خشم مردمی نیازمند سازماندهی انقلابی‏ست!

تنش و اعتراضات مردمی در ایران دامنه‏ی وسیعی‏ای به‏خود گرفته است و جامعه یک‏پارچه در تقلاء و جوشش است. دولت‏مداران حاکم هم به سیاق همیشگی‏شان سنگ تمام گذاشته‏اند و طغیان مردمی را به‏خاک و خون کشانده‏اند.

فصل و دور جدیدی از مخالفت‏های مردمی آغاز شده است و حامیان سرمایه و مدافعین نظام جمهوری اسلامی دارند فریب‏کارانه آنرا در رنگ‏های متفاوت مزین می‏نمایند. از بالا تا پائین، ناقوس مرگ‏شان را شنیده‏اند و دیده‏اند که نیروی عظیم مردمی را نمی‏توان تا ابد با ریا، تزویر و دجال‏گری به سکوت و تعظیم واداشت. موسوی خائن این مدافع‏ی نظام جمهوری اسلامی هم دارد از این موقعیت سود می‏جوید و مردم خشمگین را به سمت مساجد و تکایا رهنمون می‏سازد؛ تکایا و مساجدی که نماد جهل، نادانی، اسارت و بندگی میلیون‏ها انسان است. مکان‏هایی که طی سی سال حکومت جمهوری اسلامی چیزی جز یأس، نا امیدی و به فلاکت کشاندن هر چه بیش‏تر توده‏ها به ارمغان نیآورده است.
شناخت واقعیات امروزی و دقت به اعتراضات بر افروخته‏ی میلیون‏ها انسان در ایران می‏تواند آموزه‏ی بسیار گرانبهائی برای همه‏ی مدافعین راهِ رهائی و آزادی از زیر ستم امپریالیستی باشد. میلیون‏ها نفر از اقشار متفاوت جامعه این روزها با انگیزه‏ها، خواسته‏ها و با برداشت‏های متفاوت در سرتاسر ایران به میدان آمده‏اند و خواهان رفع هر گونه نابرابری‏ها و محترم شمردن به حقوق اولیه‏ی خویش‏اند. دارند در صحنه‏ی عمل و در صحنه‏ای که سلاح‏های رژیم دارد سینه‏ها‏ی‏شانرا نشانه می‏گیرد، فریاد حق خواهی و رهائی از قید و بندهای اسارت‏بار رژیم جمهوری اسلامی را سر می‏دهند. سیل روان شده قابل کنترل نیست و اوضاع و ابعاد تظاهرات و اعتراضات میلیونی مردم به جان آمده و جوانان در پهنه‏ی ایران آن‏چنان گسترده و وسیع است که به سر تیترهای خبری و رسانه‏های تبلیغاتی نظام‏های سرمایه‏داری تبدیل گردیده است.

