دمکراسی عریان

انتخابات درایران، دمکراسی فرتوت امروزی را به عریانی نشان میدهد. رهبران دمکراسی جهان هم، از همان ابتدا، در ستایش آن، گوی سبقت از هم ربودند.

چهار جنایتکار با سابقه ی رژیم ایران، تنها "نامزد"های مجاز رژیم بودند. مردمی که به دامگاه حوزه های رای گیری کشیده شدند، آشکارتر از هرزمان، ناچار به "انتخاب" شدند! بخش عمده یی از این ملیونها نفر، صرفا با این نیت که تغیری به وجود آورند به پای صندوقها رفتند و درواقع رای دادنشان به این جانیان شناخته شده، چیزی نبود جز یک طغیان مستاصل! اما رژیم فرصت را مغتنم شمرد و شگرد عوامفریبانه وبسیار شناخته شده ی مشروع شمردن نظام را از آن درآورد!

 

به اصطلاح نامزدان جناح رانده شده هم، دراین مشروع شمردن نظام شریکند؛ نق زدن آنها اما، بر سرسهمشان در قدرت است که ظاهرا به خاطر غلیان نارضایی توده های به جان آمده، با جناح قلدرتربه توافق نمیرسند.

 

این انتخابات، فرسودگی دمکراسی را، به عنوان یک شکل حکومتی، به عریانی نشان میدهد. در انتخاباتها ی دیگر،مثلا سال گذشته ی امریکا، این فرسودگی را، به این عریانی، نمیتوان دید. آنجا هم، البته، چند دوجین سناتور و فرماندار ایالتی پس از عمری عوامفریبی و رهبری یک دستگاه دولتی ستمگر، سرکوبگر و جنگ افروز ( گیرم یکی مثل اوباما به جنگ عراق رای نداده بود اما با جنگ افغانستان و فلسطین که مساله ی نداشت) به رقابت برخاستند و بالاخره دو تن ازهمین مدیران ستم و استثمار از فیلتر "شورای نگهبان سرمایه" گذشتند و در ادامه ی خیمه شب بازی، ملیونها رای دهنده راخام کردند که، یکی از این دو را رئیس جمهورکنید! اما بعد از انتخاب اوباما، یکی از شکست خوردگان وزیر خارجه شد وپست وزارت جنگ و تجاوز در اختیاروزیر رژیم ورشکسته ی پیشین باقی ماند؛ رییس اف بی آی را از انبار دیگری در آوردند و خلاصه تمام پستها توسط متخصصان سرکوب و کنترل همان سیستم پرشد. این خیمه شب بازی از چشم بسیاری پنهان ماند و اوباما به عنوان مبشر تغیرو با هاله یی پیامبرانه، به سلطنت بزرگترین دستگاه ستم و سرکوب تاریخ جهان رسید. آخرمیگویند آلترناتیوی برای دمکراسی وجود ندارد! گویا شک و تردید در این سیستم مقدس، تنها به معنی تایید دیکتاتوری و سرکوب مردم است!

 

اگر خیمه شب بازی دمکراسی را در بعضی جاها هنوز میتوان به خورد مردم داد و مثلا خرگوش ابقای وزیر جنگ را ازکلاه آن درآورد، در ایران که دیکتاتوری سرمایه شکل عریانتری دارد، دمکراسیش راهم به شکل عریانش، در این انتخابات میتوان مشاهده کرد. اینجا راحت ترمیتوان دریافت که: مشروعیت دادن به حکومت سرکوبگر اکثریت مردم، مهمترین کارکرد دمکراسی سرمایه است. دمکراسی عریان ایران را تماشا کنید. دهها ملیون به پای صندوقهای رای میروند؛ رای شان را از همان دم درمیدزدند؛ آقایان، دست بارک اللهی به پشت رای دهندگان زده مشروعیت  رژیمشان را در بوق و کرنا میکنند وباز همان یوغ نکبت را با سلام  وصلوات برگرده شان میگذارند که،  مردم خوشباور به افسون انتخابات، برای برداشتنش آمده بودند!

 

گیرم مدعی شوند که جنایتکاران، برنده یا بازنده، هنوزهم مردم را به خیابان میاورند؛ اما برای چه؟ زیر کدام پرچم و برای کدام هدف؟ آشکار است که مردم برای نان، آزادی وبرابری له له میزنند. اما پرچم آقایان، از "برنده و بازنده"، جز جنگ، فلاکت و استثمار؛ جزعبودیت خداوندگار فقیه سرمایه وعده یی دربرندارد. آخر این کدام معجزه است که آقایان را وامیدارد که به خاطر ما، از ثروتها و دزدیهای سیستماتیکشان دست برمیدارند و کنترل امور را به دست ما بدهند؟ با پشتیبانی بورژوازی بین الملل میتوان دخیل بست؟ مگر آنان به سر بقیه ی مردم دنیا چه گلی زده اند؟  مگر بحران اقتصادی را بیشرمانه به ما در هر نقطه ی جهان تحمیل نکرده اند؟ مگر جنگ و آوارگی را از روتین خود حذف کرده اند؟ ویا به قولی از سر میز خود برداشته اند؟ مگر خود آنان در بخشهای متفاوتی که همین جناحهای جنایتکاران حاکم درایران را متناوبا پشتیبانی میکنند ایفای نقش نمیکنند؟ مگر پشتیبانی وزیر خارجه ی روسیه از حزب الله، و فرستاده ی امریکا ازحریری  و نظایر این موش وگربه بازیها دلیل واضح ضدیت کل نظام سرمایه با صلح و آسایش مردم نیست؟

 

 تاوقتیکه خود مردم، با یک دمکراسی مستقیم که مدام در جریان است، قدرت را به دست نگیرند؛ تا وقتیکه همین قدرتمداران  که سالهای سال است زیر و بالایشان را به همگان نشانداده اند بر سرکارند،  چرا باید به اشاره های سربسته ی جنایتکاران، چه درقدرت ویا رانده از آن امید داشت؟

 

استیصال آیا دلیل به جایی است؟ مردم آیا، همچون غریقی که به امید نجات ازمرگ، به هر پوشالی امید میبندد به این جانیان امید بسته اند؟ واقعا آیا چنان استیصالی به جاست؟

 

تمام رسانه های جهان دربوق کرده اند که شما "خشونت" نکنید؛ بگذارید ما جنگها یمان را بکنیم اما شما حق ندارید حتی با صدای بلند شعار بدهید چون این خشونت شما را میرساند! دست مارا، در به خاک سیاه نشاندن شما در بحران اقتصادیمان، کتک زدن و