نطق پرزیدنت اوباما ترسیم خطوط استراتژیک رویاروئی با حکومت ایران و یا کنار آمدن با رژیم

Nawid_Akhgar@hotmail.com

نطق پرزیدنت اوباما در مصر پیرامون صلح و همزیستی مسالمت آمیز فرهنگ ها، بر خلاف تز "هانتیگتون" در مورد جنگ فرهنگها، شعله های خوش بینی را نسبت به آینده در بسیاری از کشور ها برافروخت. دفتر ریاست جمهوری اسرائیل در بیانیه ای نوشت:

"از سخنان امروز رئیس جمهوری ایالات متحده در قاهره به گرمی استقبال می کنیم. نطق پرزیدنت اوباما سرشار از آینده نگری و یک سخنرانی شجاعانه بود که همه جوانب دست اندرکار پیشبرد صلح در خاورمیانه را ملزم به تلاشی بسیار برای رسیدن به این هدف می کند. اندیشه صلح، در خاورمیانه زاده شده و بخش جدائی ناپذیری از هر سه دین یکتاپرست یهود، اسلام و مسیحیت می باشد – و فرزندان حضرت ابراهیم باید دست به دست یکدیگر بدهند و متقفا این چالش را که همانا برقراری صلح پایدار در خاورمیانه است به انجام برسانند."

آیت الله علی خامنه ای در  واکنش و مخالفت با نطق پرزیدنت اوباما اظهار داشت: اختلافات جهان اسلام با امریکا گسترده تر از آنست که با یک سخنرانی به سرانجام برسد.

ایرانیان از خویش میپرسند آیا جوهر و چکیده سخنان پرزیدنت اوباما در قاهره تا کجا و در چه ابعادی نزدیکی به رژیم جمهوری اسلامی را مد نظر دارد و در چهار چوب کدام استراتژی ها رو در روی جمهوری اسلامی و سیاست های ولی فقیه و نظام دینی ایران قرار میگیرد و امکان نزدیکی ایالات متحده را با نظام اسلامی در ایران غیر ممکن (یا امکان پذیر) می سازد؟

دعوت از نماینده حکومت جمهوری اسلامی برای حضور در نطق پرزیدنت اوباما در دانشگاه الازهر را اگر به عنوان یک ژست دیپلماتیک از طرف دولت پرزیدنت اوباما بپذیریم، باید به این سئوال پاسخ گوئیم که رژیم جمهوری اسلامی تا چه مرزی می تواند از این دعوت استقبال کند؟ 
آنچه مسلم است مبنای پذیرش چنین دعوت هائی باید آن باشد که رژیم اسلامی صدای گامهای خواست تغییر و Change  در سیاست  آیت الله خامنه ای در ایران و منطقه را از سوی ایالات متحده و درسخنان پرزیدنت اوباما نشود.

الف:
حرکت اخیر پرزیدنت اوباما و سخنان وی برای نزدیکی به جهان اسلام و مسلمانان، و معرفی خود به عنوان یک مسلمان زاده، که از اسلام نیز شناخت دارد و به آن احترام میگذارد، و تاثیرات عملی این استراتژی در آینده در ایجاد تفاهم و همکاری بین جهان اسلام و کشور های عربی با ایالات متحده، از دیدگاه راهبردی در رقابت با منویات آیت الله خامنه ای است که خود را رهبر مسلمانان جهان می خواند و قصد برپائی یک جبهه اسلامی با کشور های عربی را بر علیه "شیطان بزرگ" در سر می پروراند. این استراتژی، یعنی جدائی کشور های عربی از جمهوری اسلامی و منزوی کردن رژیم ایران در بین کشور های عرب منطقه خاور میانه، برای رهبر مذهبی ایران بی تردید غیر قابل قبول خواهد بود.

ب:
پرزیدنت اوباما در نطق خویش اظهار میدارد:
" من در سخنرانی در آنکارا تاکید کردم که آمریکا هرگز با اسلام در جنگ نبوده و نخواهد بود. ولی ما در عین حال و به شیوه ای خستگی ناپذیر با افراط گرایانی که امنیت ما را به خطر می اندازند مبارزه خواهیم کرد. زیرا ما نیز مانند همه ادیان کشته شدن افراد بی گناه  مرد و زن و کودک را مردود می دانیم و این نخستین وظیفه رئیس جمهوری (آمریکا) است که از آمریکائیان حفاظت کند".
به کلامی دیگر باید گفت اسژاتژی پرزیدنت اوباما و دولت ایالات متحده، که خود را متعهد به کارزاری خستگی ناپذیر علیه افراط گرایان معرفی میکند،  مستقیما به رژیم اسلامی ایران پیام میدهد که باید به حمایت هایش از القاعده و پناه دادن به آنان در ایران و حمایت های گسترده  از حماس، جهاد اسلامی، حزب الله لبنان، گروه های ترور اسلامی در افغانستان و عراق و دیگر کشور ها پایان بخشد و اگر آیت الله خامنه ای نتواند خود را با جامعه جهانی و منطق صلح در خاور میانه همراه سازد، باید بهای سنگین درگیری ایالات متحده با افراط گرائی اسلامی را بپردازد.

