اهداف جدال و جنجال‏های انتخاباتی!

انتخابات ریاست جمهوری در ایران و متعاقباً مناظره‏ی افشاگرایانه‏ی تلویزیونی چهار کاندیدای منتخبی رژیم پیرامون دزدی‏های مقامات دولتی، بازگو کننده‏ی حقایق درونی نظام گندیده‏ی سرمایه‏داری‏ست. چنین اوضاعی را باید از یک‏سو به حساب ویژگی‏های هر انتخابات سرمایه‏داری گذاشت و از سوی دیگر تلاش همه‏ی کاندیداهای رژیم جمهوری اسلامی و به سیاق همپالگی‏های‏شان بر آن بود تا نقش کلیدی خود را در غارت، استثمار و سرکوب توده‏ها کتمان نمایند و بار مصائب و مشکلات دست‏سازشانرا به دیگری حواله ‏دهند.

پرونده‏های دزدی و کلاشی در مناظره‏های تلویزیونی رو شده و دامان بالاترین مقامات حکومتی را هم فرا گرفت. همه‏ی اهداف کاندیداها بر آن بود تا از توضیح اصل قضیه طفره ‏رونند و افکار عمومی را در جهت معلول‏ها سمت‏و‏سو دهند تا مباداً روزی پایه‏های نظام‏شان با خطر مواجه گردد. در همین رابطه سندهای بخشاً غارت "بیت‏المال" را بر روی میز گذاشتند و سعی نمودند تا در این نمایشات، ماهیت حاکمیت سرمایه‏داری را سالم، چهره‏ی خود را "مظلوم" و جناح رقیب را "ظالم" و "عامل" بدبختی‏ها و به فلاکت کشاندن زندگی کارگران و زحمت‏کشان به دنیای بیرونی معرفی نمایند. این دُور و روش را می‏شد به‏درجات متفاوت در تمامی مناظره‏های تلویزیونی کاندیداهای ریاست جمهوری اسلامی ایران دید.

حکایت جالبی بود و بار دیگر سیمای واقعی و "اقتدار" حکومت اسلامی و "سالمی" نمایندگان "الهی" و آن‏هم توسط خودشان و در میان میلیون‏ها بینده‏ی تلویزیونی بر ملا شد و معلوم گردیده است‏که خانه از پای بست ویران است؛ معلوم گردیده است‏که جامعه و حکومت از همان آغاز در دستان عناصری قرار گرفته است که وظیفه‏ای جز چپاول و غارت ته‏مانده‏ی میلیون‏ها انسان رنج‏دیده ندارند؛ معلوم گردیده است‏که هر یک از آنان کوخ‏های سازندهندگان اصلی جامعه را بر سرشان خراب نموده‏اند تا برای خود کاخ‏ها به‏سازنند. این خاصیت سرمایه‏داران و مدافعین نظام‏های ظالمانه است و کاری به غیر از این بر عهده‏ی‏شان نیست و تا زمانی‏که در مسند قدرت‏اند، همین بازی تخریبی ادامه خواهد داشت و بدون تردید زندگی توده‏های محروم ابعاد دهشتناک‏تری هم به‏خود خواهد گرفت.

