شیوه برخورد مردم به نتیجه «انتخابات» تعادل حکومتیان را بر هم زده است!

bamdadpress@ownit.nu

با حاشیه رانده شدن پروژه «اصلاح طلبان حکومتی» و حمایت آن ها از کاندیداتوری میرحسین موسوی در این «انتخابات» از یک سو و تقلبات و ترفندهای انتخاباتی به پرچمداری علی خامنه ای رهبر حکومت اسلامی از سوی دیگر که در واقع پاسدار محمود احمدی نژاد را در پست ریاست جمهوری ابقا کرد، بحران جدیدی را در جامعه به وجود آورده است. بحرانی که نفرت بیش از حد مردم علیه حکومت را به نمایش می گذارد. نمایندگان خبرگزاری ها، اعتراض و درگیری های شدید بین مردم و نیروهای سرکوبگر را به تمام دنیا مخابره کرده اند. در واقع شیوه برخورد مردم به نتیجه «انتخابات» ریاست جمهوری، تعادل حکومتیان را بر هم زده است!

اصولا این هم تجربه دیگری را به تجربه کسانی که به رقابت ها و انتخابات جناح های حکومت اسلامی چشم دوخته اند، افزوده شد. این تجربه باید متوهم ترین آن ها را به جبهه کار و رنج بکشاند. در چنین شرایطی، آن شخصیت های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، و هم چنین آن احزاب و سازمان هایی که از اپوزیسیون داخل تا اپوزیسیون راست و فرصت طلب خارج کشور، تبلیغات گسترده ای راه انداخته بودند تا مردم را به پای صندوق های رای حکومت اسلامی بکشانند اکنون اگر این ها یک جو انسانیت داشته باشند باید از مردم عذرخواهی کنند. زیرا آن ها می دانند که با شرایط و قوانین موجود در ایران، حتا انتخابات حکومت اسلامی را نباید با انتخابات بورژوایی کشورهای همسایه آن هم چون ترکیه و پاکستان مقایسه کرد. در کشوری که فعالیت احزاب و سازمان های اپوزیسیون، تشکل های دمکراتیک مردمی و هم چنین رسانه های مستقل ممنوع است؛ بعلاوه زنان به عنوان نصف جامعه حق کاندیداتوری ندارند بحث از انتخابات، حتا در چارچوب روابط و مناسبات بورژوایی بی معنی است. حرف آخری را در همه مسایل به ویژه در انتخابات «رهبر» می زند و کسی نیز حق اعتراض ندارد. اکنون با اعلام پیروزی احمدی نژاد، شکاف بین جناح های حکومتی به حدی شدیدتر شده است که احتمال درگیری علنی بین آن ها نیز دور از احتمال نیست.
اکنون همه می دانند که انتخابات ریاست جمهوری یک بازی و سیاهی لشکر جمع کردن بیش نبود. زیرا به نظر می رسد که خامنه ای و ارگان های تصمیمی گیری سیاست های کلان حکومتی و نیروهای سرکوبگر از قبل تصمیم گرفته بودند که به هر بهایی شده نام احمدی نژاد را از صندوق های در بیاورند. از این رو، در صندوق ها هر رایی با هر اسمی و یا سفید و باطل ریخته شده است نیز هیچ اهمیتی نداشته که مانع «پیروزی» احمدی نزاد شود؟! واقعیت ها حاکی از آن است که احمدی نژاد نه با رای مردم، بلکه با فرمان خامنه ای در پست ریاست جمهوری برای چهار سال آینده ابقاء شده است. همین وقایع اثبات می کند که انتخابات در حکومت اسلامی ایران، به معنای واقعی چه قدر پوچ و بی معنی است.
