«انتخابات»، مردم…؟! گفتگو با فاتح شیخ و نظرخواهی از زنان پناهجوی ایرانی

http://www.goftogoo.net/ 

در تحلیل و بررسی«انتخابات» در ایران اسلامی با مجموعه ای متنوع از مقاله، سخنرانی، مصاحبه، تفسیر، اطلاعیه و بیانیه روبرو بوده ایم که اغلب آنها ربطی با واقعیت های جامعه ایران نداشته است (۱). از آن مهمتر در میان موافقان و مخالفان «انتخابات» در ایران اسلامی حلقه ای مفقوده ای به نام «مردم» به چشم می خورد: هر دو گروه هویت استدلال های خویش را از کیسه ای خرج کرده اند که از محتویات آن اطلاع چندانی ندارند.

در پیوند با مقوله «مردم» و «انتخابات» نظرخواهی انجام داده ام که در ادامه آن را ملاحظه می کنید.

 

طرفداران تحریم انتخابات

 در یک نگاه افراد و جریانات سیاسی مخالف رژیم اسلامی منطقی ترین و انسانی ترین تحلیل ها را از ماهیت نظام اسلامی ایران ارائه داده اند. اما وقتی اغلب آنان پای تحلیل خود را بر زمین می گذارند و به «انتخابات» و میزان مشارکت مردم در آن می رسند، ایدآل ها و آرزوها و شعار جایگزین منطق و نقد می شود.

سالهاست، بخشی از ایرانیان برونمرز از این واقعیت غافل اند که میلیون ها ایرانی با زندگی در محیطی متفاوت، متفاوت می اندیشند، متفاوت عمل می کنند و به طریق اولی به کرّات مرتکب اشتباه می شوند. استبداد مذهبی سی ساله دانشجو و کارگر و کارمند و نویسنده نمی شناسد؛ زن و مرد را از هم تمیز نمی دهد و همه را از دم تیغ می گذراند. سی سال است که در هر تند پیچ تاریخی «مردم» با عملکردشان حقوق محدود خود را محدودتر کرده اند. اما در عوض اپوزسیون ایران عملکرد اقشار و طبقات مردم را در مقاطع مختلف تفسیر به رأی کرده و برایش چشم و ابرو گذاشته است.

 از این روی عنوان نمودن عناوینی نظیر«رژیم ددمنش اسلامی در آخر خط است»،  «مردم با مشت محکم خود به مضحکه انتخابات پاسخ می دهند»، «طومار رژیم سرمایه داری ایران با مبارزات کارگران و زحمتکشان بسته خواهد شد» نشان از عدم درک این نیروها از ماهیت جنایتکار رژیم اسلامی و نیز مردم استبدادزده ایران است. از این بگذریم که برخی با ساده انگاری هایی نظیر«در جوامع طبقاتی و در کشورهایی که روابط کار مزدی در آن حاکم است، انتخابات بی معنی است» با قرار دادن نظام سیاسی و انتخاباتی ایران استبدادی در کنار کشورهایی نظیر سوئد، آلمان، فرانسه، بریتانیا… بزرگترین خدمت را به حاکمیت استبدادی- مذهبی ایران کرده اند.

 

طرفداران شرکت در«انتخابات»

نویسندگان مقالاتی که شرکت در«انتخابات» را تجویز و تبلیغ کرده اند، از روی اسامی به دو بخش تقسیم می شوند: عناصر فاسدی که در گذشته بخشی از حاکمیت اسلامی به شمار می رفتند، و نیز افراد و جریان هایی که منافع سیاسی و اقتصادی آنان ایجاب می کند تا ناآگاهی پیشه کنند و چشم بر واقعیت های سی سال گذشته فروبندند.

برای اینکه به دسته ی دوم نشان دهیم که خود را به تجاهل زده و با بازی های کلامی خاک در چشم دیگران می پاشند، تنها با یادآوری وظایف «قانونی» ولی فقیه در نظام اسلامی خواهیم پرسید که آیا تفاوت کاندیداها و آرای مردم در نظام اسلامی چه اندازه می تواند نقش تعیین کننده ای داشته باشد؟ (البته به خوبی آگاهم که طرح استدلال هایی از این دست به منزله پذیرفتن این جعل تاریخی است که حاکمیت ایران اسلامی عملکرد سی ساله ای نداشته و تازه سر از تخم در آورده است):  

– تعیین فقهای شورای نگهبان

– نصب عالی ترین مقام قضایی کشور

– نصب و عزل رئیس ستاد مشترک

– امضاء حکم ریاست جمهوری (ریاست جمهوری قبل از انتخابات باید به تأیید شورای نگهبان منتخب رهبری رسیده باشد.)

