انتخابات ریاست جمهوری و بحران مشروعیت مدارک تحصیلی

مقدمه

وقتیکه آیت الله خمینی در ۲۵ خرداد ۱۳۶۰،  با تکفیر جبهه ملی ایران،۱ در تلاش بود تا عملاً از شر روشنفکران ایرانی خلاصی یابد،شاید در آن برهه تاریخی کسی فکر نمی کرد که روزگاری در نظام جمهوری اسلامی ایران موضوع مریتو کراسی و شایسته سالاری تحصیلی تا این حد با اقبال مواجهه و همین موضوع باعث بحث و جدال فراوانی خواهد شد، بترتیبی که امروزه هریک از این جناح ها در جمهوری اسلامی ایران، گروه دیگر را به زشت ترین اقدام یعنی جعل هویتی و دانش سیاسی و علمی متهم خواهند کرد.

جناح راست میانه و چپ حکومتی با مطرح کردن پرونده دکترعوضعلی کردان، دکترا از دانشگاه آکسفورد انگلستان، که در دولت محمود احمدی نژاد، وزارتخانه حساسی چون وزارت کشور را به خود اختصاص داده، روزگاری بعلت ازاله بکارت دختری، در زندان بوده ۲ و مدرک دکترای او از دانشگاه آکسفورد جعلی است؛ ۳ و یا همچنین وزیر ارشاد ده ساله دولت های میر حسین موسوی، هاشمی رفسنجانی و همچنین رئیس جمهوری پیشین جمهوری اسلامی ایران، دکتر سید محمد خاتمی،معمار گفتگوی تمدن ها و … حتی مدرک تحصیلی لیسانس فلسفه او نیز جعلی بوده است. ۴  اتهاماتی از این دست اگر چه بر پایه حقایق و واقعیت های مستندی است اما بطور حتم صفحه ای حساس را در نظام جمهوری اسلامی ایران باز گشوده است. 

 

در راستای همین سیاست و استراتژی و همچنین بحران جنگ قدرت در میان جناح های داخل نظام است که در نهایت محمود احمدی نژاد در تاریخ ششم شهریور ماه سال ۱۳۸۷،- پس از افشاء شدن پرونده کردان – در نامه ای خطاب به دکتر محمد مهدی زاهدی وزیر علوم، تحقیقات و فناوری  دستور داده است تا تمامی مدارک تحصیلی مسئولین نظام جمهوری اسلامی ایران از سال های ۱۳۶۴ به بعد، مورد بررسی و ارزشیابی مجدد قرار گیرند. ۵ – شاید به این منظور است که میر حسین موسوی در مناظره تلویزیونی خود گفته بود که " دولت احمدی نژاد بیشتر سعی و توان کابینه خود را بر این [ موضوع] معطوف ساخته است تا برای منتقدان خود پرونده سازی کند." 6-  در صحنه سیاسی جمهوری اسلامی ایران، موضوع غیر واقعی بودن مدارک تحصیلی مقامات جمهوری اسلامی ایران در تمامی جناح های آن به یکی از مهمترین شاخصه های بحران و نزاع تبدیل شده است. بحرانی که شاید در صورت افزایش زبانه های آن، کسی حتی رهبری انقلاب همچون آیت الله خامنه ای قادر به اطفای حریق آن نخواهد بود.

 

امروزه هر یک از کاندیدای ریاست جمهوری خود را رهرو آیت الله خمینی معرفی می کنند و با این استدلال که اقدامات دیروز، امروز و فردای آنها براساس رهنمودها و فرامین آیت الله خمینی بوده، خود را در راستای اندیشه های بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران معرفی می کنند. شایان ذکر است در مناظره تلویزیونی میان محمود احمدی نژاد و میر حسین موسوی، اولی، دولت پیشین را متهم می کند که " در دولت قبل فردی مقاله ای نوشت و مدعی شد دوران امام تمام شده است." 7 و حال آنکه موسوی، در انتقاد گسترده از دولت احمدی نژاد، معتقد است" تمامی این اقدامات [ دولت شما] برخلاف فرمان هشت ماده امام است و شما مردم را خودی و غیر خودی می کنید." 8 حجم اقدامات و اتهامات آنها که بر این اساس و پایه شکل گرفته است، حتی معتقدان واقعی به نظام جمهوری اسلامی ایران را نیز – در تمامی سطوح، بویژه در سطوح میانی و تحتانی – با این سردرگمی بزرگ مواجه ساخته است، که در حقیقت کدام یک از این کاندیدا واقعاً و حقیقتاً براساس رهنمودهای آیت الله خمینی اقدام می کنند؟

 

قضاوت برای هریک از کسانی که شناختی عمیق از نظام جمهوری اسلامی ایران نداشته باشند و یا مناسبات داخلی و درون گروهی نظام جمهوری اسلامی ایران را بدقت دنبال نکرده باشند، ممکن است تا حدودی صورت مسئله را دشوار و سخت کند. برای بررسی درست و دقیق این نظام، ابتدا ناگزیر بر این خواهیم بود که شناخت درستی از ماهیت نظام جمهوری اسلامی ایران داشته باشیم. تا بدینوسیله بتوانیم برای این سوال پاسخ ِ مناسبی بیابیم که آیا نظام جمهوری اسلامی ایران، نظام مریتوکراسی و شایسته سالاری است و یا یک نظام تئوکراتیک و ایدئولوژیکی که در آن تعهد و تعبد، مقدم بر تخصص قرار می گیرد و تخصص و مدارک تحصیلی و شایسته سالاری نقش مهمی در اصرار و ابرام آن ندارد.

