جنگ بازنده ها

یکماه پیش همه ناظران سیاسى از "صحنه سرد انتخابات" سخن میگفتند. براین تاکید داشتند باید "تنور انتخابات" را داغ کرد. در ایران اسلام زده و در ادبیات اسلامى این عنوان معادل محترمانه مردم فریبى و کلاهبردارى است. به هر حال در حد مجاز به "تنور" هیزم ریختند. حالا دارند از آتشى سخن میگویند که دودش قابل مشاهده است! این آتش که به زبان کنایه توسط رفسنجانى خطاب به خامنه اى بیان شده است اساسا تهدیدى است که از هر سو نظام اسلامى حس میکند. در بالا گویا عده اى تازه بدوران رسیده میخواهند آخوند جماعت را به مرخصى بفرستند و در پائین مردم میخواهند کل نظام اسلامى را مرخص کنند. 

احمدى نژاد "خودى" است٬ رئیس جمهور است٬ تیر خلاص زن بوده و چیزى از سران و قاتلین درجه یک نظام کم و کسر ندارد. او رسما در تلویزیون دولتى و برنامه اى که ادعا میشود ۵٠ میلیون بیننده داشته است٬ سردمداران اصلى نظام را دزد و فاسد مینامد. اینها البته براى مردم خبر محسوب نمیشود. نکته اینست که منبعد مردم راحت تر و علنى تر میتوانند علیه حکومت دزدان حرف بزنند. احمدى نژاد در فیلمهاى انتخاباتى اش از اداره جمهورى اسلامى بدست غیر آخوندها با بقول خودش "اهل علم و عالمان" نام میبرد. این اظهارات تنها هیزم "تنور انتخابات" نیست. برعکس٬ "انتخابات" به هیزم جنگ وسیع ترى در درون جمهورى اسلامى تبدیل شده است. جنگ بالائیها در ایران از دریچه "انتخابات" به دروازه هاى تعیین تکلیف سیاسى میرسد.

جنگ بالائیها برسر بقا نظام در داخل و تثبیت موقعیت و قدرت آن در سطح منطقه اى و جهانى است. ناسیونالیسم و ایرانیگرى یک وجه مشترک تبلیغات همه شان است. از اسلامى سوپر متحجر تا "اصلاح طلب" طرفدار خمینى به ابزار ناسیونالیسم و عظمت طلبى چنگ انداخته اند. یک هدف مهم و اساسى این جنگ تسویه حساب با مردمى است که از همه آنها بیزارند. قالب زدن به اعتراض مردم٬ وقت خریدن براى نظام٬ و سرکوب مستمر هر اعتراض آزادیخواهانه کمابیش اجزا سیاست واحد جناح هاى حکومت اسلامى بوده است. تشدید شکاف در بالا همواره محصول فشار در پائین است و هر عقب نشینى بالائیها به تشدید تعرض در پائین منجر شده است. این قانون عام در کشورهاى اختناق زده است که احزاب سیاسى ممنوع اند و جنبشهاى مستقل و آزادیخواهانه امکان بیان واقعى خود را ندارند. 

