عمود خیمه رژیم اسلامی ضربه خورده است

تقابل مردم بر علیه حکومت شکل صریحتری به خود گرفته است. مردم دو ماه قبل از انتخابات نشان دادند که برای یک خیز بلند تر علیه حکومت خود را اماده می کنند. مضحکه انتخابات در یچه ای شد که مردم از کانال ان اعتراضشان را وسیعتر کنند و حتی موضوع جنگ جناح ها در بالا را تعیین کنند.

وقتی مسئله فقر به یکی از مولفه های مهم جدالهای جاری در جامعه تبدیل شد، آنگاه رو کردن دزدیهای میلیاردی به مرکز جنگ جناحها منتقل میشود. هنگامیکه تبعض جنسی روال عادی زندگی را با بن بست روبرو میکند، آنگاه تلاش برای قانونی کردن چند همسری در مجلس، با چنان عکس العملی روبرو می شود که ترکشهای آنرا شیخ مهدی کروبی به برنامه "انتخاباتی" خود تبدیل میکند و قول میدهد که یکی از خواهران زینب را وزیر کابینه  اش کند. درست است که مسئله "انتخابات" و تقلب در آن کانالی شد تا مردم اعتراضشان را بیان کنند، اما  بر خلاف دوره دوم خرداد که "اصلاح طلبان" توانستند دستور کار سیاسی جامعه را تحت الشعاع اختلافات درونی حکومت قرار دهند ، مردم با حضور سیاسی خود تعیین کردند که بالای حکومت بر سر چه مقوله هایی به جان هم بیفتند.

اعتراضات مردم در چهار سال گذشته علیرغم تمامی سرکوبگری و وحشیگری های رژیم، ادامه یافت. منحنی این اعتراضات در این دوره گاهی بلند و گاهی کوتاه بود، اما هیچگاه قطع نشد. علیرغم شرایط سخت سرکوب،  شعارها و مطالبات رادیکال به درون جامعه راه یافت که انعکاس آن در  شعارها و قطعنامه های مردم قابل مشاهده بود. مبارزات لاینقطع مردم، وحشت کل جناحهای رژیم را برانگیخت. ترس از سرنگونی عنقریب، زمینه ای شد تا صدای "تغییر" و کمی کوتاه آمدن در مقابل مردم در بالای حکومت بلند شود. ائتلاف "اصلاح طلبان" سابق با راست میانه بر همین بستر شکل گرفت. جناح نظامی حکومت به رهبری خامنه ای – احمدی نژاد هم در عکس العمل به همین شرایط ، تشدید سرکوب و زدن و ماندن به بی پروا ترین شکل ممکن را در دستور کار گذاشت.

نگاهی به رویدادهای چند روز گذشته نشان می دهد که ما در اعتراضات جاری همزمان با دو سیاست و دو چشم انداز روبرو هستیم. از یک طرف ما شاهد تلاش طیف ائتلاف حکومتی به رهبری موسوی برای اعمال سیاست های خود بر اعتراضات جاری می باشیم. کل این طیف که بقاء حکومت در برابر تعرض مردم در مرکز کارش قرار دارد ، تلاش دارد مردم را در ایستگاه "انتخابات مجدد" متوقف سازد. از آنجاییکه این طیف تنها می تواند حول "تقلب انتخاباتی" مانور بدهد و هیچگونه شعار مطالباتی و یا اثباتی ندارد، لذا می کوشد که با برگزیدن شیوه های بسیار "ملیح"، خروش مردم را در همین پوسته نگهدارد تا از نظر خود در بزنگاه های آتی بتواند آنرا کنترل نماید. مردم را  برای الله اکبر گفتن به پشت بام می فرستند، تا دوران امامشان را برای مردم تداعی نمایند. اینها برای پیشبرد کار خود در بالا و چانه زنی با ولی فقیه، به کمی فشار از پایین نیاز دارند، کمی "باران رحمت" می خواهند. مخملباف و سازگارا را در صدای امریکا و بی بی سی مامور کرده اند تا به مردم بگویند نیروی انتظامی فک و فامیل شماست، که "ارتباطات" سازگارا با  فرماندهان قدیمی پاسداران، حکایت از آن دارد که این برادران روحشان از وقایع چند روز گذشته بی خبر است. سفارش می کنند مردم خود را در شال و دستمال سبز  رنگ، که رنگ ائمه اطهار است، بپیچانند. استراتژی سیاسی این ائتلاف در شرایط کنونی فعلا نمی تواند از محدوده "انتخابات مجدد" خارج شود.

