نگاهی به تبلیغات رسانه های طرفدار رژیم بعد از انتخابات

انتخابات دور دهم ریاست جمهوری اسلامی به پایان رسید.رژیم قبل از برگزاری این انتخابات همراه با همکاران و همفکران خود در اپوزیسیون و رسانه های طرفدارش توانست با تبلیغات دماگوژیستی و هم چنین با به کار گیری ابزارهای دیگر همچون تهدید ، در صد قابل توجهی از مردم متوهم به رژیم و اصلاحات را به پای صندوق های رای بکشاند .

آنچه این جا قبل از هر چیز جای تعجب است،این است که رسانه های خبری پر بیننده همچون کانال بی بی سی موسوم به آیت الله و بی بی سی با دعوت از صاحب نظران بورژوا –مسلمان پرورژیم و کودن همچون صادق صبا و احمد سلامتیان و…برای تحلیل در مورد آنچه گدشت یعنی پایان انتخابات تلاش نموده است تا با این تحلیل و نتجیه گیری ها،تمام نقدهایی که بر این نظام وارد اشت به پرت و پلا گویی هایی همچون تقلب در انتخابات و امکان تقلب در انتخابات وجود داشتن محدود کرده است و یا مقایسه ی سیستم انتخاباتی در ایران با انگلیس و…اما در واقع تمام این چرندیات هدفی جز دفاع از رژیم و تلاش برای ماندگاری این نظام نمی باشد.محدود کردن اختلافات بنیادی بین رژیم و توده ی مردم به اختلاف بین این یا آن کاندیدا(ان هم اختلافشان بر سر چگونگی حفظ نظام از عوارض یگ انقلاب اجتماعی یا تفاوت انان در چگونگی مهار جنبش های اجتماعی و سرکوب آنان می باشد نه چیز دیگر)،بنابراین این محدود کردن عامدانه خاک پاشیدن در چشم توده های مردم می باشد.درازگویی های این روشنفکران ابله و امثالهم در صدای آمریکا هیچ چیز از این واقعیت کم نمی کند که رژیم جمهوری اسلامی سرمایه ،سالهاست در یک بحران ساختاری (اقتصادی )و هم مممچنین یک بحران مشروعیت به سر می برد .بحران ساختاری که همزاد خود این رژیم است از آغاز سر کار آمدن رژیم آغاز شد و جنگ ارتجاعی رژیم اسلامی سرمایه ایران با رژیم بعث و ویرانی های ناشی از این جنگ هشت ساله تبعات این بحران را  دو چندان کرده است .رژیم اسلامی سرمایه تاکنون علی رغم متوسل شدن به هر تاکتیک و هر ترفندی نتوانسته است این بحران را مهار نماید یا  از آن بکاهد .اما بحران دیگری  که رژیم با آن مواجه است،بحران مشروعیت است ،این بحران مشروعیت بیشتر ناشی از ماهیت اسلامی ،دیکتاتوری و سرکوبگری نظام ناشی می شود .این بحران نیز کم وبیش ازلحاظ زمانی با بحران ساختاری  در یک دوره شکل میگیرند.زمانی که رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی با مصادره ی انقلاب توده ای ۵۷( که اعتصاب  کارگران شرکت نفت به عنوان حرکتی گسترده که کل موجودیت رزیم شاه را زیر سوال برد و یکی از دلایل اصلی سقوط رژیم شاه شد)صورت گرفت رژیم شاه با توسل به هر ترفندی(تغیر مکرر نخست وزیر و…)نتوانست جلوی این انفجار عظیم اجتماعی را بگیرد،اما متاسفانه این انقلاب توسط جمهوری اسلامی و با حمایت غرب و آمریکا به مصادره مرتجعانی چون خمینی و امثال کاندیدا های فعلی انتخابات درامد.