 

رئیس جمهوری متعهد که عقلش بیش از علمش است

هنگامیکه مخالفت های بیشماری در میان رجال سیاسی ایران برخاست که محمد علی رجایی یک دست فروش ساده بوده و او مدرک  و دانش لازمه سیاسی برای اداره کشور نوپای پس از انقلاب را ندارد، شاید هیچکس این جمله معروف آیت الله خمینی را فراموش نکرده باشند که در ارتباط با وی گفت: " هى نروید دنبال اینکه رجایى علم ندارد! این عقلش بیشتر از علمش است." 9 چرا که در نگاه نافذ و شریعت پذیر آیت الله خمینی "معیار شناخت در جهان بینى الهى اعم از «حس و عقل» مىباشد " 10

 

بدین ترتیب در میانه بحرانی که میان بخش بزرگی از اپوزیسیون و روحانیون در حال افزایش و تراکم بود و به همان ترتیب نیز احساس بدنینانه و ناخرسندانه ای از روشنفکران و نیروهای متخصص ایرانی که در حوزه کنترل فکری روحانیون نبودند، برخاست. اغلب روحانیون در خطابه های خود به این موضوع به روشنی اشاراتی داشتند.

آیت الله خمینی نیز در رأس همین نیروها، طبعاً دارای چنین نگرشی بوده و اعتقاد داشت که " ساده اندیشى است که ما گمان کنیم که باید همه اینها که تخصص دارند هر طورى مىخواهند باشند. باید بیایند و ما از آنها استفاده کنیم. استفاده نمىتوانیم بکنیم اگر مرض ظاهرى ما را یک متخصص خوب بکند، امراض باطنى براى ما ایجاد مىکند،[ متخصص] از یک مرض کم به یک مرض بزرگ، از یک مرض کوچک به یک مرض بزرگ ما را مىکشاند. " 11 او جبهه ملی ایران را بصورت شاخصی، نمونه برای این نوع از مخاطبان خود ارائه می داد؛ نیروهایی که آیت الله خمینی در ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ حکم تکفیر آنها را صادر کرد.

 

هنگامیکه آیت الله خمینی در اواخر سال  ۱۳۵۹، در تلاش بود تا تمامی نیروهای غیر مذهبی  مشارکت کننده در انقلاب را از عرصه سیاسی ایران اخراج و به حاشیه براند، روشنفکری – چپ، راست و ملی – تقبیح و به محاذات آن التزام به ایدئولوژی اسلامی و یا تعهد به روحانیون از ارزش و اولویت خاصی بحساب می آمد.

طولی نکشید که پس از حوادث خرداد سال ۱۳۶۰ درست در اواخر تابستان متلاطم همان سال، برای مردان سیاسی نظام از صدر تا ذیل، تعهد به اسلام انقلابی و متعهد بودن به نظام و عقاید آیت الله خمینی، یکی از شاخصه های اصلی برای تصدی امور بود. وی در تقبیح متخصصین و تحصیل کردگان همین بس به این نکته با اهمیت اشاره کرد که در نهایت بخش گسترده ای از نیروهای متخصص و تحصیلکرده در نهایت – امروز و یا فردا – تبدیل به افرادی چون اعضای وقت جبهه ملی ایران می شوند. – عناصری که در روزهای نخست پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷، روحانیون را به نقض عهد – پیش از انقلاب در نوفل لوشاتو – متهم می کردند و حاضر به پذیرش سیادت و ریاست آنها بر انقلاب و کشور نبودند.- آیت الله خمینی در سخنرانی معرف خود در تقبیح و تحریم این گروه پای می فشرد و متعقد بود: " یکى از چیزهایى که اینها باز برایش سینه مىزنند و «جبهه ملى» هم در اعلامیهاش [آورده این است که] دانشگاه چرا باز نمىشود. هى دانشگاه! آقا دانشگاه شما را بیرون داده! این دانشگاه باز بشود، ده بیست سال دیگر یک عدهاى بیایند، همینها هستند، همین که شمایید! آنها هستید که اسلام را هیچ قبول ندارید؛ احکام اسلام را احکام «غیر انسانى» مىدانید! ما مىخواهیم یک دانشگاهى درست بشود براى ملت. شما با اسم ملت دارید به ضد ملت عمل مىکنید. این ملت این جمعیتها هستند که در خیابانها و در بازارها دارند براى اسلام زحمت مىکشند؛ براى کشور زحمت مىکشند." 12