از جانب دیگر در اعتراضات کنونی مردم ما شاهد پدیده دیگری هم هستیم. در چند روز گذشته تقابلات مردم با نیروهای سرکوب از حدود و ثغور سیاستهای طیف ائتلاف حکومتی خارج شده است. اگر اینها تلاش کردند الله اکبر را ورد زبان مردم کنند، شعارهایی مانند مرگ بر دیکتاتور،سید علی پینوشه ایران شیلی نمیشه، مرگ بر بسیجی و همین امروز شعار می کشم می کشم انکه برادرم را کشت به اعتراضات مردم راه یافته است. گزارشات مردم گواه ان است که که در برخی شهرها مردم به تقابل نظامی بر علیه نیروهای سرکوب برخاسته اند.  پایگاه بسیج را آتش زده اند، به مرکز رادیو تلویزیون تبریز حمله کرده اند و……… کشتار دانشجویان شعارهای مردم را تند تر کرده است. تعداد وسیعی از استادان دانشگاه ها استعفا داد ه اند . نکته مهمتر این است که مردم خود دست به اعتراضات شبانه می زنند. منتظر فراخوان موسوی نماندند. دو روز گذشته برای لگام زدن به همین سیاست ،کل سران ائتلاف اطلاعیه صادر کردند، مردم را به ارامش فرا خواندند( جالب است که مزدوران رژیم اسلامی دارند آدم می کشند، بعد اینها مردم را به عدم خشونت دعوت می کنند)، موسوی برای آرامش خاطر ولی فقیه در اطلاعیه اش می گوید من پیرو ولی فقیه و تابع قانون اساسی هستم، آ شیخ علی منتظری از جوانان می خواهد «با حفظ آرامش و امنیت کشور و پرهیز از هرگونه خشونتی، مانع سوءاستفاده افرادی شوند که خود را در میان آنها جا میزنند و به تخریب اموال عمومی می پردازند.» . علت این زوزه ها روشن است. حرکات  وشعارهای رادیکال جنبش سرنگونی، پروژه  به سازش کشیدن مردم با حکومت را برای موسوی و یارانش دشوار ساخته است. این یک جنگ است. جنبشهای اجتماعی برای کسب هژمونی در اعتراضات جاری به ستیز برخاسته اند.

  سئوالی که قطعا ذهن جامعه را بخود مشغول کرده است این است که جمهوری اسلامی در قبال بحران کنونی دست به چه مانوری می زند؟ کدام سناریو را برای بقاء رژیم خود بکار خواهند بست؟

در وهله  اول باید گفت این بحران، بحران سرنگونی است، بحران کلیت رژیم اسلامی است. هم بحران احمدی نژاد است هم بحران موسوی، طناب بحران هم به گردن ولی فقیه است و هم در خانه رفسنجانی را می زند.  جمهوری اسلامی با
هیچ طیف و جناحی قرار نیست شمایل حکومتی را بخود بگیرد که با سوخت و ساز متعارف، ماندگار بماند. خواست سرنگونی رژیم یک داده سیاسی ثابت جامعه است. این نقطه عزیمت سیاست در ایران است. تقلبی شده باشد یا نه، یا اینکه اصلا همین امروز کاخ ریاست جمهوری را به موسوی تحویل دهند، تغییری در این واقعیت مهم سیاسی ایجاد نخواهد کرد. یک وجه مهم بحران سیاسی در ایران همین نخواستن مردم است.

این امکان را  نباید ابدا از نظر دور داشت که احتمالا خامنه ای پس از چند روز مانور ، از طریق شورای نگهبان بر عدم "تخلف" و "صحت انتخابات" صحه بگذارد. بنظرم این میتواند در چند روز آینده به روند عینی تحولات سیاسی جامعه تبدیل شود. به بیان دیگر زدن و ماندن در دستور کار رژیم قرار بگیرد. این اتفاق اوضاع را بسرعت قطبی تر خواهد نمود. این موضع خامنه ای  موجب خواهد شد که مسئله "تقلب در انتخابات" از متن به حاشیه رود. ائتلاف ملی- اسلامی موسوی در چنین شرایطی  امکان انتخاب زیادی نخواهد داشت. قطعا تلاش می کنند با همین شعار انتخاباتی در صحنه بمانند، اما روند اوضاع بطرفی دارد میرود که  مسئله حفظ نظام در قبال تهاجم مردم، این نیرو را با بن بست های بزرگی روبرو سازد.