زمانی که جمهوری اسلامی سوار بر موج یک انقلاب کارگری و توده ای شد یک دوره ی لازم بود تا زمانی که موقعیتش تثبیت میابد با مردم و احزاب مماشات کند،پای میز مذاکره بنشیند،ناچارا و در عمل حدودی از ازادی های دمکراتیک را به رسمیت بشناسد و شخص مرتجع خمینی از آزادی فعالیت کمونیست ها سخن بگوید،اما با تثبیت موقعیت نظام از لحاظ سیاسی،اقتصادی وغیره پایین ترین ازادی ها از مردم سلب میشود،سرکوب های گسترده شروع میشود، آزادی احزاب غیر قانون اعلام میشود وبسیاری از جریانات واحزاب،همچون مجاهدین خلق،توده و اکثریت که در به بیراه بردن انقلاب و مصادره ی آن به نفع ارتجاع دست کمی از جمهوری اسلامی نداشتند،ممنوع الفعالیت میشوند، در همان دوره بود که تلاش رژیم برای حذف دگر اندیشان شروع شد .رژیم اسلامی سرمایه که به عنوان یک ضد انقلاب مرتجع توانسته بود به بستر و موج یک انقلاب توده ایی و کارگری (۵۷)سوار شودو با مصادره ی انقلاب به نفع خود ،توانست انقلاب توده ایی مردم ایران را به بیراه ببرد اینبار و در یک دورهی کوتاه از قدرت خود شروع به پاک سازی به قول رژیم جامعه از ضد انقلاب می کند،این در حالی بود ضد انقلاب واقعی نه کمونیست ها و کارگران بلکه خود رژیم بود. لازم به ذکر است  که در اواخر دهه ی ۵۰ و اوایل دهه ۶۰  تنها در مناطقی مانند کردستان ما می توانیم سیر ودستاوردهای این انقلاب را ببینیم ،که آن نیز با حمله ی رژیم به کردستان و سرکوب مردم این منطقه،بیرون رانده شدن  نیروی پیشمرگ از شهرها،غیر قانونی شدن فعالیت احزاب و تبدیل شدن احزاب به اپوزیسیون خارج کشوری ،مهار انقلاب تماما به دست ارتجاعمی افتد.
آنچه می خواستم به آن اشاره کنم بحران مشروعیتی که بالاتر از آن نام بردیم می باشد .این بحران مشروعیت زمانی شروع شد که رژیم دریافته بود مردم ایران به دستاورد های که بعد از هر انقلاب نصیب مردم و نیرو های انقلابی میشود  نرسیده و نظامی که خواهان آن بودند چنیین نظامی نیست.این بحران مشروعیت در مبارزات بعدی مردم و تلاش های پی در پی نیرو های انقلابی برای ادامه ی انقلاب و جلوگیری از مصادره ی ان توسط رژیم و مبارزه مردم انقلابی و کمونیست در کردستان برای براندازی رژیم تازه به قدرت رسیده  غیره خود را نشان می دهد.  زمانی که رژیم متوجه خطرات احتمالی ناشی از خلعش از قدرت باد اورده میشود حمله به کردستان آغاز می شود، فعالیت احزاب ،دگر اندیشان و …عملا ممنوع شده ،سرکوب ها آغاز شده و هرکس که به رژیم اسلامی اعدام وفاداری نکند به عنوان مرتد ،دستگیر شکنجه و اعدام می شود .در این راستا از همان اوایل دهه ی ۶۰ سرکوب ها به طور وسیع و وحشیانه ای  آغاز می شود .اولین نمونه ی این سرکوب ها گشتار زندانیان سیاسی در ۳۰ خرداد ۶۰ می  باشد ،که رژیم نشان داد برای سرکوب دگر اندیشان از هر وسیله ایی بهره می گیرد .و از هیچ جنایتی فروگزار نیست .البته باید اشاره کنم همانطور که بالا نیز به آن اشاره شد سرکوب مردم انقلابی کردستان در سال ۵۸ که ح
