لحظه هاى التهاب بر فضاى اوضاع سیاسى در ایران!

اوضاع سیاسی در ایران لحظات پر التهابی را سپری میکند. امروز سه شنبه این لحظات پر التهاب در تهران و سایر شهرهای بزرگ وارد فاز جدیدی از رو در رویی تظاهر کنندگان با نیروهای جمهوری اسلامی میشود. میخواهند و فعلا و موقتا به تظاهرات کنونی رنگ سبز بپوشانند.

و در رسانه های غربی از "انقلاب سبز" بجای "انقلاب مخملی" اسم برده میشود. برای بیان واضح تر آنچه در شرایط کنونی در اوضاع سیاسی ایران با موج تظاهرات میلیونی در جریان است٬ به این پروبلماتیک که اساسا در سطح کاملا ماکرو نظر و فکر توده میلیونی مردم ایران را٬ و پلاتفرم و شعار و جایگاه سیاسی احزاب را در جغرافیای سیاسی تحولات کنونی مشخص میکند٬ جواب داد. اینروزها هزار بار در تظاهرات های خارج از کشور٬ و میدیا و رسانه ها این سوال اساسی مطرح شده که٬ روند اوضاع کنونی بکدام سمت میرود. آیا بعد از ۳۰سال حاکمیت سیاه نظام جمهوری اسلامی مردم ایران شاهد یک انقلاب دیگر در چارچوب نظام اسلامی و با پرچم و پلاتفرم اسلامی اما اینبار بسرکردگی میر حسین موسوی و با اسلام سبز بجای اسلام سیاه٬ است. آیا در دل شرایط کنونی با توجه به تجربه نسل ما که نسل دوران انقلاب ۵۷ است٬ میر حسین موسوی ها همانند پزشکپورهای شروع نارضایتی های التهاب انقلاب ۵۷ پدیده ای گذرا و قابل عبور هستند. و همچنین آیا ماحصل حضور گسترده و میلیونی مردم و آنچه کل دار و دسته "انقلاب مخملی" تلاش کرده اند که تظاهراتها بشکل مسالمت و دور از "خشونت" برگزار شود٬ ما از طرف "انقلاب سیاه" دولت و ماشین دولتی حاکم با خامنه ای و سپاه پاسداران٬ اطلاعات و بسیج٬ ما شاهد یک کودتای سیاه و سرکوب مجدد جامعه ایران٬ نمونه سرکوب های خرداد ۶۰ و قتل عام زندانیان و مردم در خیابانها٬ خواهیم بود. آیا خارج از سران "انقلاب سبز" در جامعه ایران با توجه به تجارب سی سال مبارزه روزانه با یک رژیم سرکوبگر٬ اعتراضات کنونی میتواند با پرچم و مطالبات انسانی که تغییر محسوس در زندگی احاد جامعه را ممکن کند٬ و پرچم مطالباتی که نظام جمهوری اسلامی با "انقلاب سیاه" و "انقلاب سبز" را مجبور به تامین این مطالبات کند٬ عملی است. و سوال اساسی و پایه ای تر که آیا اوضاع پر التهاب کنونی صاحب رهبر سیاسی٬ حزب قوی و متشکل کمونیستی خواهد شد. و میتواند مهر و شعار و مطالبه جنبش کمونیستی را بر موج اعتراضات میلیونی  کنونی٬ بکوبد. و بر متن اوضاع و نارضایتی میلیونی کنونی زمینه های انقلاب برای رهایی از دولت و نظام جمهوری اسلامی و کارمزدی را به پیش ببرد. آیا طیف نسبتا وسیع کمونیستهایی که در چهار دهه گذشته در سازماندهی و بر افراشتن پرچم رهایی از کار مزدی تلاش کرده اند و آرمانهای انسانی سوسیالیستی را نمایندگی کرده اند٬ توان و ظرفیت جمع شدن را دارند٬ و میتوانند در اوضاع خطیر کنونی برای تامین بزرگ آرمان خواهی و سوسیالیستی حول مطالبات انسانی و دگرگون کننده با طیفی از احزاب و سازمانهای کمونیستی متحد شوند٬ و چپ و کمونیسم جامعه را صاحب پرچم قدرتمندتری بکنند. بر متن اوضاع کنونی باردیگر جامعه ایران میرود که با تحولات سیاسی مهم و تعیین کننده ای آغاز دور جدیدی از پروسه شروع تحولات اساسی و پایه ای برای رهایی از دست نظام جمهوری اسلامی را استارت بزند. به نظر من٬ اوضاع سیاسی بر هر سمتی بچرخد٬ احتمال کودتای سیاه و یا به کمک غرب احتمال تعدیل جمهوری اسلامی به یک جمهوری اسلامی با "انقلاب سبز"٬ مردم و جوانان در سطح میلیونی یک گام اساسی جلو آمده اند. مساله را ابژکتیو ببینیم٬ یکی از طرفداران جمهوری اسلامی نوشته:« این دسته از جوانان «موسوی» بمثابه فرصتی بود و هست تا مشترکاً به نامش تا قبل از ۲۲ خرداد شب ها تا صبح