این‏ها حقایق جامعه‏ی‏مانرا تشکیل می‏دهد و تصویر دیگری به غیر از این را نمی‏توان ارائه داد و انتظار تغییری هر چند جزئی و کوچک هم از آنان، محال است. عمل‏کرد تا کنونی‏شان نشان داده است‏که شعارهای‏شان مختص خودش‏شان است و اصلاٌ و ابداً بدرد مردم نمی‏خورد و حاصل فضای انتخاباتی امروز است. مگر هر یک از آنان در مسند قدرت نبودند؟ در آن‏زمان و حال چه گلی بر سر مردم ریختند که فردای بعد از انتخابات می‏خواهند بریزنند؟ مگر پرونده‏ی "درخشان" چهار کاندیداها و آن‏هم بروشنی تمام در مقابل همگان قرار ندارد؟ مگر می‏توان اعمال آنانرا به هیچ گرفت و به بعضاً گفته‏های بی محتوای‏شان و آن‏هم در فضای انتخاباتی چسبید و در ذهن‏های خود و بنادرست، تصویر "تغییر" و "محترم" شمردن به حقوق انسانی از جانب آنانرا ردیف نمود؟ واضح است‏که همه‏ی این‏ها برای به بازی گرفتن مردم است و مطئمناً بعد از انتخابات هم هر یک از آنان در انجام وظایفِ قبلی خویش جدی‏تر و مصمم‏تر به پیش خواهند رفت و کاری به بهبودی زندگانی مردم نه‏خواهند داشت. جار و جنجال‏ها و دعواهای این‏ها بر سر محترم شمردن به حقوق اولیه‏ی مردم و به محاکمه کشاندن دزدان سر گردنه نیست بلکه افشای جناح‏های رقیب به‏منظور تطهیر چهره‏ی خودی و پاک و منزه جلوه دادن حاکمیت امپریالیستی در انظار عمومی‏ست. چنین شگردهایی در نظام‏های سرمایه‏داری تازگی ندارد و مختص همه است.

روشن است‏که انتخابات بی خاصیتی‏ست و نمی‏توان به‏مانند "نادانان"، از میان "بد" و "بدتر"، "بد" را انتخاب نمود تا به‏خیال خود مانع‏ی تخریب هر چه بیش‏تر اوضاع گردید؛ روشن است‏که باید از تاریخ و از گذشته آموخت و فهمید که دفاع از هر یک از کاندیداها – و با هر استدلالی – به‏معنای دفاع از سرمایه است و دفاع از سرمایه به‏معنای تداوم بدبختی‏ها و خانه خرابی‏هاست؛ و مهمتر از همه‏ی این‏ها روشن است‏که حامیان چنین تفکری دو دسته‏اند و می‏بایست‏ از دو منظر و دو نگاه بدان‏ها نگریست. بدون کمترین شک و شبهه‏ای دسته‏ی اوّل به دار و دسته‏های مدافعین سیستم سرمایه‏داری مربوط می‏باشند و طبق معمول و بنابه وظایف‏شان در هر دوره‏ای دارند سیاست‏های خویش را با سیاست‏های "اپوزیسیون" دولتی هم‏گام می‏نمایند. دسته‏ی دوّم شامل بخشاً انسان‏هایی‏ست که سال‏هاست دارند در زیر چرخ دنده‏های نظام سرکوب‏گر، له و لورده می‏شونند و به‏دلیل فقدان سازمان‏های کمونیستی و انقلابی در درون جامعه، به‏دنبال جریاناتی امثال "اصلاح طلبان"، "مستقل" و "اپوزیسیون" دولتی‏اند. در حقیقت حساب این دسته از مردم را باید با حساب آن دسته از روشنفکران و لمیدگان درون انقلاب و خائنینی هم‏چون اکثریتی‏ها، توده‏ای‏ها و دیگر فسیل‏های سرمایه جدا نمود.

ماهیتاً این دو دسته از هم متفاوت‏اند و طبعاً ارائه‏ی ارزیابی‏های واحد از این دو دسته هم نمی‏تواند در بر گیرنده‏ی حقایق و توضیح صحیح جایگاه‏ها باشد. این تفاوت‏ها را باید بطور عمیق شناخت و به تبع از آن روشن ساخت که توده نیازمندِ ارتباط با نمایندگان سیاسی و واقعی خویش می‏باشد. باید آگاه بود که هر زمان خلائی در این ارتباط به‏وجود آید، همواره توده بازنده‏ی اصلی و دشمنان‏اش در لباس‏ها و پوشش‏های متفاوت برندگان واقعی‏اند. بی دلیل نیست که علل چنین وضعیتی یعنی سوار شدن بر افکار بعضاً مردم توسط منحرفین و مدافعین سرمایه را می‏توان در هر دوره‏ای از انتخابات ریاست جمهوری اسلامی نشان داد و به عواقب آن پی بُرد. به عبارت دقیق‏تر و متأسفانه باید اذعان نمود که توجه بعضاً مر