اضربه تن دادن به رژیم اسلامی نبودند ،قبلا صورت گرفته بود وفتوای حمله به کردستان تحت نام جهاد توسط رهبر جنایت کار جمهوری اسلامی (خمینی )صادر شده بود.حمله ای که توسط رهبر مرتجع رژیم   مشروع قلمداد شده و از ان تحت نام جهاد نام برده شده بود باعث کشته شدن چند هزار انسان بی دفاع در این منطقه شده بود .مقاومت مردم کردستان در مقابل رژیم و سازمان دادن نیروهای انقلابی مسلح توسط کومله و توده ایی شدن این مبارزه باعث شد که رژیم همواره از این منطقه به عنوان یک منطقه ی حساس یاد کند و از طرف دیگر توسط احزاب و سازمان ها و نیروهای انقلابی به عنوان سنگر انقلاب از آن یاد شود .دست و پا زدن های رژیم  در طول حیات سه دهه از سر کوبش در مقابل مردم کردستان دست به دامان مردم این منطقه شدن توسط سران رژیم از همان اوایل انقلاب تاکنون از بنی صدور رفسنجانی گرفته تا مورد اخیر خامنه ایی نشان از ترس از مردم انقلابی این منطقه و نفوذ کمونیزم در کردستان  است ،همه سران رژیم به خوبی به این امر واقفند که کمونیزم همچون  ویررسی تمامی بخش های کردستان را کم و بیش در برگرفته است .در مقابل رژیم اسلامی هر چند توسط مزدوران خود در این منطقه و همکارانش در اپوزیسیون  .سعی داشته از نفوذ این کمونیزم بکاهد تاکنون موفق نشده است .توازن قوا در کردستان به نفع نیروهای مزدور رژیم و اپوزیسیون ناسیونالیست و قوم پرست پرو رژیم نیست و تاکنون تبلیغات ارتجاعی نیروهای ناسیونالیست ،قوم پرست ،مرتجع و پرو رژیم نتوانسته است از نفوذ این کمونیزم بکاهد .ممکن است در نتیجه ی انشعابات پیا پی در احزاب تا حدود اندکی برای مدت کوتاه از موقعیت یک جریان آن هم اندک کاسته یا موقعیت یک جریان دیگر بهبود یابد ،اما بعد از مدتی توازن قوا به حالت اولیه ی خودش بر گشته است و احزاب و جریانات ،قوم پرست که در این منطقه رشد بادکنکی داشته اند ،بعد از مدت کوتاهی به جریاناتی منفور تبدیل شده که هیچ پایگاهی در میان مردم ندارند . در ادامه بحث میخواهم بگویم که رژیم اسلامی برای جبران کمبود مشروعیتش به تمامی دگراندیشان حمله ور میشد و در دهه ی ۶۰ هزاران انسان چپ و کمونیست به دست این رژیم ارتجاعی حافظ نظم سرمایه به ویژه در سال ۶۷ جان باختند.بنابراین انچه حقیقت دارد این است که ماندگاری این رژیم در طول سه دهه از حیات پر از جنایتش تنها به زور سرکوب هزاران انسان ازادی خواه،کمونیست و دگر اندیش بوده است.
در کردستان به دلیل انکه مرز بندی شدیدی میان مردم این منطقه با رژیم جمهوری اسلامی وجود دارد،ان هم نه به خاطر کرد بودن یا تفاوت نژادی مردم این منطقه با سایر مناطق ایران(بنا به تبلیغات ناسیونالیست ها و جریانات قومپرست)،بلکه به دلیل فعالیت کمونیست ها واحزاب چپ و کمونیست به ویژه کومه له و حزب کمونیست ایران است. از گدشته تاکنون بیشتر مردم این منطقه همواره تلاش نموده که از هرگونه نزدیکی به حاکمیت پرهیز نماید واین تلاش ها تا جایی است که در فرهنگ روزمره ی کردی در کردستان به کسانی که به رژیم اسلامی خوش خدمتی کرده باشند(جاش)میگویند،فارغ از اینکه خود کلمه از نظر نگارنده کلمه ای ناسیونالیستی است.در تمام دوره ها ی انتخاباتی علیرغم تلاش بورژوازی کرد و احزابش برای فرستادن مردم به پای صندوق های رای میزان شرکت مردم در انتخابات پایین تر از بقبه مناطق ایران بوده است.
