“انقلاب ۵٧ ٬ قتل عام ۶٧ ٬ قتلهاى زنجیره اى” بى بى سى – فرخ نگهدار

ربط سه واقعه فوق چیست؟ آیا وجه اشتراکى دارند؟ از نظر هر آدمى که ذره اى به انصاف و حقیقت جوئى تاریخى پایبند باشد پاسخ منفى است. اما براى آقاى فرخ نگهدار و دستگاه دروغ پراکنى بى بى سى البته جواب مثبت است. برنامه تلویزیون فارسى بى بى سى و گزارش لحظه به لحظه از "شور و حال انتخابات" و "مناظره کاندیدها" و گفتگو با فرخ نگهدار در سه شنبه شب واقعا دیدنى بود. دیدنى به معنى توانائى در تصویر مبتذل دادن از کمونیستها و انقلابیون و مارکسیسم تا روایات جعلى و پوک از رویدادهاى مهم سیاسى. مصاحبه کننده و مصاحبه شونده هر دو در دادن این تصویر سنگ تمام گذاشتند. 

فرخ نگهدار حرف جدیدى نمیزند. همان است که سال ۵٨ بود. آنوقت چریک بود و طرفدار خمینى و میر حسین موسوى بود٬ حالا اصلاح طلب و جمهوریخواه است و باز طرفدار این حکومت و میر حسین موسوى است. تازه خودش میگوید اگر دوره اى چریک بودم اما احساسم این نبود. تازه احساس و نظرشان برهم منطبق شده است. اما عجیب اینست که در هر دو حالت٬ چه تناقض شخصى داشته باشند و چه نداشته باشند٬ باز درجا میزنند و باز اسلام و حکومت جنایتکاران قبله "سوسیالیسم" شان است! نگهدار را بعنوان یکى از فالانژهاى طرفدار شرکت در مضحکه "انتخابات" رژیم آنجا بردند که بگوید؛ مارکسیسم و تئورى انقلاب کارگرى و سوسیالیسم یعنى "همان حکومت تک حزبى" اردوگاه قبلى شان٬ "انقلاب هم خشونت است"٬ پس تعامل با رژیم و "شکستن سد ترس مردم از رژیم و ترس رژیم از مردم" تنها راه حل است! بعد یادشان مى آید که دوره ریگان و بازار افسار گسیخته نیست٬ دوره دخالت بیشتر دولت است. فورى میگوید که البته من بخشى از وجودم سوسیالیست است٬ باید کنترل اجتماعى هم وجود داشته باشد. خلاصه ایشان هم لیبرال است٬ هم سوسیال دمکرات است٬ هم سوسیالیست است٬ هم اصلاح طلب است! اما هرچه هست باز هم همان پدیده سیاسى مرتجع قبلى است. باز سوسیالیسمش حکومت حزبى است و باز طرفدار رژیم اسلامى است. دراین دور باطل ارتجاع – ارتجاع٬ ناگهان استدلال بسیار مشعشع و فکورانه اى میفرمایند! در مذمت و مخالفت با انقلاب بعنوان "خشونت" حرف میزند؛ که انقلاب را ٣٠ سال پیش و قتل عام زندانیان سیاسى را ٢٠ سال پیش و قتلهاى زنجیره اى را ١٠ سال پیش٬ بعنوان رشته خشونت معرفى میکند! انقلاب ۵٧ براى ایشان با واقعه کشتار ۶٧ توسط رژیم و قتلهاى زنجیره اى یکى میشود تا مطلوبیت اصلاح طلب رژیم اسلامى بودن نتیجه گیرى شود. و مصاحبه گر البته نمیپرسد؛ خوب اگر حرف شما را هم قبول کنیم چرا شما طرفدار همین مسئولین خشونت ها هستید و میخواهید با آنها یکى بشوید؟ 