در خیابان ها بزنند و برقصند و بعد از ۲۲ خرداد نیز همان جوانان به بهانه موسوی دوشادوش یکدیگر شب ها تا صبح بزنند و تخریب کنند». (تخریب نام رمزی است که اینروزها بیشتر با خشونت بیان میشود). یک مساله مهم در این مطلب عیان است٬ موسوی بهانه ای است تا نسل جوان ایران که جمعیت بیش از هفتاد درصدی جامعه است٬ بتواند از موقعیتی به لحاظ انسانی برخوردار گردد تا دور از فشار سرکوب٬ سنگسار و اعدام و نهی از منکر و گشت ثارالله بزند برقصد٬ و به تعبیر اولاتری از رفاه و معیشت تامین شده و امنیت و دنیای بهتر بهره مند گردد. اگر اینرا بپذیریم٬ میتوانیم یکی از مضمونهای تظاهراتهای میلیونی کنونی را در صحنه سیاست ایران باز تعریف کنیم. در جامعه ای که یک انقلاب عظیم توده ای را پشت سر گذاشته٬ و در جامعه ای که هنوز بعد از سی سال دولت و نظام سیاسی _ اقتصادیش نا توان از برخورداری از نظام متعارف شده است٬ فرصتهای کنونی میتواند بخش اعظم دستگاه حاکم و ماشین دولتی و سرکوب را مختل و توازن قوا مردم و نظام حاکم را به نفع مردم و اعتراضات کارگری٬ زنان٬ جوانان و کل جامعه٬ تعیین کند. و زمینه های استوارتر و متکی بر اعتراضات کارگری٬ زنان و دانشجویان و جوانان را از قدرتمندی و پتانسیل بالایی برخوردار کند. و کل نظام حاکم را در مقابل نیرو و اعتراض قوی٬ برای تحمیل مطالبات اساسی هر حرکت اعتراضی کارگران و زنان و جوانان در موقعیت مناسبتری قرار دهد. خارج از احزاب حاشیه ای که اعلام کرده اند٬ "این جنگ جنگ ما نیست" و با عجله لباس سبز را بر تن میلیونها جوان زن و مرد کردند٬ دخالت موثر٬ تقویت اعتراضات مردم٬ بر افراشتن مطالبات و شعارهای رادیکال٬ کارگری و کمونیستی که در جامعه طرفداران میلیونی دارد٬ امر امروز و دائمی و تعطیل ناپذیر کمونیستها و کارگران٬ زنان و جوانانی است که سوسیالیسم و جامعه بدور از کارمزدی با رفاه و امنیت از آرمانهای پایه ای آنهاست٬ است. وضعیت کنونی را باید دریابیم و با اشتیاق و توان بالایی برای زدن مهر و شعار و رهبری کمونیستی
_ کارگری به استقبال دوران پیچیده و سخت برویم. مردم از دوخرداد و "انقلاب سبز" و احمدی نژاد سیاه میتوانند عبور کنند٬ مهم این است که کمونیستها بتوانند٬ عبور مردم را با پرچم و مطالبات کمونیستی و کارگری شکل و سازماندهی کنند. به ابعاد این اوضاع سیاسی نگاهی گذرا بیندازیم و از این زاویه جایگاه موقعیت کنونی را ببینیم. اما٬ ابعاد پوشش خبری نیاز ما را از بیان انعکاس وسعت تظاهرات و اعتراضات توده ای برآورد کرده. کمتر رسانه خبری و میدیای در سطح بین المللی در ارتباط با تظاهرات و موج وسیع اعتراضات توده ای را ما شاهد هستیم که روزانه در سر تیتر اخبار روز اوضاع کنونی و سیاسی در ایران را منعکس٬ نکند. بار دیگر بعد از دوره گروگانگیری سفارت امریکا٬ و جنگ ایران و عراق٬ اوضاع سیاسی در ایران در بورس خبری و انعکاس میدیایی جهان در ابعاد ماکرو قرار گرفته است. دول و سران کشورهای اروپایی با اتکا قوی به میدیا و رسانه هایشان٬ از جناحهای مختلف و از صف بندیهای متناوب موجود٬ اینبار به منظور مهندسی افکار عمومی در خارج از کشور و شهروندان کشورهای اروپایی بخط شده و در مورد تظاهرات و اوضاع کنونی اظهار نظر میکنند. فعالیت بی وقفه  رسانه های صدای امریکا٬ دویچه ویله و بی بی سی حاصل بلاواسطه و فوری انعکاس و عکس العمل آن اهدافی است که دول اروپایی و در سطح بین المللی در راستای دخالت در اوضاع کنونی در ایران انجام میدهند. احاد شهروندان جامعه اروپایی اینروزها با جزئیات٬ در جریان اوضاع سیاسی کنونی و آنچه به تعبییر این رسانه ها "ایران در آستانه یک دیکتاتوری»، «خشم فشرده»، «تغییر جامعه بی اعتنا به خواست رژیم». این‌ها نمونه‌هائی