مردم انقلابی و کمونیست کردستان در دور دهم انتخابات همچون سایر دوره ها به رژیم نشان دادند ،که این رژیم هیچگاه پایگاهی در میان آنان نداشته است  و مسلما در آینده هم نخواهد داشت .مردم مبارز کردستان (منظور انقلابیون، کارگران و توده های زحمتکش و کمونیست هاست )به هیچ مطالبه ایی جز سرنگونی رژیم اکتفا نخواهند کرد و هر ترفندی که  رژیم تلاش کند با  توسل  به آن برای مدتی و لو کوتاه از انقلابیگری این مردم بکاهد ،کارساز نخواهد بود و برای رژیم جز رسوایی چیزی باقی نخواهند .اکثریت مردم این منطقه بر این امر واقفند که رژیم جمهوری اسلامی از اصلاحات،غیرهو غیره تنها برای تثبیت موقعیت خود و جلوگیری از انفجار عظیم اجتماعی که همواره از ان هراسان است،بهره می گیرد .طرف دیگر قضیه احزاب و جریانات قوم پرست است که هر چند سالها تلاش نموده علیه روند رادیکالیزه شدن جامعه کردستان بایستند و با تبلیغات کثیف و سم پاشی های خود توده های مردم را علیه انقلابیون کمونیست تحریک نمایند ،اما تاکنون موفق نشده اند، این احزاب و جریانات علیرغم حمایت های صریح و ضمنی خود و طرفدارارانشان (در ایران )،ازجمهوری اسلامی و تبلیغات  منفی و جو سازی ها ی پی در پی علیه کمونیست ها خوشبختانه تاکنون ناکام مانده اند ،علیرغم این که با این فضا سازی های کاذبشان علیه کمونیزم و نیروهای کمونیست در کردستان و طرفداری پی در پی از جناح های مختلف جمهوری اسلامی ،عملا در کنار رژیم قرار گرفته اند و مردم انقلابی و کمونیست در کردستان و ایران تفاوتی میان اپوزیسیون پرو رژیم و رژیم قائل نیستند،یعنی هر دو را در خدمت ماندگاری سرمایه و نظام حافظ ان یعنی جمهوری اسلامی در یک دسته بندی قرار می دهند.
 به بحث اصلی یعنی به نقدهای ابلهانه ی  صاحب نظران تلویزیون بی بی سی و صدای آمریکا بر می گردیم همان طور که گفتیم صاحب نظران این رسانه ها ی بورژوایی و امثالهم در اپوزیسیون و داخل ایران تمام نقد خود را بر تقلب در انتخابات متضرر شدن یا نشدن این یا آن کاندیدا و محدود می کنند و غافل از این که مطالبه ی اکثریت مردم ایران نه پیروزی این یا آن کاندیدا
،بلکه آزادی ،برابری ،پایین ترین حقوق انسانی همچون خوراک ،پوشاک ،مسکن ،کار ،اوقات فراغت و … است  در جامعه ایی که مردم حق نفس کشیدن ندارند ،در جامعه ایی که مردم از پایین ترین امکانات زندگی محروم هستند ،در جامعه ایی  آزاد ی فعالیت سیاسی ،احزاب و آزادی بیان وجود ندارد پیروزی این یا آن کاندیدای مرتجع چه نفعی به حال مردم این جامعه دارد .فارغ از این که هر کدام از چهار کاندیدا از بنیان گذاران رژیم،ازقاتلان اصلی کمونیست ها در دهه ی ۶۰، از دشمنان اصلی طبقه ی  کارگر وهر کدام از آنان میلیون ها دلار از سرمایه مردم ایران را به یغما برده است مناظره های کارتونی و ساختگی کاندیداها در شبکه ی سه رژیم و افشاگری هایی که علیه هم دیگر می کردند ،تنها در راستای یک هدف و آن هم، توهم پراکنی در میان مردم با این تبلیغات  پوپولیستی و به پای صندوق  آمدن مردم  ایران بود و متاسفانه تا حدود ی توانستند با این عمل فریبکارانه موفق شوند .در این راستا همدستان و همکاران آنان در خارج کشور همچون بی بی سی و صدای آمریکا و اپوزیسیون پرو رژیم با تشویق مردم به شرکت در انتخابات بر چشم مردم ایران خاک می پاشیدند .