چند روزی‏ست که نظم و ترتیب نظام به هم خورده است و معترضین روز و شب را، بر سران حکومت تلخ نموده‏اند. این صداها را باید فارغ از انتظارات غیر واقعی و غیر عملی شنید و به تبع از آن همه‏ی تلاش خود را در جهت هر چه رادیکالیزه‏تر نمودن آن‏ها بکار بست. این صداهای میلیون‏ها جوان و پیری است‏که توسط جانیان بشریت و آن‏هم طی سال‏های متمادی در گلو خفه و با زور و اسلحه سرکوب شده است. همه به خیابان‏ها سرازیر شده‏اند و خواهان مطالبات پایمال شده‏ی خویش از نظام‏اند. روشن است‏که دشمنان مردم و کسانی‏که سال‏ها در رکاب نظام سراپا خشن و ظالم، مردم را مورد آماج حملات وحشیانه‏ی خود قرار داده بوده‏اند، فرصت را غنیمت شمرده‏ و دارند اعتراضات و خشم مردمی را با ریاکاری تمام کنترل و سمت‏و‏سو می‏دهند. بار دیگر می‏خواهند عنصر و مهره‏ی سرسپرده‏ی دیگری را به جنبش‏های مردمی قالب ‏نمایند و دارند چهره‏ی خود را به‏عنوان عنصر "عدالت‏خواه" و مدافع‏ی "دموکراسی" و "آزادی" به دنیای بیرونی معرفی می‏نمایند. عناصر و مزدورانی که پایه‏های رژیم با جنایت‏کاری‏های‏شان پی ریخته شده است و پوشه‏ی خدمات‏شان سرشار از حیله‏گری و سرکوب مبارزات توده‏ای‏ست.
امروزه می‏بایست در بلبشوی سیاسی جامعه‏ی‏مان حساب این مزدوران را با اعتراضات توده‏ای مجزا نمود و به افشای هر چه وسیع‏تر و شناساندن هر چه بیش‏تر مزدورانی هم‏چون موسوی به نسل و جوان امروزی اختصاص داد و نگذاشت تا این جانیان از خلاء موجود – یعنی از فقدان آلترناتیو سازمانیافته و سالم در درون -، بهره برداری‏های خاص خود را بنمایند. خلائی که به‏عینه قابل مشهود است و سرمایه و بنابه وظایف غیر انسانی‏اش دارد انرژی‏های مبارزاتی توده‏ی عظیم را می‏سوزاند؛ دارد پرچم خود را و این‏بار با رنگ‏های "سبز" و "سفید" به مردم معترض تحمیل می‏نماید. رنگ‏هایی که امتحان خود را در عرصه‏های زندگی و سیاسی – اجتماعی جامعه پس داده است و نه تنها هیچ تفاوت ماهوی‏ای با رنگ حاکم ندارد، بلکه تداوم بدبختی و نکبتی برای سازندگان جامعه‏ی بشری‏ست. دارند مردم را به "آرامش" فرا می‏خواهند و خواهان مطالبه‏ی پایه‏ای مردمی از مراجع‏ی قانونی‏اند؛ مراجع‏‏ی قانونی‏ای که بانی چنین وضعیت اسفب‏باراند. این قانون ریشه‏اش با فساد و نابرابری‏ها نوشته شده است؛ این قانون و همه‏ی مراجع‏ی حکومتی و دولتی‏اش مولد شکاف عظیم طبقاتی و نابرابری‏ها در جامعه‏ی ایران‏اند. بنیه‏ی چنین قوانینی را باید نشانه گرفت و بر سر مدافعین رنگارنگ‏اش خراب‏اش نمود.

آشکار است‏که موسوی و امثالهم نه صلاحیت چنین کاری را دارند و نه خواهان بر کندن آنند. بدروغ دارند این‏روزها خود را مدافع‏ی مردم و آزادی جا می‏زنند. همه‏ی قصد و هدف‏شان سد مبارزات توده‏ای‏ست. هدف‏شان حفظ نظام گندیده‏ی سرمایه‏داری‏ست. بیهوده نیست که هر روزه و با پیام‏های متعدد دارند مردم را به "آرامش" دل‏بخواه‏ی نظام دعوت می‏نمایند. این خاصیت و ماهیت همه‏ی ضد انقلابیون و مدافعین نظام‏های جهل و بدبختی توده‏هاست. پرچم، رنگ و زبان‏های به ظاهر متفاوت‏شان مبین منافع‏ی توده‏ها نیست. رنگ و نشان موسوی، نماد و زبان توده‏های رنج‏دیده نیست. این رنگ هیچ تناسبی با رنگ باطنی و قلبی مردم سرکوب شده از نظام جمهوری اسلامی ندارد. می‏خواهند در نبود سازمان کمونیستی جدی و انقلابی در درون جامعه، جنبش‏های اعتراضی را به مسیر بی سرانجامی سوق دهند. کاملاً از خلاء موجود واقف‏اند و می‏دانند که نسل امروزی، من‏حیث‏المجموع متأثر از "جنبش‏های اصلاح طلبی"ست. کاملاً می‏دانند که این نس