سرکوبگران نظام بهفرمان سرکردهیشان دامنه و وسعت جنگ با مردم را به خانهها کشیدهاند و اینروزها خانهها هم کاملاً بی امنیت شده است. هجوم گستاخانهی مزدوران و اوباشان رژیم جمهوری اسلامی به مردم معترض و داغ دیده دارد ابعاد دهشتناکی بهخود میگیرد و میدان و صحنه، بهمیدان توحشگریهای جانیان بشریت تبدیل گردیده است. دارند میگیرند و میزنند و میکُشند تا حکومت ننگینشان پایدار به ماند.
حقیقتاً که صحنهی جامعه بسیار دلخراشتر از آنچیزیست که بهتوان آنرا ترسیم نمود. فضای جامعه بالکل تغییر یافته است و جوامعی انسانی از یکسو هر روز شاهد تظاهرات و اعتراضات به حق میلیونها انسان محروم است و از سوی دیگر نظارهگر سرکوب و یورش اعتراضات مردمیاند.
جمهوری اسلامی دارد کار خود را انجام میدهد و دارد بر اساس سیاستهای نوشته شدهاش به پیش میرود و طبق معمول وظیفهای جز قلع و قمع اعتراضات تودهای ندارد. سی سال، این سیاست را در برابر هر اعتراض به حقی قرار داده است و هرگز از آن فاصله نهگرفته است. توهمی در این زمینه وجود ندارد و یا بر داشتی بهغیر از آنچه که اینروزها سران رژیم جمهوری اسلامی دارند در حق میلیونها انسان رنجدیده مرتکب میشونند را نمیتوان ارائه داد. با این سیاست و وظیفه بر سر کار گماشته شدهاند و تا آخرین لحظهی عمرشان هم بدان پایبند خواهند بود. حمله و یورش وحشیانه به اعتراضات تودهایِ چند روزهی اخیر، تداوم همان گستردگی رعب و وحشت و بگیر و به بندهاست؛ تداوم همانی زبانیست که خود را از همان آغاز تعریف نمودهاند. بر خلاف یاوهگویان و لمیدگان درون انقلاب این مزدوران را نمیتوان بر سر عقل آورد و با آنان، با زبان و منطق انسانی سخن گفت. منطق و زبانشان با منطق میلیونها انسان دردمند بسیار متفاوت است. نیاز به تکرار و بر شماری سیاستهای تا کنونی سران حکومت در مقابل خواستههای پایهای زنان، دانشجویان، کارگران، خلقهای تحت ستم و همهی محرومان ایران نیست. هر انسان و جریان سالمی که سرش به سر جنبشهای انقلابی وصل است میتواند هزاران نمونه از این دست را ردیف نماید و به اثبات بهرساند که این رژیم، رژیم "صالح" و رژیم "تغییر" نیست؛ میتواند نشان دهد که بندِ ناف این رژیم را با تعرض به جان و مال میلیونها انسان رنجدیده بُریدهاند.
آیا مشاهدهی حقایق عینی و دردناک امروزی که در جامعهیمان دارد اتفاق میافتد، میتواند خلاف واقعیات و ارزیابیهای فوق را نشان دهد؟ آیا میتوان همچنان خود را با سیاست "آرام" و "مصالحه" با رژیم دلمشغول نمود و بر این باور بود که با دامن زدن به "جنبشهای مدنی" میتوان خواستههای لگدمال شدهی کارگران و زحمتکشان را متحقق نمود؟
بدون شک پاسخِ سئوالات فوق را میتوان بهراحتی در حرکات وحشیانهی مزدوران رژیم جمهوری اسلامی در چند روزهی اخیر یافت. به عبارتی، حقایق دردناک امروزی هیچگونه راه در روئی را برای کسی باقی نهگذاشته است. نمیتوان خود را متعلق به انقلاب دانست و از پاسخگوئی صریح و عملی به واقعیات هولناک کنونی طفره رفت. آن طرف قضیه یعنی تصمیم دشمن روشن است و مدتهاست که آنرا بر روی میز و در مقابل همگان گذاشته است. سالهاست که دارد با تجهیزات کامل و با سلاحهای متفاوت مردم بیدفاع را مورد تعرض خود قرار میدهد که وقایعی چند روزهی اخیر از تک نمونههای چند دهه میباشد. با این اوصاف پاسخ به وضعیتِ دردناک و تأسف آور کنونی، پاسخِ گفتمان با نظام و خرید زمان برای تعرض "نا معین" و واگذاری هدایتِ اعتراضات مردمی به عناصر "خودیهای" رژیم جمهوری اسلامی نیست. چرا که مردم این نظام را نمیخواهند و بارها و بارها و به اشکال متفاوت آنرا بر زبان آوردهاند و برای آن جان دادهاند و هزاران فشار و تهدیدات حکومتی را هم به جان خریدهاند. آیا کسی میتواند گذشتهی مبارزاتی همین مردم را که اینروزها برای کسب مطالبات اولیهیشان به خیابانها سرازیر شدهاند را نادیده گیرد و کاملاً و تماماً آنها را به حساب "خودی"های نظام واریز نماید؟
مردم تشنهی آزادی و خواهان پایهایترین نیازهای انسانیاند. این صحنه و صدا را باید از دست جانیانی همچون موسوی و کروبی گرفت و صدای انقلاب حقیقی و رهائی همهی تودههای ستمدیده را سر داد. جنبش مردمی در شرایط بغرنجی قرار گرفته است و نیاز به حمایتهای عملی مدافعیناش دارد. نیاز به آن دارد تا پایگاههای جهل و سرکوب نظام از جانب حامیان واقعی انقلابِ ضد امپریالیستی نشانه رود. جنگ در خیابانها شروع شده است و با جنگ انقلابیست که میتوان جنگ ضد انقلابیون را پس زد. واضح استکه در بستر چنین روندیست که میتوان موازنهی موجود را تغییر و مردم رنجدیده را به سمت سیاستهای خود جلب نمود. جمهوری اسلامی با شکل و آرایش کامل به میدان آمده است و بی شکل و بدون آرایش نمیتوان پیروز بدر آمد. همهی هدف و انگیزهی جناحهای متفاوت رژیم، بر آن است تا مانعی وقوع چنین شرایطی گردنند. دارند سنگ تمام میگذارند تا مبادآً روزی با سلاح مردم پاسخ گیرنند. میدانند چنانچه روزی سلاح بهمیدان آید کارشان تمام است و راهِ پیشی ندارند.
این نظام جمهوری اسلامی و قانونمندیهای حاکم بر جامعه است که دارد چنین سیاست رهائیبخشی را در مقابل انسانهای آزاده و کمونیستها قرار میدهد. این از آموزههای رژیمهای سرکوبگر و خشنی همچون جمهوری اسلامیست که دارند سیاست تعرض انقلابی را در مقابل مدافعین کارگران و زحمتکشان قرار میدهند. بنابر این یگانه راه و پاسخی که میتواند جامعه را از شر ظلم و تباهی نجات داد و آنرا به مسیر شکوفائی، بالندگی و آزادی و آزادگی رهنمون سازد