– عزل رئیس جمهور با در نظر گرفتن مصالح کشور

– تعیین سیاستهای کلی نظام

– نظارت بر حسن اجرای سیاستهای نظام

– فرمان همه پرسی

– نصب و عزل رئیس صدا و سیما

– تنظیم روابط قوای سه گانه

– حل معضلات نظام

– مضاف بر موارد یاد شده، دارا بودن«حکم حکومتی»

از خاطر نباید برد که چهار کاندیدای فعلی پست ریاست جمهوری؛ فرمانده سابق سپاه پاسداران، رئیس مجلس پیشین، نخست وزیر قبلی و رئیس جمهور فعلی هر کدام در جنایات بی شمار این رژیم ضد انسانی شریک بوده اند. چرا که در نظام اسلامی ایران، قدرت در شکل اجرایی آن همه گاه شکلی واحد و متمرکز داشته است.

«رفرمیست» های ایران چه توجیه عقلی در دفاع از کسانی که دست شان به خون آلوده است، می توانند ارائه کنند؟

مردم

یک پرسش را با شش پناهجوی زن ایرانی در میان می گذارم: اگر در ایران بودید، آیا در«انتخابات» شرکت می کردید یا نه؟

– خیر!

پاسخ آنها قانع ام نمی کند. از آنها خواهش می کنم تا در مکانی عمومی دیداری با من داشته باشند. چهار تن دعوت ام را می پذیرند.

متوسط سنی زنان پناهجو کمی بیش از بیست و پنج سال و متوسط اقامت آنان در بریتانیا یک سال و هشت ماه می باشد. در زمان ملاقات دو پناهجو متأهل و دو تن دیگر مجرد هستند (این اطلاعات به من داده شده است) آنها از لایه های میانی و پایینی طبقه متوسط اند و در صورت ظاهر امروزی و متجدد به حساب می آیند.

در ابتدای ملاقات اول هر چهار پناهجو دوباره اظهار می دارند که اگر در ایران هم بودند، در انتخابات شرکت نمی کردند. زمان این دیدار به چهار ساعت می رسد. در انتهای این ملاقات یخ ها در حال شکسته شدن است. اما چون دیر وقت است از دوستان می خواهم دیدار دیگری با من داشته باشند. دو روز بعد همدیگر را در همان مکان قبلی ملاقات می کنیم.

این بار هم گفتگو بالغ بر چهار ساعت می شود. حالا دیگر«تقیه» ای در کار نیست:

– در ایران آدمها مجبورند در انتخابات شرکت کنند،

– شما هم اگر در ایران بودید، در انتخابات شرکت می کردید!

برای این که عامل جبر و اختیار را از اظهارنظر آنان تمیز دهم، این سوأل را از آنان می پرسم: حال که اگر در ایران بودید در انتخابات شرکت می کردید، به چه کسی رأی می دادید؟

– معلومه؛ آقای موسوی!

*    *    *

در پیوند با معرکه ی انتخابات در ایران اسلامی، درجه میزان مشارکت مردم، و نیز چرایی شرکت مردم در آن گفتگویی تلفنی با فاتح شیخ انجام داده ام که آن را در زیر ملاحظه می کنید.

 

* فاتح شیخ گرامی، از شرکت تان در این گفتگو تشکر می کنم. دوباره معرکه گردانی ای به نام«انتخابات» در ایران اسلامی در راه است. در این گفتگو سعی می کنم این «انتخابات» را از چند منظر در قالب پرسش با شما در میان بگذارم. فکر می کنم ساده ترین قسمت بحث مربوط به ماهیت «انتخابات» در نظام اسلامی ایران باشد. توضیح این بخش را به شما محول می کنم.

