی سیاهی و تباهی به مردم تحمیل کرد، از صندوق های رای بیرون کشیدند. مردم احمدی نژاد را دون شان خود دانستند ، به خیابانها ریختند ،  به شمارش آرا اعتراض کردند و انتخابات مجدد به  مطالبه  آنها تبد یل شد.

شورش و اعتراضات  تهران و تعدادی از شهرهای دیگر، حرکتی خود جوش اجتماعی در مخالفت  با کلیت نظام جمهوری اسلامی نبود، بلکه درساپورت موسوی که به اندازه احمدی نژاد سابقه سیاه در کشتار، سرکوب و بی حقوقی مردم  ایران دارد، شکل گرفت.قطعا مردم از نظام اسلامی متنفرند و خواهان نابودی کلیت آن هستند. مشکل این است در غیاب آلترناتیو چپ و   کمونیستی که با بلند کردن پرچم آزادی و برابری و طرح شعار و مطالبات رادیکال به اعتراض مردم سمت دهد و  آ نرا هدایت نماید وبه ویژه مهندسی افکار در این دوره توسط امریکا و حمایت اپوزیسیون خوش خدمت، که شامل بخشی از سلطنت طلبان، بخشی از ناسیونالیست های کرد، توده ای و اکثریتی های همیشه در صحنه برای حمایت از یکی از جناحهای حکومت اسلامی، زمینه به بازی گرفتن مردم توسط جناحی از  حکومت را مهیا کرد. ومردم را به گوشت دم توپ جناحی ازحاکمان   اسلامی سرمایه تبدیل نمود.  هر دو جناح علی رغم اختلافات میکروسکوپی در روش حکومتی رو به جامعه،  در به سکوت کشاندن ونهایتا بعد از چانه زنی برای گرفتن امتیاز و تحمیل اندک عقب نشینی یکی بر دیگری برای روز مبادا، در سرکوب وحشیانه مردم برای خاتمه دادن به اعتراضات خیابانی ذره ای توهم ندارند. به هر حال مردم در توهم به جناحی از رژیم، وسیعا به خیابان آمدند و هنوز ادامه دارد. روند سرکوب توسط جناح در قدرت وفریب توسط جناح خارج از قدرت از همان روزهای آغازین این حرکت شروع شد. با وجود این هنوز مردم در این جنگ جناحی به موسوی متوهم هستند.دراین اوضاع شرکت در و حمایت از این حرکت که مردم زیادی در آن شرکت دارند، آیا میتوان یک بر خورد کمونیستی محسوب کرد؟  

این حرکت اعتراضی با پرچم سبز یکی از مهره های با سابقه جمهوری اسلامی به نام میر حسین موسوی شکل گرفت تا جناح دیگر پرچم سیاه اسلامی را که در مضمون و محتوا هیچ فرقی با هم ندارند کنار بگذارد. رنگ سبز مثل لبخند خاتمی دلربای کرد و دل مردم را با وجود تجربه هشت ساله دوران خاتمی ربود. با بیرون آمدن رنگ سیاه اسلامی از صندوق های رای،  این جنبش  ازسوی بخشی از کار بدستان حکومت اسلامی و با مهندسی افکار مردم ایران توسط رسانه های غربی  به راه افتاد، که هیچ گونه رادیکالیسمی را چه درخواست و مطا لبات وچه در شعار نمایندگی نمیکند. جنبشی که از دل مجامع عمومی با خواست ومطالبات رادیکال، برای سرنگونی کلیت جمهوری اسلامی شکل نگرفته باشد جنبش ما نیست.حرکت و مبارزات خیابانی که در دفاع ازاعتراض کارگران به اجحافات ، بی حقوقی و تباهی جسمی و روحی که جامعه را به ورطه فلاکت، فقر و از خود بیگانگی کشانده است، به میدان نیآ مده باشد،  دانسته یا ندانسته نیات پلید جناحی از رژم اسلامی که هدفش عمر خرید ن برای اسلام وحکومتش است بر آورد می نماید، جنبش ما نیست.  

  اعتراض وحرکتی که  در صورت دخالت کمونیستها در آن،  در فردای پیروزی نتواند آنها را به وزنه غیر قابل حذفی در جامعه تبدیل نماید اعتراض طبقات دارا است. سایه شوم جناحی از جمهوری اسلامی به عنوان نماینده بخشی از طبقه دارا  بر بالای این مبارزه خیابانی در حرکت است.شعارهای این جنبش اهداف آنرا روشن نموده، هدف آن به قدرت رساندن اسلام سبز موسوی و رئیس جمهورشدن اوست. این مشخصات وهدف آن جنبش کنونی را برای کمونیستها، غیر قابل حمایت نموده است.     

  وضعیت موجود شکاف درون حاکمیت اسلامی را هر روز عمیق تر می کند.کمونیستها و کارگران باید از فرصت ناشی از بحران حکومتی نهایت استفاده را بنمایند و به جمع کردن و سازماندهی خود اقدام نمایند،     و به افشای پرچم سبز و مشترکات فراوان آن با پرچم سیاه بپردازند و مطالبات و شعارهای رادیکال را مطرح ومردم را به پیوستن به آن دعوت نمایند.