صحبتهاى نگهدار دراین گفتگو راجع به مارکسیسم٬ سوسیالیسم٬ دمکراسى٬ لیبرالیسم٬ انقلاب و اصلاحات از هجویات حزب توده عقب تر است. همه این آسمان و ریسمانها براى اینست که بگوید پیش به سوى جمهورى اسلامى٬ پیش بسوى "انتخابات"! و آرزوى قلبى اش مبنى بر رفتن به زودى به ایران و فعالیت در نظام جمهورى اسلامى را بیان کند. و البته این امیدش بنظر زیاد بیجا نیست. خودشان تصریح میکنند که در حال حاضر اکثر اعضاى سازمان متبوعشان یعنى فدائیان اکثریت و اتحاد جمهوریخواهان ملى به ایران رفت و آمد دارند و حتى در روزنامه ها هم مطلب مینویسند. نگهدار به همین راضى است و امیدوار است در "انتخابات"هاى بعدى حضور و "برآمد سیاسى" داشته باشند. اینها دارند در طرفدارى از جمهورى اسلامى بازنشسته میشوند اما این حکومت نمک نشناس اجازه نمیدهد امثال او و خانواده حزب توده روزنامه شان را در ایران منتشر کنند و از حکومت شان در مقابل کارگران و کمونیستها و انقلاب کارگرى دفاع کنند.

فضاى سیاسى و فکرى دستگاه دروغ پراکنى بى بى سى و امثال نگهدار به اندازه عمر این رژیم قدیمى و کهنه و تکرارى است. این بحثها از نظر سیاسى و تئوریک و واقعیات تاریخى فاقد ارزش اند و بیشتر از پرت اند. تمام امرشان اینست که زیر بغل ارتجاع اسلامى را بگیرند و در خدمت تداومش با هر تبلیغات شنیعى جانفشانى کنند. 

معمولا براى این تیپ سیاسى٬ رجوع به خاطرات و سوابق دوران "نفرین شده" براى به خدمت گیرى امروز همواره محفوظ است. بى بى سى که معرکه گیر عنتر چرخانى "انتخابات" شده٬ به فرخ نگهدارى نیاز دارد که بیاید از عضویت در گروه جزنى و فدائیان و مبارزه مسلحانه و ده سال زندان زمان شاه تا بردن سازمان فدائى تحت تاثیر حزب توده پشت جمهورى اسلامى بگوید. بگوید آهاى کارگر٬ جوان٬ زن عاصى! ما خودمان اینکاره بودیم اما از همان ٣٠ سال پیش طرفدار جمهورى اسلامى شدیم٬ حالا هم با حرارات همانیم! حتى در دوره چریکى مان قلبا طرفدار "ستیز و انقلاب" نبودیم! از خر شیطان کوتاه بیائید و پشت نظام و "شرکت در انتخابات" متحد شوید! 

بى بى سى البته منافع وسیعترى را دنبال میکند و تریبون دولتى است که منافع روشنى در جهت دادن به اوضاع سیاسى ایران دارد. اما نسل فرخ نگهدار و توده ایها و جمهوریخواهان و سحابى و ملى مذهبى ها پشت این خط پیر شدند ولى هنوز بجائى نرسیده اند. و البته بجائى هم نخواهند رسید. چون واقعیات سیاسى و اقتصادى آن جامعه و تناقضات فرهنگى و طبقاتى عمیق تر از آنند که فرصت دهد انشالله در ١٠٠ سال آینده نهال "اصلاحات" و "سکولاریسم" شان زیر عباى اسلام و آخوند بارور شود! این خط زائده جمهورى اسلامى است. بدون جمهورى اسلامى٬ اصلاح طلب این نظام هم معنى ندارد. اینها همزاد ارتجاع اند و با نابودى ارتجاع اسلامى از نظر سیاسى بپایان میرسند. دراین عاشوراى حکومتى باید هرچه در توان دارند در دفاع از ارتجاع و علیه انقلاب کارگرى بر سر و صورت خود بکوبند٬ اما باید بدانند گورکن نظم سیاسى و اقتصادیشان همین انقلاب کارگرى است. *