شبحی بر فراز انتخابات

مضحکه انتخابات رئیس جمهور اسلامی در ایران شکل و شمایلی متفاوت از سالهای قبل به خود گرفته است. کاندیداهای این انتخابات، یاران قدیم، در همان حال که سابقه مودت های قدیم را به رخ هم می کشند، در مقابل چشم مردم به یکدیگر خرناس می کشند و پنجه هایشان را نشان می دهند. تهدید می کنند و برای هم خط و نشان می کشند. جنایات یکدیگر را افشا می کنند، اسناد دزدی های هم دیگر را از لای پوشه ها در آورده و به مردم نشان می دهند، پرونده اعمال تروریستی یکدیگر را باز می کنند. مسئولیت فجایعی که بر سر مردم ایران آورده اند به گردن طرف مقابل می اندازند و هر جا که قافیه شان تنگ می شود امام راحل و یا رهبرشان را سپر بلا می سازند. عملا نشان می دهند که دستگاه قضائی، اجرائی و قانونگزاری حکومتشان تفاوتی با باندهای مافیائی ندارد و به همان شیوه عمل می کند.

کفگیرشان به ته دیگ خورده. برای نمایش انتخاباتی خود نتوانسته اند حتی یک نفر که بتوان ذره ای در بی آبرویی وی شک کرد، پیدا کنند. یک احمق تیر خلاص زن، بازجو و شکنجه گر. یک فرمانده سپاه که هزاران جنایت در پرونده کثیفش ثبت است. یک آخوند دزد و حقه باز که در تمام مدت حکومت اسلامی شریک مستقیم جنایات و غارتگری های آن بوده و یک نخست وزیر و رئیس جمهور سابق که در طول صدارتش هزاران نفر اعدام و شکنجه و سنگسار شدند و مردم اورا با لقب موسوی ۶۷  خطاب می کنند تا خاطره هزاران جنایتی را که فقط در طول یک سال زمامداری او، در سال ۶۷، اتفاق افتاد، یادآور شوند.

به راحتی صحبت از موارد متعدد گم شدن و دزدیدن میلیاردها دلار از دسترنج مردم  می کنند. زندانهای مخفی، شکنجه ها و ترورهای هم را رو می کنند. تقلب های یکدیگر را افشا می کنند. اختناق و خفقانی را که بیش از سی سال بر یک جامعه بزرگ تحمیل کرده اند، به طرف مقابل نسبت می دهند و ذره ای خجالت و شرم ندارند که چرا خودشان و حکومتشان تا بحال کوچکترین واکنشی نسبت به اینهمه غارتگری و جنایات نشان نداده اند.
 
چه اتفاقی افتاده است؟ چه شده که دوستان قدیمی، یاران دبستانی، دانش آموختگان مکتب امام ، خادمان نظام جمهوری اسلامی، دشمن خونی یکدیگر شده اند؟

شبحی در خیابانهای تهران، در کوچه پس کوچه های هر شهر و ده ایران در گشت و گذار است. شبحی بر مناظره های تلویزیونی اوباش اسلامی سایه افکنده. شبحی رعشه به جان کاندیداهای ریاست جمهوری اسلامی و سایر حکومتی ها انداخته است. شبحی که حمایت میلیونها انسان شریف را در ایران با خود به همراه دارد. شبح انقلاب و سرنگونی که از اعماق جامعه به حرکت درآمده است و در اعتراضات و حتی در میتینگ های خودشان به صدا درآمده است،  شبح کمونیسم کارگری،. شبح تلویزیون کانال جدید.

احمدی نژاد و موسوی و کروبی و رضایی خود را در مقابل دادگاه می بینند. اعتراض مردم، فریاد های مرگ بر جمهوری اسلامی و ابراز نفرت و انزجار  و دادخواست میلیونها انسان را بر علیه خودشان از تلویزیون کانال جدید شنیده اند. از قدرتی که در جامعه ایران ظهور کرده و بقای نظامشان را به چالش کشیده وحشت کرده اند. تشکیل دادگاهها را نزدیک می بینند و به فکر پاسخگوئی به اتهاماتشان افتاده اند. جرائم را به یکدیگر نسبت می دهند. به امام راحل و به رهبر حواله می دهند و آنها را مسئول می دانند. صحنه آشنائی است. نظیر آنرا بارها در محاکمات گروههای جنایتکار دیده ایم. صدای انقلاب را شنیده اند و نگرانند.