و با این عمل توهم مردم به رژیم را افزایش می دادند .اکنون بعد از انتخابات از تقلب در انتخابات افسوس می خوردند و از این می ترسند که اسم کاندیدای مورد نظرشان از صندوق های رای بیرون نیایید .اینان از این غافل هستند که چیزی به اسم انتخابات در جمهوری اسلامی وجود ندارد ،این انتخابات فرمایشی و نمایشی صرفا روکشی برای سرپوش گذاشتن بر دیکتاتوری موجود در جمهوری اسلامی است ،سرپوشی به عدم وجود ،پایین ترین آزادی هاست .در ایران این مردم نیستند که به ریس جمهور مشروعیت می دهند ،مشروعیت اصلی باید توسط ولی فقیه (شخص رهبر )به او داده شود .اگر هفتاد میلیون رای در ایران به یک کاندیدای انتخاباتی داده شود اما خامنه ایی او را تایید نکند،این ریس جمهور  مشروعیت ندارد (اگر چه کسانی که کاندیدای ریاست جمهوری می شوند مدتها قبل از فیلتر شورای نگهبان و ولایت فقیه می گذرند)بنابراین نام بردن از انتخابات در جمهوری اسلامی باید چیز مسخره ای باشد و هست،چون مشروعیت نهایی ریس جمهور از جانب نماینده خدا در روی زمین یعنی رهبر مرتجع،دیکتاتور و ابله رژیم  تعیین می شود. کسانی که درانتخابات شرکت کرده اند نه تنها لکه ی ننگ بزرگی بر پیشانی آنان قرار گرفته است ،بلکه با این عمل خود آگاهانه یا نا آگاه به تثبیت مو قعیت رژیم کمک  کرده اند.
باید این را بگویم که شعار در انتخابات شرکت کنیم تا بار دیگر احمدی نژاد پیروز نشود، یکی از شعار های پوپولیستی ای بود که ابتدا توسط خود عوامل رژیم داده شد و بعدا اپوزیسیون پرو رژیم و سیاست مداران کودنی چون سازگارا،نوری زاده،سلامتیان و اپوزیسون بورژوا ناسیونالیست تئوریزه شد و به خورد مردم داده شد و به این طریق به توهم پراکنی برای شرکت در انتخابات دامن میزدند.
در این راستا نیز غرب و امریکا سعی داشت از طریق رسانه هایی چون بی بی سی و صدای امریکا خواسته هایش را غیر مستقیم به میان مردم ببرد و به دفاع از کاندیدایی بپردازد که مذاکرات با این کشور را از سر گیرد.یعنی به اصطلاح اصلاح طلب.
هنوز چند سال از شکست مضحک دوم خرداد نگذشته که بار دیگر صحبت از اصلاحات ان هم توسط مرتجعینی همچون کروبی و موسوی مطرح شد این نو باوگان دیروز با وجود شکست دوم خرداد و منزوی شدن تئوریسین های ان همچون حجاریان و… چگونه جرات کرده اند که بحث دفاع از اصلاحات یا اراجیفی همچون اصلاح طلب اصول گرا را پیش بکشند و به این طریق سعی نمایند سر مردم ایران را شیره بمالند؟
انچه میخواهم در اخر بگویم این است که رژیم جمهوری اسلامی با هر میزان از شرکت مردم در انتخابات و غیره از هر لحاظ مشروعیت خود را از دست داده است و با هر میزان از فریب کاری برای کشیدن مردم به پای صندوق رای و… نخواهد توانست از انقلاب اجتماعی ای که در اینده ی نه چندان دور فرا میرسد جلوگیری کند.نه دست و پا زدن های خامنه ای و دست به دامان مردم کردستان شدن و نه افشا گری های ساختگی در تلویزیون نمی توانند مانع به پایان رسین عمر این نظام شوند،دیر یا زود انقلاب فرا می رسد و رهبران و دست اندر کاران حاکمیت در انقلاب اتی ایران باید دنبال سوراخ موش بگردند.
حسن معارفی پور
مرگ بر جمهوری اسلامی
زنده باد اتحاد پرولتری
۲۴/۳/۱۳۸۸