برخلاف عوامفریبى حکومتیها مسئله اصلى امروز ایران نفس "انتخابات" و برگزارى "سالم" آن نیست. حتى جبهه نه به احمدى نژاد در متن جنگ وسیعتر بالائى ها برسر سرنوشت جمهورى اسلامى معنى دارد. دعواى بالائیها واقعى است٬ توطئه و فیلم نیست. جدال امروز تکرار صفبندى دوره خاتمى و دو خرداد نیست. دو خرداد مرد و تمام شد. این جدالى در اردوى راست حکومتى است که بدنبال شکست خاتمیون و سرکار آمدن احمدى نژاد صد فرقه شده است. کمپى که امروز رفسنجانى و خاتمى و موسوى و کروبى و ناطق نورى و دیگران شاخص آنند٬ "اصلاح طلب" نیستند بلکه با افراطیون راست مسئله دارند. "عقلانیت و اعتدال گرائى" اسم رمز کمپ "عقلاى نظام" در مقابل افراطیون راست است و موسوى در این "انتخابات" شاخص آنست. همه اینها از "خطر"ى که نظام را تهدید میکنند حرف میزنند و ظاهرا این خطر نه در پائین بلکه در بالا و در راس قوه مجریه است! کمپ اعتدالیون فکر میکنند تداوم اوضاع فعلى به تصفیه هاى درون حکومتى منجر میشود و در ته این داستان از نظام چیزى باقى نمیماند. آنها خواهان تثبیت نتایج عربده کشیها و تروریسم تاکنونى و تامین امنیت نظام اند. راه حل را در دیپلماسى و درجه اى سازش ولو موقت با دنیاى بیرون میبینند. فکر میکنند از این طریق میتوان به مردم معترض در داخل فائق آمد. طرف مقابل و جناح اوباش احمدى نژاد بر تداوم سیاست تهاجمى و گسترش سیاست میلیتاریستى اصرار دارند. هدفشان را رهبرى جنبش اسلامى در جهان و کسب موقعیت ژاندارمى خاورمیانه قرار داده اند. از نظر اینها حتى وعده کنار آمدن با مردم کیان اسلام و نظامشان را به باد میدهد. سرکوب شدید در داخل و تهاجم در خارج را راه بهترى میدانند. فکر میکند اتفاقا این راه بقاى نظام است و چون نظام و بقاى آن مهمتر است حتى میتوان از بخش "ناپیگیر و آمریکائى" آن عبور کرد. این جنگ قدیمى تر است که امروز به مراحل حساس خود رسیده است و "انتخابات" دریچه باز شدن بیشتر این شکافها شده است. 

در پائین٬ مردمى که این وضعیت بالا را دیده اند و امروز موقتا زیر پرچم "نه به احمدى نژاد" کمابیش خود را فرموله میکند٬ اساسا ضد جمهورى اسلامى است. کافى است وضعیت اجتماعات "انتخاباتى" را در یکهفته اخیر مرور کرد و تفاوت شعارها و میزان جمعیت و روش برخورد و ظرفیتهاى گسترش اعتراض را دید. در تناسب قواى فعلى مردم زیر چتر حمایت از موسوى و کروبى علیه دولت جمهورى اسلامى شعار میدهند. "مرگ براین دولت مردم فریب" طى یکهفته به شعارى کهنه تبدیل شد چون سران اصلى نظام در رسانه اصلى کشور به مردم فریبى و دروغ گوئى و کلاهبردارى و دزدى همدیگر اذعان کرده اند. هوش زیادى نمیخواهد که با ادامه این اوضاع٬ چیزى طول نخواهد کشید که این شعار به شعار مرگ بر جمهورى اسلامى تبدیل شود. و این کمپ سوم خطر واقعى بالاى سر جمهورى اسلامى است. این طرفى است که از حکومتیها و اپوزیسیون طرفدارشان تا رسانه ها و دولتها تلاش دارند به هیئت سینه زنان عاشوراى انتخابات اسلامى تنزل اش دهند. تردیدى نیست بخش قلیلى از این جمعیت وسیع طرفداران واقعى باندهاى حکومتى و بخشا نیروهاى اجاره اى هستند. اما بخش عظیم آنها مخالفین حکومت اسلامى اند که از این فضا استفاده میکنند تا حرف خود را بزنند و با عمل "غیر متعارف" خود کل حکومت را عقب برانند. 

بالائیها نمیتوانند از جنگ درونى شان پا پس بکشند و دراین جنگ به حضور سپرى کنترل شده از مردم ولو موقتى نیاز دارند. پائینیها نمیتوانند با تشدید دعواى بالا در وضعیت امروز بمانند و بسرعت از همه شان عبور میکنند. این تناقض و "خطر" واقعى اى است که از خامنه اى و رفسنجانى تا طیف وسیعى از سر