– من تصور می کنم که به این معرکه گردانی نمی شود اسم انتخابات گذاشت. به خاطر این که این رژیم هیچ مشروعیتی ندارد، هیچ رابطه ی عادی با شهروندان جامعه ندارد، و خب انتخابات چنین رژیمی نمی تواند انتخاباتی واقعی باشد. رژیم ج. اسلامی رژیمی ست که از سرکوب انقلاب سی سال قبل مردم ایران روی کار آمده. این رژیم ناچار بوده به آرا مردم تن در دهد، اما مراجعه به آرا مردم را در چهارچوب و ساختاری انجام داده که به هیچ وجه نمی توان اسم رأی و دخالت مردم روی آن گذاشت. علاوه بر اینکه این رژیم، رژیم مورد قبول مردم نیست و این رژیم با ساده ترین معیارهای حکومت های مردمی سازگار نیست. بنابراین انتخاب یک نفر از میان چهار نفر از سران شناخته شده رژیم اسلامی را نمی توان اسم انتخابات روی اش گذاشت.

* به مسئله«مردم» در پیوند با رژیم اسلامی و «انتخابات» اشاره کردید، که من سعی می کنم به صورت جداگانه به این مسئله بپردازم و پرسش هایی را در این مورد با شما مطرح کنم. اما در پیوند با ماهیت «انتخابات» در رژیم اسلامی؛ با توجه به قانون اساسی رژیم و تأکید آن بر دین اسلام و مذهب شیعه به عنوان دین رسمی کشور، همین طور اصول مربوط به ولایت مطلقه ی فقیه، مقوله شورای نگهبان، شرایط انتخاب شدن نمایندگان و مواردی از این دست، آیا اطلاق «انتخاب» و «انتخابات» در ایران اسلامی نقص غرض نیست؛ حتا در مقایسه با نظام های سرمایه داری و نظام های کلاسیک دیکتاتوری؟

– به نظر من دقیقاً تناقض در خود است، چون امر «انتخاب» از قبل توسط رژیم اسلامی از مردم سلب شده و اصولاً انتخابات یک تناقض در این حکومت است. به خاطر این که این حکومت امروزین نیست، آن هم در ایرانی که انقلابی صورت گرفته و اکثریت مردم ایران برای گسترش آزادی های سیاسی و بهبود رفاه و عدالت در جامعه در انقلاب شرکت کرده بودند. اما وقتی یک رژیم اسلامی جایگزین رژیم قبلی می شود و این رژیم قانون اساسی مبتنی بر شریعت اسلام- و همانطور که شما اشاره کردید- مبتنی بر یک سکت و مذهب تدوین و تحمیل می کند، مشتقات این رژیم از جمله امر انتخابات نمی تواند از کلیت این مجموعه جدا باشد. در طول سی سال گذشته عملکرد ارگان های رژیم ج. اسلامی؛ از مجلس اسلامی تا مجلس خبرگان، از رئیس جمهور تا رهبرش حتی با معیار کشور همسایه -ترکیه- اصلاً قابل مقایسه نیست. بنابراین بر این معرکه گردانی نمی شود نام انتخابات گذاشت.

* با کارنامه ی رژیم اسلامی و عملکردش در سی سال گذشته، فکر می‌کنم توهین به انسان های باشعور و باشرف است، اگر بیشتر از این بخواهیم راجع به ماهیت «انتخابات» در این رژیم وقت صرف کنیم. پوشه ی دیگری را باز می کنم: به جز یک نفر از معاونین کابینه محمود احمدی نژاد بقیه در نهادهای امنیتی و سپاه پاسداران صاحب منصب بودند. اما مشکل اینجاست که تیم رقبای «انتخاباتی» ایشان، یعنی رضایی، کروبی و موسوی هم وضعیت کاملاً مشابهی دارند. در صورتی که بخش هایی از «اپوزسیون» ایران در داخل و خارج از این سه چهره به عنوان چهره های مقبول و اصلاح طلب نام می برند. من بی آنکه بخواهم موضوع بحث را با سیاه و سفید کردن ساده کنم و از خارج کشور به سوی ایران شعار بدهم، اما واقعاً از خودم سوأل می کنم: انسانهایی که سالها در دنیای غرب زندگی کرده اند («اپوزسیون» را عرض می کنم) چگونه به این گزینه ها تن در می دهند؟ آیا این طیف سیاسی واقعه دوم خرداد و طنز تاریخی «تدارکاتچی» بودن محمد خاتمی را فراموش کرده؟

– من فکر می کنم این بخش از اپوزسیون، عمدتا اپوزیسیون پرو رژیم است و تاریخ طولانی ای د