عمق آزادی خواهی سبز پوشان در مقابل سفارت رژیم در لندن!

Kaehan_afra@yahoo.com

لندن۱۸ژوئن۲۰۰۹

بعد از یک روز کاری سخت به دلیل هواس پرتی که داشتم مجبور بودم کاری را دوبار انجام بدهم! خسته و کوفته خودم را به خونه رساندم .تصمیم داشتم من هم  مثل صدها نفر دیگری که برای اعتراض به جمهوری اسلامی جلو سفارت  در لندن میروند بپیوندم . درست است هرکس با برداشتی و توقعی به آنجا میرود.اما برای من کنجکاوی و در عین حال پی بردن به خواسته های این طیف از مردم در خارج کشور مشوق اصلی من برای رفتن به جلو سفارت بود.

قصدم از نوشتن این چند سطر مشاهداتم از نحوه برخورد سازمان دهندگان و بعضی از تظاهرات کنندگان با کسانی بود که حامل عقاید و نظراتی متفاوت از دیگران بودند.کسانی که امروز دم از آزادی و دمکراسی می زنند به گواه اتفاقی که امروز دیدیم ضد آزادی! و کسانی هستند که بعد از به قدرت رسیدن آزادیخواهان را دوباره فقط به دلیل داشتن عقاید متفاوت پشت میلهای زندان میبرند!

امروز مردم دسته دسته به محلی که پلیس برای تجمع در نظر گرفته بود میرفتند.رنگ سیاه و سبز به شدت تو زوق میزد. انصافا بعضی ار دختر خانمها ترکیب این دو رنگ خوشگلترشان کرده بود!!

یکی دو نفر را دیدیم با ظاهری آراسته اعلامیه های تگ برگی را میان جمعیت پخش میکردند. چند دقیقه طول نکشید که سر وصدا و  هجوم تعدادی  از تظاهرات کنندگان و سازماندهنگانش به طرف یکی از کسانی که در حال پخش اعلامیه ها بود بالا گرفت . چنان دورش را حلقه زدند که انگار بمب همراهش بود! کمی نزدیکتر شدم. دیدیم پلیس دخالت کرد و چهار پلیس با اونیفورم وی را به کنار تظاهرات هدایت کردند. در این حال یک نفر با کت و شلوار آراسته که کناری ایستاده بود دخالت کرد و با زور و پیچوندن دست این شخص قصد گرفتن اعلامیه ها را داشت. که نامبرده مقاومت میکرد با هم گلاویز شده بودند. البته ناگفته نماند که نتوانست اعلامیه ها را از دستش بگیرد!! از سر کنجکاوی بیشتر نزدیک شدم و به صحبتهای این فرد با پلیس گوش میدادم. وی به لباس شخصی گفت:" شما کی هستی؟ ما انگار هرجا برویم باید سایه لباس شخصیها پشت سرمان باشد. اینجا لندن است و شما باید یاد بگیرید اگر با کسی مخالفید نباید به زور متوسل شوید". یکی از پلیسها گفت :" این خودش پلیس است".تا اینرا گفت : اعلامیه پخش کن داد زد:" چرا شما اول خودت را معرفی نکردید؟ فکر کردید ایران است؟! شما طبق قانون وظیفه دارید که قبل از اینکه کسی را دستگیر یا خطاب قرار دهید خودت را معرفی کنید" و شروع کرد توضیح دادن که ما در ایران هم با طیف لباس شخصی روبرو هستیم . گفت:" باید کارتت را نشان بدهید." پلیس نامبرده اینکار را کرد. این قضیه با وساطت پلیسهای دیگر که فهمیدند همکارشان گندش را زده است آرام شد. با خودم گفتم" حتما این اعلامیه را باید بخوانم ببینیم چی توش هست که این چنین اینها را بر افروخته است. از این آقا یک اعلامیه گرفتم و یک گوشه مشغول خواندن شدم. اما در حین خواندن آن چشمم به ادامه ماجرای پخش اعلامیه این چند نفر بود. انگار سوژه خوبی گیر آورده بودم. چون صادقانه بگویم شعارها و خواست های تظارات کنندگان من را مجاب نکرد!.

جالب است یکی از سازماندهنگان و به اصطلاح انتظامات تظاهرات هرکس که این اعلامیه دستش بود ازش میخواست که تحویل ایشان دهد. که با اعتراض صاحبان اعلامیه که سه نفر بودند! و شنیدن این جمله "خجالت نمیکشید که از دست مردم میگیرید مردم خودشان عقل دارند" روبه رو میشد. 
 
 

در این میان آقایی دیگر سرو کله اش پیدا شد که به محض اینکه فرد مورد هتاکی قرار گرفته توسط پلیس و بعضی از تظارات کنندگان با خبر شد. رفت و گفت:" آقای فرخ نگهدار لباس شخصی های شما امروز هم در این تظاهرات خیلی فعالند! ما میدانیم که شما پشت این حرکات هستید. این موج هم خواهد خوابید! ما دوباره همدیگر را میبینم. شما دور ه ای پشت آقای خمینی رفتید و دوره ای رفسنجانی و خاتمی آلان هم دوباره پشت یکی از مهر ه های رژیم موسوی. من و شما در لندن هستیم بیشتر همدیگر را خواهیم دید دیگر نمیتوانید خودت را پشت این مردم قایم کنید و کمونیستها را تحویل پلیس بدهید"

با دیدن این صحنه ها آنهم در لندن احساس عجیبی پیدا کردم از یک طرف مردم را به اعتراض فرامیخوانند و از طرف دیگر با بعضی از معترضین اینگونه رفتار میکنند. این چند نفر با سماجت و اعتماد بنفس تا آخر تظارات ماندند و اعلامیه اشان را پخش کردند. یادم رفت که بگویم من هم این اعلامیه را خواندم و راستش را بخواهید نکاتی در آن است که خواندن آن دید وسیعتری به  من داد که اصلا داستان بر سر چی هست و کجا باید ایستاد و کجا باید نرفت. من بخاطر اینکه زیاد در این نوشته کوتاه از این اعلامیه حرف زدم بخشهایی که به نظرم جالب اومد اینجا تایپ کرده ام.

"نه اسلام سبز موسوی، نه اسلام سیاه احمدی نژاد، زنده باد آزادی وبرابری…..پرچم سبز موسوی-رهنورد پرچم انقیاد زن، پرچم انقیاد بشریت و پرچم انقیاد  آزادی است……از خود به پرسید پیروزی این حرکت سبز چیست؟ جز تجدید انتخابات؟ جز پیروزی موسوی؟آیا این پیروزی ماست؟…تکرار دوخرداد به زیر پرچم الله و اکبر  پیروزی انسانیت است؟ نه!……نه انتخابات رژیم اسلامی انتخابات ماست و نه تقلب در آن مساله ما. کل جمهوری اسلامی و مضحکه انتخاباتش تقلب است! اعتراض ما به فقر، محرومیت و بی حقوقی ، به زن آزاری و جهنمی که بر ما حاکم کرده اند، از کانل رقابت جناحهای جمهوری اسلامی حل و فصل نمیشود…..باید مستقل از این مضحکه سبز و سیاه اعتراض خود را سازمان داد، صف خود را محکم کرد ، اتحاد و انسجام خود را در مقابل جمهوری اسلامی تقویت کنیم!