از عنوان‌هائی است که رسانه‌های آلمانی روز دوشنبه ۱۵ خرداد برای گزارش‌های خود برگزیدند. زوددویچه تسایتونگ در گزارشی با اشاره به تظاهرات گسترده مردم می‌نویسد که جامعه ایران، بی اعتنا به اراده رژیم، روند تغییر را می‌پیماید و این روند دیگر توقف پذیر نیست. در همین رابطه ما شاهد انتقال باور و بی باوری های رسانه و میدیای اروپایی به جمهوری اسلامی و جناحهای اپوزیسیون درونی این نظام هستیم. همین روزنامه بقلم یکی از مفسرینش مینویسد«ر پیروزی احمدی‌نژاد نمی‌توان شک کرد. ارزیابی غرب از توانایی اپوزیسیون در ایران غلوآمیز بود». و بالاخره نشریه "آتلانتیک مانتلی" خطاب به همه ایرانیانی که به اینترنت دسترسی دارند نوشت: «در این شرایط، سرویس‌های اینترنت نقشی پایه‌ای دارند. ما در جنگ برای صلح و دموکراسی هستیم». جنگ برای صلح و دمکراسی نام رمز تظاهرات میلیونی در ایران است که در میان طیف "مخالفین" احمدی نژاد با سمبل و علامت سبز میخواهند پرچم خود را بدست مردم بدهند. واقعیت این است که موقعیت ابژکتیو و فوری در اوضاع سیاسی در ایران در مقابل طیف وسیع کمونیستها٬ کارگران و مردم بوجود آمده. بر هر حزب و فعال سیاسی واجب است که در این شرایط خود را برای دخالت و تاثیر گذاری بر اوضاع کنونی آماده کند. روند شروع تعرض توده ای مردم برای سرنگونی در خیابانها شروع شده. مردم میروند از موسوی و کروبی و سردار شکست خورده دوخرداد٬ خاتمی٬ عبور کنند. ۱۸تیر۷۶ در ابعاد محدود در محوطه دانشگاه ها اتفاق افتاد. با این وجود٬ جمهوری اسلامی را به کام یک بحران سیاسی کشاند. که تاثیرات این بحران بر کسی پوشیده نیست٬ ده ها قدم و گام مردم و بویژه دانشجویان را در مقابل نظام اسلامی پخته تر٬ آماده تر و تعرضی تر کرد. اوضاع کنونی و التهاب بالای کنونی بمراتب وسیعتر٬ توده ای تر است. خواست شروع این تظاهراتها و باروت انفجار التهاب کنونی هرچی بوده٬ اعتراض به انتخابات و رای مخالفین احمدی نژاد. جمهوری اسلامی را در کام یک بحران سیاسی عمیق کشانده است. اکنون جنبش میلیونی مردم و گستردگی اعتراضات در تهران و سایر شهرهای ایران است٬ که حاکمیت و کل نظام جمهوری اسلامی٬ دولت و خامنه ای مورد حمله هستند. نفس این خواستها و به میان کشیدن استعفای دولت و حاکمیت خود در شروع هر انقلاب و نارضایتی های توده ای سیاسی است. تجربه ما بعنوان نسل فعالین سیاسی در دوره انقلاب ۵۷ بخوبی این تجربه امروز را تاکید میکند. اکنون بعد از سی سال حاکمیت سیاه و خونین یک نظام سرکوبگر مردم با برپایی تظاهرات های میلیونی نوک حمله را بر حاکمیت و دولت هدف گرفته اند. نفس و ماهیت تظاهرات های کنونی و سراسری شدن این تظاهراتها در ابعاد توده ای معنی سیاسی اوضاع کنونی را منعکس میکند. این تغرض میلیونی هر چه گسترده تر شود٬ سمبل "سبز" روحانیون "مبارز" به حاشیه میرود. این یک واقعیت کاملا عیان است. روشن و ملموس است٬ مردم از موسوی سبز و کروبی و خاتمی عبور میکنند. علیرغم تلاشهای حضوری رهبران سبز٬ و مسالمت آمیز کردن تظاهرات دیروز٬ اما میلیونها نفر شعار «می کشم می کشم آنکه برادرم کشت» را سر دادند. این شعار قبل از اینکه در آن لحظه تهییج تظاهر کنندگان در مقابل حمله به تظاهرات باشد که هست٬ شعار تظاهرات کنونی و آتی مردم ایران علیه کل نظام جمهوری اسلامی با حاکمیت سیاه و اپوزیسیون سبز است٬ که در دوره حاکمیت این نظام سرکوبگر صدها هزار را کشته اند. عبور از جمهوری اسلامی با هر جناح و دسته بندی امروز در اقدام سلبی مردم٬ در شکل کنونی انجام میشود. مردم منتظر دستور کسی برای عبور از موسوی و سبزها نمیشوند٬ اما برهبری٬ شعار و پرچم قدرتمند٬ قاطع و بزرگ نیاز مبرم است.
نسان نودینیان ۲۷خرداد ۱۳۸۸(۱۷یونی ۲۰۰۹)