از وضعیتی که در هفته های اخیر پدید آمده و مردم و به ویژه جوانان به خیابان ها ریخته اند هدف بخش زیادی از آن ها نه برای تبلیغ کاندیداهای ریاست جمهوری، بلکه بیان خواست ها و آرزوهای خودشان بود. از این رو، این بخش از مردم، از تقلب انتخاباتی و کشمکش جناح های حکومتی نه تنها شوکه و سرخورده سیاسی نمی شوند، بلکه هر چه بیش تر بر خواست های مستقل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود پافشاری می کنند. در چنین شراطی، هر انسانی که دلش برای آزادی می طپد به سرعت به صف کارگران، زنان، دانش جویان و جوانان می پیوندد و مبارزه سیاسی هدف مندی را در صفوف آنان دنبال می کند. چرا که با مبارزه طبقاتی پیگیر، علاوه بر این که می توان احمدی نژاد را به عقب نشینی های جدی وادار کرد و فراتر از آن می توان زمینه های تحول بزرگی را در جامعه ایران پدید آورد.
این بار اوضاع به گونه دیگرى است. کم تر ناظر سیاسى اى بی طرف را می توان سراغ داشت که اقدامات سرکوبگرانه و سیاست اعلام شده اخیر سران حکومت اسلامى مبنى بر نمایش علنى توحش به منظور ارعاب مردم را توصیف نکرده باشد. این سیاست، برخلاف تحلیل ها و ارزیابی های تئوریسین های حکومت اسلامی، به نفع کلیت حکومت و ثبات آن منجر نمی شود. اکنون تصاویر و فیلم هایی که از خیابان های تهران در سایت های اینترنتی منتشر شده است آتش خشم بی کران میلیونی مردم کارد به استخوان رسیده را به نمایش می گذارد. استبداد و اختناق سیاسی، اوضاع بحرانى اقتصاد ایران و حاکمیت ارتجاعى اسلامی ضدانسان که حتا به خودی هایشان هم چنگ و دندان نشان می دهد جایى براى تمکین مردم به حکومت باقى نمی گذارد. شرایط عینى اقتصادى، سیاسى و اجتماعی مردم ایران، دیگر با ارعاب و سرکوب مهارشدنی نیست. هرگونه خط و نشان کشیدن خامنه ای و عربده کشى های احمدی نژاد و مانور نیروهای ضدشورش در خیابان ها و تهدیدات سپاه و بسیج و غیره، شاید براى لحظاتى مردم و ناظرین را مرعوب کند، اما روز حسابرسی از این جانیان حکومتی، به سرعت و زودتر فراخواهد رسید!
با توجه به موقعیت عمومى جناح اصلاح طلب و تعادل موجود میان آن ها، کاملا قابل انتظار بود و این احتمال داده می شد که بر سر تقسیم قدرت و حاکمیت همدیگر را لت و پار کنند. این دوم خردادى ها و «قهرمان» آن ها، محمد خاتمی بودند که موسوی را سمبل و چهره شاخص خود اعلام کردند. خاتمى، صریحا سکان دوم خرداد ر ا به موسوی سپرد اما موسوی هرگز از اصول و سیاست های خود دور نشد. اکنون با به حاشیه رانده شدن موسوی، در واقع اضمحلال جبهه اصلاح طلبان حکومتی بیش از پیش آغاز شده است. اکنون احمدی نژاد با حمایت رهبر در موضع تعرضی قرار گرفته و بعید نیست که به فکر  گرفتن انتقام سختی از کروبی و موسوی و رفسنجانی و خاتمی باشد. اما این ها مساله جناح های حکومتی در میان خودشان است و مساله مردم به کلی از آن ها جداست. زیرا خواست ها و آرزوها و مهم تر از همه موقعیت اقتصادی و اجتماعی و طبقاتی مردم نه تنها از طبقه حاکم و طرفداران آن در درون حکومت و بیرون از آن جداست، بلکه برعکس در مقابل همدیگر نیز قرار دارند. بنابراین، نباید اجازه داد فرصت طلبان صف مردم و جناح های حکومتی را با همدیگر مخدوش کنند و به توهمات دامن بزنند.
دستگیرى هاى وسیع و ممنوعیت فعالیت طرفداران موسوی – خاتمی، آن هم بعد از تقلب آشکار در شمارش آراء، روز روشن کلاه گذاشتن یک جناح بر سر جن