وقوع این سناریو که خامنه ای عقب بشیند و طی یک پروسه ای احمدی نژاد را مرخص کند و کرسی را به موسوی بسپارد ، از شانس کمتری برخوردار است. وقوع این سناریو تکانهای شدیدی را در ارکان رژیم اسلامی ایجاد خواهد نمود. تصور اینکه سپاه پاسدارانی که دست به کودتا زده است ، و موسوی را " مخملی" می خواند ،یک بار دیگر با مسالمت با ائتلاف موسوی- رفسنجانی زیر یک سقف قرار بگیرد، بسیار ضعیف است، اما غیر ممکن نیست . مضاف بر اینکه عقب نشینی خامنه ای تبعات سیاسی وسیعی خواهد داشت. قطعا او دیگر نخواهد توانست نقش "عمود خیمه"  رژیم را ایفا کند. تا همینجای کار هم بسیاری از آیت الله های قم در مقابل او قرار گرفته اند، امروز در نقش رهبر نظامی و سیاسی رژیم کماکان می تواند از موضع قدرت به همپالیگی هایش در قم برخورد کند، اما  رهبر یک کودتای شکست خورده که در برابر رقیب خود عقب نشسته و دولت "سوگلی" خود را بخانه فرستاده، دیگر شانسی برای ادامه رهبری به سیاق سابق ندارد. این خود مکان تاکنونی ولی فقیه در رژیم اسلامی را با بحران "موجودیت" روبرو خواهد ساخت. از نظر مردمی که هم اکنون شعار مرگ بر دیکتاتور می دهند، هر درجه عقب نشینی احمدی نزاد را بدرستی به پای خامنه ای می نویسند. وقوع این سناریو قطعا راه را برای هجوم جنبش سرنگونی باز خواهد کرد. در چنین حالتی بی شک موسوی سوت پایان جنبش های خیابانی را خواهد زد. از مردم می خواهد که به خانه هایشان بازگردند. اما روندی که طی همین چند روز طی شده است ، گواه آن است که وقوع سناریو دوم خود سر اغاز دور جدیدی در تقابل جنبش سرنگونی بر علیه رژیم اسلامی است. رژیم اسلامی با چنین شمایلی دوام چندانی نخواهد داشت.

بخشی از نیروهای پرو غرب که امروز از موسوی حمایت میکنند، در سودای شکلگیری چنین سناریویی می باشند. از نظر آنها نیرو هایی در درون رزیم اسلامی از "رمق" افتاده یافت خواهند شد که بخواهند برای نجات کل دم و دستگاه دولتی ، نقش محلل را بازی کنند. ولی فقیه را مرخص کنند و کلید را به نیروی خارج از حاکمیت تحویل دهند.

برای دولت امریکا بر طبق آخرین اظهارات اوباما، موسوی یا احمدی نژاد فرق چندانی نمی کند. می گویند ما می خواهیم مذاکره کنیم، ایران باید از حمایت از تروریسم و تولید بمب اتمی دست بردارد. شرایط کنونی برای دول غربی فرصت مناسبی را ایجاد کرده است تا از موضع بالا با جمهوری اسلامی مذاکره کنند. لذا بعید است موضع برسمیت نشاختن دولت احمدی نژاد را ، اتخاذ کنند. گفته های بایدن هم نشان می دهد دولت امریکا در پس جنگ جناح های رژیم ، ابتدا عقب راندن جمهوری اسلامی بر روی مسئله اتمی و تروریسم را ، مد نظر دارد.

رویدادهای چند روز گذشته، حالا با هر نتیجه ای، به  رژیم اسلامی به عنوان سمبل رهبر اسلام سیاسی ، ضربات بزرگی وارد ساخته است. رژیم اسلامی نماد  اسلام در قدرت برای کل جنبش اسلام سیاسی بود. نماد مستضعف پناهی و ضد اسراییل گری در منطقه، وجود رژیم اسلامی همواره این دریچه را برای اسلام سیاسی در منطقه باز می گذاشت که می توانند روزی در کشور دیگری قدرت سیاسی را بدست آورند. با تظاهرات میلیونی مردم ، عمارت رژیم اسلامی بعنوان الگوی حکومتی جنیش اسلام سیاسی ، فرو ریخته است. اما هنوز اول راه است. جارو کردن رژیم اسلامی  بی شک موجب خواهد شد کل جنبش جنایتکار اسلام سیاسی در منطقه از معادلات جهانی به عنوان یک نیروی مدعی قدرت ، حذف خواهد شد. چشم مردم جهان به تهران دوخته است