قیامی دیگر در راه است!

ata.kholghi@gmail.com

 

بلاخره با یک تقلب سازمانیافته ارگان های حکومتی، احمدی نژاد را از صندوق رأی بیرون کشیدند.

خامنه ای هم که اتوریته ولایت فقاهتی اش از رده فرماندهی کل قوا تا فرمانبری از سپاه پاسداران تنزل پیدا کرده است، شتابزده و البته آگاهانه قبل از تشریفات معمول هر انتخاباتی کودتای سپاه پاسداران و ” انتخاب‌ ” احمدی نژاد را تبریک گفت.

تحمیل دوباره احمدی نژاد بعنوان رئیس جمهور کشور یک بار دیگر این واقعیت را پیش روی مردم گذاشت که اراده و آراء آنها به هیچ گرفته می شود. تعیین کننده نه آراء مردم که اراده حکومت است!

نتیجه این نمایش مسخره باید به تمامی متوهمان به تز «انتخاب بد و بدتر» فهمانده باشد که چگونه بر خلاف آرزوها و توهمات شان از میان ” بدها ” بدترین شان ” انتخاب ” شد.

ظاهراً با اعلام پیروزی احمدی نژاد بر رقبایش، مضحکه انتخابات تمام شده است. اما پروسه ای که مردم را به خیابان ها ریخته است همچنان ادامه دارد و احمدی نژاد با همه سوابق سرکوبگرانه دولتش، نتوانسته و نخواهد توانست این مردم خشمگین و معترض را با هیچ درجه ای از سرکوب به خانه هایشان برگرداند.

اگرچه اعتراضات توده ای جاری مردم، اوایل در شکل اعتراض به تقلبات انتخاباتی خود را نشان می دادند و دو خردادی ها از سویی و میدیای خارجی از سویی دیگر تلاش داشتند و دارند آنرا بحساب موسوی و بنفع او واریز کنند، با این حال وسعت و تداوم مبارزات حکایت از واقعیات دیگری دارند.

واقعیت این است که محمل و بهانه این عتراضات وسیع هر چه بود، انگیزه ه اصلی این موج عظیم انسانی فراتر از اعتراض به یک تقلب انتخاباتی و تظلم خواهی جناح بازنده است. مردم باین ترتیب و با این بهانه عمق نفرت و بیزاری شان را نسبت به کلیت این رژیم آغاز کردند.

اگر چه رهبری و ابتکار عمل این جنب و جوش و این غلیان توده ای تاحدودی در دست جناح اپوزیسیون است، اما با هیچ توجیهی نمی توان نفس اعتراض مردم را نادیده گرفت و از کنارش رد شد تا کما کان جناحی از حکومت خشم و خروش مردم را سمت و سو دهند و به نفع خود و در راستای بقای جمهوری اسلامی بهره برداری کنند.

دار و دسته دو خردادی و مشخصاً ستاد رهبری و تبلیغی کمپین انتخاباتی موسوی تلاش دارند تا اعتراضات توده ای مردم را در مسیری هدایت کنند که فراتر از اعتراض صرف علیه احمدی نژاد و نتایج انتخابات نرود.

موسوی و یارانش از بیم اینکه کنترل اوضاع از دستشان برود ضمن یادآوری های مکرر شعارهای مذهبی و از پیش تعیین شده و سر دادن الله اکبر و نصرً من اله و فتحً قریب و…، طرح هر شعار دیگری را انحرافی و متعلق به اغتشاش گران نامیده اند. با این حال اوائل کم و بیش و اینجا و آنجا و اکنون وسیعاً و همه جا شعارهای رادیکالی سر داده می شوند. اکنون شعار:

مرگ بر دیکتاتور ، چه مهندس چه دکتور که ظاهراً شعاری علیه خود موسوی هم هست وسیعاً تکرار می شود.

اعتراضات گسترده و توده ای مردم به بهانه نتایج انتخابات، بحران سیاسی و حکومتی در ایران را به سطح دیگری از بحران مشروعیت نظام برده است.

جمهوری اسلامی در جریان برگزاری انتخابات کلیه امکانات موجودش را بکار گرفت تا بازار مضحکه انتخاباتش را گرم نگهدارد و با نمایش حضور مردم در پای صندوق های رأی، نظامش را مشروعیت ببخشد. اما اکنون با این فضاحتی که ببار آورده و با آن عکس العملی که از سوی مردم می بیند، بیشتر از پیش کوس بی آبرویی و غیر مشروع بودنش را به صدا در آورده است. تا جایی که بسیاری از سران حکومتی جهان که همه معاملات سیاسی و دیپلماتیک شان را به بعد از نتایج انتخابات موکول کرده بودند، ناخشنودی خود را از تقلبات روی داده و برخورد خشن به مردم معترض اعلام کرده اند.

اکنون این رژیم با یکی از عمیق ترین بحران های حکومتی دست به گریبان است. جناح سوپرارتجاعی حکومتی که می رفت بعد از نتایج این انتخابات یک جا بجایی اساسی در ساختار حکومتی بوجود آورد و ارکان قدرت حاکمیت را به تمامی یک کاسه کند، و سپاه پاسداران نافذ بر سه قوه مجریه و قضائیه و مقننه، همه چیز و همه کس از جمله اراده ولایت فقیه را تحت کنترل بگیرد، در نیمه راه این جابجایی ها با موانعی روبرو شده است که به سرانجام رسانی آن را دشوار کرده است.

اگر چه این بخش از حاکمیت تلاش دارد که همین مانع را هم به ضرب برخورد های خشن پلیسی دور بزند و کار را یک سره کند، اما توازن قوای فعلی را چندان به نفع خود نمی بیند و هر چند با بخون کشاندن تظاهرات مردم درنده خویی و اوج جنایتکاری اش را به نمایش گذاشته است، اما هنوز قادر نیست کل سناریواش را اجرا کند.

در این میان شکل تداوم مبارزات جاری و میزان رادیکالیزم این اعتراضات در ایست کامل پروژه سپاه پاسداران بر کلیه امور مملکتی تعیین کننده است.

       

این رژیم جنایتکار که ابایی از هر درجه سرکوب عریان و وحشیانه ای ندارد در برابر خشم و تنفر مردمی که بپاخاسته اند بوحشت افتاده است و روز مرگ خود را می بیند.

واقعیت این است که دیگر این رژیم با بکار بستن هیچ ترفندی و با اعمال هیچ درجه ای از سرکوب قادر نخواهد بود این مردم ناراضی و قیام کرده را به خانه هایشان برگرداند.         

قیام این روزهای مردم نقطه جوش و انفجار سی سال نفرت انباشته شده در دل این مردم علیه کلیت این رژیم است.

این خشم فرو خورده ای که امروز در خیابانها جاری است تنها خشمی علیه یک دیکتاتور نیست، خشمی است علیه کلیت نظامی که بدون دیکتاتوری نمی تواند حکم براند.

این خشم علیه کل سیستم، علیه کل نظام، علیه ولایت فقیه، علیه شورای نگهبان، علیه قوه قضائیه، علیه مجلس اسلامی و مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت، علیه نیروهای ان