فاضل لنکرانی از سرکردگان آخوندهای قم مناظره  موسوی و احمدی نژاد را محاکمه نظام اعلام می کند. موسوی و کروبی از یک خطر جدی صحبت می کنند. می دانند که بقایشان و موجودیت نظامشان به خطر افتاده است.  عاجزانه صحبت از حقوق مردم می کنند. قول بوجود آوردن تغییرات اساسی در نظام و حتی تغییر در قانون اساسی شان می دهند. کسانی که در طول ۳۰ سال مشارکتشان در حکومت در به بردگی کشاندن زنان، در بستن مطبوعات نقش اصلی را داشته اند حالا صحبت از حقوق زنان و یا اعتراض به بستن روزنامه می کنند (و آنهم روزنامه های خودی). فکاهی است. حتی نمی دانند از چه حرف می زنند. تصور کنید که چهار تا کفتار درباره نقاشی پیکاسو بحث کنند و یا چهار تا شغال درباره موسیقی بتهون اظهار نظر کنند. اما  اینها دیگر قول های متداول انتخاباتی معمول در حکومت های پارلمانی نیست. پای هم را گاز می گیرند و به مردم التماس و تضرع می کنند. پنهان نمی کنند که در  تنگنا هستنند. از طرفی در مقابل امواج خشم و نفرت مردم قرار گرفته و از طرف دیگر در وحشت از چاقوکش ها و طناب دار رقیبشان به سر می برند. این را در مقابل مردم بروز می دهند. کروبی از موسوی قول می گیرد که فرار نکند و او را تنها نگذارد و برای همدیگر برای اقدامات روزهای آینده شان خط و نشان می کشند.

مضحکه انتخابات احتضار رژیم اسلامی را به نمایش گذاشت، قدرت اعتراض مردم را نشان داد و توانائی حزب کمونیست کارگری  و تلویزیون کانال جدید که توانست مهر خود را بر مضحکه انتخابات رژیم بزند. وجود جناحهای مختلف در رژیم اسلامی و جنگ این جناحها از ابتدای شکل گرفتن این حکومت وجود داشت. در طول حکومتشان این اوباش بار ها به صورت هم چنگ انداخته اند، به افشای یکدیگر پرداخته اند و حتی عوامل هم را شکنجه و اعدام کرده اند. به افشای یکدیگر پرداخته اند. اما در طول این سی سال هیچگاه به این شکل یکدیگر را در مقابل مردم به لجن نکشیده و اتهامات را به سوی هم پرتاب نکرده بودند. پاسخشان، تضرعشان و دفاعیاتشان در مقابل مردمی است که از کانال جدید و توسط حزب، آنها را به محاکمه کشیده اند. راه دیگری برایشان نمانده است. فکر می کنند شاید با قربانی کردن همدستانشان راه نجاتی و مجالی برای ماندن پیدا کنند. اما پرونده کثیف و سابقه جنایاتشان در مقابل چشمان مردم ایران باز است. زنانی که سی سال حکومت آپارتاید جنسی بر آنها تحمیل شده، میلیونها کارگری که سالها غارت و استثمار شده و پاسخ اعتراضات خود را با گلوله گرفته اند و دهها میلیون انسانی که در طول حکومت اسلامی از حق یک زندگی شاد، امن و مرفه محروم بوده اند، فراموش نکرده و برای ساعتی که این جنایتکاران را در مقابل دادگاههای واقعی ببینند، روز شماری می کنند. نمایش انتخابات را به مسخره می گیرند و به صورت برگزار کنندگان و بازیگران آن تف می کنند.
بهروز مهرآبادی
۱۹ خرداد ۱۳۸۸ (۹ ژوئن ۲۰۰۹)
b.mehrabadi@gmail.com