انقلاب کتابی از پیش نوشته شده نیست

حوادثی که بعد از انتخابات اخیر اتفاق افتاده است صدها هزار انسان معترض در آن جامعه را به خیابان آورده است.  در این شکی نیست که اختلافهای درون حکومت استارت اولیه این اعتراضات را زده است و جناح اصلاح طلب سعی در این دارد که مردم معترض را برای چانه زنی در مقابل خامنه ای کنترل کرده و از صدها هزار معترض برای مقاصد جناحی استفاده کنند. 

 برای موسوی، خاتمی و هاشمی جان جوانان معترض مهم نیست زیرا آنان خود بخشی از ماشین سرکوب رژیم جمهوری اسلامی بوده و هستند.  دلیل اولیه اعتراضات هرچه که باشد امروز به خیابان آمدن ۲ ملیون انسان معترض، اعتراض به کلیت رژیم، اعتراض به بیکاری و فقر، اعتراض به حجاب اجباری و اعدام است.

اعتراضاتی به این وسعت چالشی در مقابل کمونیستها قرار داده است، سوال این است که چه باید کرد؟ آیا باید این اعتراضات را قیام آگاهانه طبقه کارگر دانست و چشم انداز انقلاب سوسیالیستی را بسیار محتمل دانست، یا اینکه اعلام نمود که این اعتراضات از جنس ما نیست و آی مردم تا مجمع عمومی درست نکرده اید به خیابان نیایید.

بنظر من دید اول که می گوید در دو قدمی انقلابی سوسیالیستی هستیم و هر نوع اعتراض طبقه کارگر و زحمت کش را آغاز انقلاب می داند سایر نیروها را دست کم می گیرد و از یک خوشبینی مهلک رنج می برد.  انقلاب طبقه کارگر حزبی منسجم، فراگیر و میلیتانت می خواهد، چیزی که اکنون در صحنه سیاسی ایران وجود ندارد.  با اینکه احتمال برآمدن انقلابی سوسیالیستی از اعتراضات اخیر بدلیل نبود حزبی فراگیر بسیار کم است اما باز هم این یکی از احتمالات است همانطوری که از میان ۱۰۰۰ نوزاد به دنیا آمده احتمال بدنیا آمدن ۱۲ دوقلو وجود دارد، اما امکان آن هم وجود دارد که در میان ۵۰۰۰ نوزاد دوقلویی به دنیا نیاید! این بینش از نوعی خوشبینی مجاهدینی رنج می برد، هر کسی که برای یک بار رادیو مجاهد را گوش داده باشد فکر می کند که همین فردا است که رژیم سرنگون شود!

اما به همان اندازه دید دومی اشتباه است.  این بینشی محافظه کارانه به مقوله انقلاب است و بسیار کتابی به انقلاب می نگرد.  در ابتدا باید روشنگری نمود، روشنفکران و کارگران کمونیست را به خود جذب نمود، مجمع عمومی درست کرد، کنترل کارخانه ها را در دست گرفت و ….. در پایان دست به انقلاب زد.  راستش به خودی خود این دید اشتباه نیست، هرکاری اگر از روی برنامه و سر فرصت انجام شود مطمئنا بازده آن زیادتر و امکان موفقیت آن بیشتر است.  این مسیری است که این بینش دچار آن است، با اینکه میلیتانت و انقلابی است اما به طرحی انقلابی خو گرفته است و اگر انقلاب در چهارچوب  پروسه تعریف شده اش از انقلاب نباشد آن را از جنس خود نمی داند و از مردم می خواهد که فعلا دست نگاه دارند، امروز روز شما نیست و سال ۳۶۴ روز دیگر دارد! ۳۶۴ روز دیگر هم مجمع عمومی درست کردن با سرکوب و زندان مواجه می شود، ۳۶۴ روز دیگر هم کمیته کمونیستی درست کردن با سرکوب و شکنجه مواجه می شود.  این چیزی جز واگذار کردن میدان به چپ خوشبین و راست متحد نیست.  این چیزی جز واگذار کردن اعتراضات به ضد انقلاب سبز، راست شیر و خورشید نشان و ناسیونالیستهای قومی نیست!

برای من جای سوال است که چگونه ما خواستیم و توانستیم از حرکت اعتراضی ۷۰ دانشجو در جریان اعتراضات دانشجویی ۲ سال پیش حمایت کنیم، در حالی که ۱۰ نفر از خیابان به اعتراضات این جمع وصل نشد اما امروز اعتراض ۲ ملیون انسان را در آن جامعه به راحتی سبز می نامیم و جامه سبز به آن می پوشانیم. جوانی که تا دیروز توسط نیروی انتظامی در ملا عام کتک زده می شد امروز جرات دارد و در مقابل گارد ویژه می ایستد و خشم طبقاتی خود را نشان می دهد، دعوت به سکوت تنها باعث سرخوردگی و بیربطی هر چه بیشتر ما به نسبت به جامعه می شود.  اعتراض این جوان ربطی به موسوی و جناحهای رژیم ندارد (اگرچه همانطور که ذکر شد بهانه اولیه آن انتخابات بود) و اعتراضی به کلیت رژیم است.  متاسفانه این اعتراض مانند اعتراض ۱۸ تیر ۷۸ کور است، رهبری ندارد و حزبی میلیتانت در پشت آن نیست.  بعید هم نیست که سرنوشتی هم مانند اعتراضات کور گذشته پیدا کند و عدم دخالت ما شکست آن را محتمل تر می کند. 

اگر قرار است ما کمونیستها روزی قدرت را در تهران در دست داشته بگیریم  باید روی دوش همین معترضین آن را بدست بیاوریم.  به انقلاب نگریستن مانند پروسه ای بیولوژیکی همچون فتوسنتز که مراحل آن قدم به قدم اتفاق می افتد آرزویی خوب اما به دور از واقعیات جامعه و در نظر نگرفتن تاریخ انقلابات سایر کشورها است.  

لنین می گوید "تا بحال چه کسی توانسته است انقلاب بزرگی را راه بیندازد و از پیش دانسته باشد که آن انقلاب را چگونه تا به آخر هدایت کند؟ چنین معرفتی را از کجا می توان گرد آورد؟ در کتب که نمی توان پیدایش کرد.  چنین کتبی وجود ندارند.  تصمیمات ما می توانند فقط از تجربه توده ها زاده شوند."

بهزاد جواهری

۱۶ ژوئن ۲۰۰۹