 

پس از طرح چنین موضوعاتی جامعه ایران به سرعت متلاطم و به دو قطب خودی و غیر خودی تقسیم گردید. در این دسته بندی نیروهای خودی نیر براساس معیارهای ایدئولوژیکی مورد تشخیص و ارزیابی قرار می گرفتند.  نیروهای خودی در تمامی سطوح جامعه از حقوق و امتیازات ویژه ای برخوردار بودند. این روند این نوید را برای نیروهای خودی متعهد می داد که نظام و آینده کشور در دستان آنان خواهد بود.

واقیت آنکار ناپذیر در این است که در هیچیک از پندار و یا گفتارهای آیت الله خمینی رهبر کاریزماتیک انقلاب اسلامی، فرمانی به چشم نمی خورد که در آن ایشان اندرزی به شایسته سالاری علمی و تحصیلی داده و آنرا شرطی لازم برای تصدی امور در کشور دانسته باشد. در تمامی مطالبی که از گفتار و رهنمودهای ایشان مستخرج می شود، تعبد به اسلام انقلابی و تعهد به نظام جمهوری اسلامی ایران، صلاحیت و شرط کافی برای مسئولان امروز و فردای نظام شناخته شده است. بطور مثال رهبر انقلاب در بخشی از پیام برائت از مشرکان و تبیین وظایف مسلمین – که خطاب به حجت الاسلام مهدی کروبی صادر شده بود، –  دیدگاه روشن و بارزی در این زمینه ارائه می دهد و معتقد است " در این فرصت به همه مسئولان کشورمان تذکر مىدهم که در تقدم ملاکها، هیچ ارزش و ملاکى مهمتر از تقوا و جهاد در راه خدا نیست و همین تقدم ارزشى و الهى باید معیار انتخاب و امتیاز دادن به افراد و استفاده از امکانات و تصدى مسولیتها و اداره کشور و بالاخره جایگزین همه سنتها و امتیازات غلط مادى و نفسانى بشود، چه در زمان جنگ و چه در حالت صلح، چه امروز و چه فردا، که خدا این امتیاز را به آنان عنایت فرموده است و صِرف امتیاز لفظى و عرفى کفایت نمىکند، که باید هم در متن قوانین و مقررات و هم در متن عمل و عقیده و روش و منش جامعه پیاده شود و مصلحت زجر کشیدهها و جبهه رفتهها و شهید و اسیر و مفقود و مجروح دادهها و در یک کلام، مصلحت پابرهنهها و گودنشینها و مستضعفین، بر مصلحت قاعدین درمنازل و مناسک و متمکنین و مرفهین گریزان از جبهه و جهاد و تقوا و نظام اسلامى مقدم باشد و نسل به نسل و سینه به سینه شرافت و اعتبار پیشتازان این نهضت مقدس و جنگ فقر و غنا محفوظ بماند و باید سعى شود تا از راه رسیدهها و دین به دنیا فروشان، چهره کفرزدایى و فقرستیزى روشن انقلاب ما را خدشهدار نکنند و لکه ننگ دفاع از مرفهین بیخبر از خدا را بر دامن مسئولین نچسبانند و آنهایى که در خانههاى مجلل، راحت و بىدرد آرمیدهاند و فارغ از همه رنجها و مصیبتهاى جانفرساى ستون محکم انقلاب و پابرهنههاى محروم، تنها ناظر حوادث بودهاند و حتى از دور هم دستى بر آتش نگرفتهاند، نباید به مسئولیتهاى کلیدى تکیه کنند، که اگر به آن جا راه پیدا کنند چه بسا انقلاب را یکشبه بفروشند، و حاصل همه زحمات ملت ایران را بر باد دهند، چرا که اینها هرگز عمق راه طى شده را ندیدهاند و فرق و سینه شکافته نظام و ملت را به دست از خدا بیخبران مشاهده نکردهاند و از همه زجرها و غربتهاى مبارزان و التهاب و بیقرارى مجاهدان که براى مرگ و نابودى ظلم بیگانگان دل به دریاى بلا زدهاند، غافل و بیخبرند… خلاصه کلام اینکه بیان این واقعیت که در حکومت اسلامى بهاى بیشتر و فزونتر از آنِ کسى است که [ متعهد و] تقوا داشته باشد " 13

 

مدرک و تخصص گرایی در دولت سازندگی

در روزهایی که نظام جمهوری اسلامی ایران توانست در سخت ترین دوران خود، اپوزیسیون داخلی خود را سرکوب و از حوزه قدرت اخراج کند، تلاش بی وقفه ای در جریان بود تا نیروهای وابسته و متعهد به آیت الله خمی