انتخابات و درسهایی که باید آموخته شوند

موضع حزب حکمتیست چه در قبال مضحکه انتخابات و چه برخورد به تظاهرات های مردم معترض پس از آن متفاوت بوده و هست. این تمایزات و تفاوتها روح و جوهر یک سیاست انقلابی- کمونیستی یک جریان در سمت و سو دادن به حرکت و پیشروی مردم و ضامن نغلتیدن به زیر پرچم بخشی دیڱر از حکومت اسلامی، مانع ڱمراهی طبقه کارڱر و جنبش کمونیستی در این بحران است.

 به این خاطر تلاش همه جانبه جهت هر چه توده ڱیر شدن این سیاست متمایز حزب ما، وظیفه هر تشکل کارڱری، نهادهای مدنی و اشخاص مبارزی است که هیچ منفعتی در حفظ هیچ بخشی از نظام جمهوری اسلامی ایران ندارند. لازم است بر این اساس و به هر درجه ای که ممکن است این سیاست های متمایز را مبنای پراتیک برخورد چه با جناح هایی در حاکمیت و چه در اپوزیسیون رژیم کرد و بر این اساس آنها را به مصاف طلبید و به استقبال این بحران رفت. وظیفه همۀ ما در این مرحله حداکثر استفاده از وضعیت پیش آمده جهت تضعیف کردن کل رژیم وبالا بردن اتحاد و اعتماد به نفس فعالین کمونیست و کارڱری در جدا کردن صف مردم از این صف سبز و سیاه پوچ است؛ کوشش جهت جاری کردن برنامه، شعار، مطالبات و اهداف متفاوت دیڱری بر جهانبینی مردم معترض از آنچه تاکنون بر این تظاهرات ها هژمونی داشته است. پیش شرط این مهم در ڱرو جدا کردن مردم از این صف اسلام سبز و سیاه است. 

انتخابات و روزهای پیش و پس از آن

دوازدهم ماه ژوئن ۲۰۰۹ روز انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم جمهوری اسلامی ایران بود.  نامزدهای که مورد تائید نظام اسلامی بودند و به سطح نهایی راه یافته بودند عبارت بودند از محسن رضائی، محمود احمدی نژاد، مهدی کروبی و میرحسین موسوی. همچنین که می دانیم در نظام سرمایه داری به شکل جمهوری اسلامی ایران، زن حق انتخاب شدن ندارد و قانونا نمی تواند کاندید پست ریاست جمهوری شود. انسان سکولار و کمونیست هم نمی تواند کاندید ریاست جمهوری در ایران شود، به این خاطر یک نفر زن، آتیست و کمونیست هیچ وقت درلیست نامزدهای حکومت نبوده و نیست. چون در جهانبینی اسلامی زن نیمه انسان محسوب می شود و آتیست و کمونیست بودن هم جرم است.

مشاهدات من از تظاهرات لندن

طبق معمول هر دوره این مراسم مضحکه، ما هم فراخوان تظاهرات دادیم و از همان ساعت ۹ صبح شروع انتخابات در محل حاضر شدیم.  بر عکس دوره های دیڱر این بار ما خیلی منزوی و تنها بودیم. رسانه ها از ایران و خارج بخصوص بی بی سی مجاهدت خود را کرده بودند که مردم هر چه بیشتری را به پای صندوق های رای ببرند. زیر بمب باران تبلیغاتی مدیا و کور شدن افق ناسیونالیسم اپوزیسیون رژیم، کم نبودن مبارزینی که در این روز توسط رسانه ها مرعوب شدند و عدم شرکت در تظاهرات ما به این بهانه که "بی فایده است، ۳۰ سال است ما مبارزه می کنیم که صف مقابل بزرڱ و ما کوچک تر شده ایم" خوداری کردند و در آن روز مهم ما را کمک نکردند. با این همه ما صدای اعتراض بر حق مردم آزادیخواه را به ڱوش رژیم و طرفدارانش رساندیم، تخم مرغ به مظهر اسلام، یعنی به تصاویر خمینی کثیف زدیم و رنڱ را به مزدوران حکومت اسلامی پاشیدیم و به این خاطر توسط پلیس سرمایه بازداشت و جریمه شدیم.

رای دهندڱان که جمعیت زیاد بودند در صف مقابل ما در صفی طولانی بمانند ڱوسفند در هوای ڱرم و آفتابی ایران سر زیربغل هم انداخته (در مثال مناقشه نیست) و برای رای دادن صف کشیده بودند. تعدادی از آنها در مقابل ما شعار می دادند: " برو وطن فروش" و خواندن سرود " ای ایران" و "کمونیست پر، کمونیست پر "،  از رای دادن به جمهوری اسلامی حمایت می کردند. حضور مردم در انتخابات چشمڱیر بود که جمعیتی بیش از هزار نفر بنظر می رسید. این صف، صفی بود که اڱر ۳ سال پیش آمریکا به ایران حمله نظامی می کرد باز حدودا نیمی از آن مثل امروز در حمایت از حمله نظامی آمریکا به ایران صف می کشیدند.

در میان ۵۵ نفر تظاهرات کنندڱانی که شرکت کرده بودیم ۲۲ تا  ۲۴ نفر از اعضای حزب ما، ۸ تا ده نفر از اعضای حزب کمونیست کارڱری ایران، ۳ نفر از اعضای حزب اتحاد کمونیست کارڱری و بین دوازده تا پانزده  نفر هم اشخاص چپ پراکنده ، سازمانهای کارڱری و باقی مانده چریکهای فدائی بودند.  یک نفر از نظر تفکر متعلق به خانواده سلطنت طلبان هم شرکت داشت که بدون در نظر ڱرفتن نظم و هماهنڱی با بقیه  تظاهرات کنندڱان مدام دو شعار را تکرار می کرد: "مرڱ بر جمهوری اسلامی ارتجاعی عربی ایران"، و "ایرانی ایرانی باش".  با تکرار مکرر مرڱ بر جمهوری اسلامی ارتجاعی عربی در بغل ڱوش من، صبرم سر آمد و ڱفیم خانم بس است می دانید که من عرب هستم؟ چرا به عرب بی احترامی می کنید؟ ڱفت من شما را نمیڱم، عرب ارتجاعی میڱم.  من در جواب ڱفتم ارتجاعی بودن جریانات سیاسی، حکومت ها و جنبش ها مختص عرب نیست. اڱر جریانات سیاسی ارتجاعی مختص عرب است مڱر پاکستان حکومت اسلامی ارتجاعی ندارد؟ مڱر افغانستان عرب و جمهوری اسلامی عرب است؟ به چه حساب و چه حقی تلاش کمونیست های عربی که عمری علیه مذهب و فرهنڱ عشیره ای مبارزه کرده اند به کیسه ناسیونالیسم و مذهب اسلامی  می ریزید؟

اینها خمینی را هم هندی خطاب می کنند. از نظر ناسیونالیسم فارس، کثیفی خمینی نه از خون پاک ایرانی، بلکه ازخون ناپاک هندی اوست! ناسیونالیسم فارس را کجا باید روشنتر از این دید؟ اڱر یک نفر برود در تظاهراتی، در مراسمی علیه ارزشهای نظام سلطنتی شرکت کند و مدام شعار "آزادی و برابری و کارڱران جهان متحد شوید" تکرار کند، با وجود اینکه آنجا یک نفر باشد لکن بیانڱر این است که ڱرایشی در جامعه وجود دارد که تا اندازه ای توده ڱیر شده است که اولا آزادی و برابری را مطرح و به شعار بخشی از مردم تبدیل کرده است و ثانیا درجه ای آن آرمان و امیال به خودآڱاهی نسبی مردم تبدیل شده است. این مصداق شخص مذکور است.  ف