پ:
اوباما در سخنانش خطاب به آنان که به انکار هولوکاست می پردازند و میخواهند یهودیان را که در کشور اسرائیل سابقه تاریخی چندین هزار ساله دارند به آب دریا بریزند یا به الاسکا و کانادا کوچ دهند، می گوید:

"همگان می دانند که ایالات متحده رشته های دوستی بسیار نیرومندی با اسرائیل دارد رشته هائی که پاره شدنی نیست و بر اساس مناسبات فرهنگی و تاریخی بنا شده و شناخت آرمان یهودیان برای برخورداری از یک خانه ملی، امری است که در رویدادهای اسف بار تاریخی ریشه دارد که نمی توان آن را نادیده گرفت …کشورهای عرب باید به این شناخت برسند که عرضه کردن طرح صلح (با اسرائیل) یک آغاز بسیار مهم است ".

این سخنان سینه به سینه در برابر رفتار و کردار و گفتار آیت الله خامنه ای و رئیس جمهور وی احمدی نژاد قرار میگیرد که حتی شرط نشستن بر سر یک میز با امریکا را قطع حمایت ایالات متحده از یهودیان و کشور اسرائیل میدانند. اوباما حتی در دیدار از اردوگاه مرگ بوخنوالد در آلمان، صریحا از احمدی نژاد نام می برد و خطاب به او که هولوکاست را انکار می کند، توصیه کرده، می گوید: بیائید از بوخنوالد دیدن کنید و آثار فجایع را از نزدیک ببینید!
همگام با ابراز دوستی ناگسستنی با اسرائیل، پرزیدنت اوباما بر ایجاد کشور مستقل فلسطین در جوار اسرائیل و قطع شهرک سازی از طرف اسرائیل در مناطق مورد مناقشه تاکید دارد و در عین حال از فلسطینان میخواهد که نسبت به نیازهای امنیتی اسرائیلیان پاسخگو باشند. 
سایه جنگهای نیابتی ۲۲ روزه لبنان و ۳۳ روزه غزه آیت الله خامنه ای با یهودیان و کشور اسرائیل و مجهز کردن گروه های ترور فلسطینی نظیر حماس و جهاد اسلامی و نیز حزب الله لبنا
ن به موشک ها و راکت های مخرب و انواع تجهیزات نظامی و حمایت های مالی بیدریغ از آنان و کشتار مردم غیرنظامی و بیدفاع اسرائیل در حملات مکرر تروریستی، ایالات متحده را شاخ به شاخ با استراتژی جنگی رژیم جمهوری اسلامی در مورد مسئله فلسطین و اسرائیل قرار میدهد. 
جهان نیز از خویش میپرسید تحمل اسرائیل در قبال تمامی تهدیدات امنیتی که از طرف ایران دریافت میکند تا چه زمانی ادامه خواهد یافت؟

دال:
در ارتباط با مسائل اتمی رژیم جمهوری اسلامی، پرزیدنت اوباما  به برافکندن حکومت دکتر محمد مصدق اشاره میکند، اشاره ای که به اظهار دو نظریه دامن میزند، نظریه اول میگوید اختلاف ملایان از موضع ماورای ارتجاعی با ایالات متحده، از آبشخور برافکندن حکومت دکتر محمد مصدق در سال ۱۹۵۳ تغذیه نمی کند، زیرا شخص خمینی همیشه سیلی خوردن مصدق از ایالات متحده را با خشنودی یادآوری میکرد و سران رژیم اسلامی هیچ یک در چهار چوب تفکر ایدئولوژیک مذهبی شان دل خوشی از مصدق دموکرات نداشته و ندارند، و هر کسی را هم که نیم نگاهی به فعالیت های دکتر مصدق داشته باشد خائن به اسلام و مسلمانان ارزیابی میکنند و در برافکندن مصدق با برانداز ها همدل و همزبان نیز هستند. 
نظریه دوم میگوید که اشاره اوباما به برانداختن حکومت دمکراتیک محمد مصدق، مبتنی بر این پرسش است که  آیا ادامه حکومت دمکراتیک محمد مصدق در ایران به استبداد مذهبی امروزی می انجامید و آیا در صورت حمایت امریکا از مصدق، جهان ناچار می شد امروز برای جنگ با بنیادگرائی اسلامی پرچم برافرازد و اسرائیل مجبور می گردید برای تثبیت حقانیت موجودیت خویش روزانه به تکاپوی امنیتی دست یازد؟

اوباما میگوید: 
"مساله اتمی موجب تنش در روابط ایالات متحده با جمهوری اسلامی ایران شده است، سالیان دراز است که ایران شیوه ستیز با کشور مرا در پیش گرفته است که این امر از تاریخ گذشته و دوران جنگ سرد ناشی می شود که در آن هنگام دولت آمریکا در برانداختن یک دولت قانونی در ایران که به طور دموکرات برگزیده شده بود نقش داشت
در عین حال باید بگوئیم که در مورد مسائل اتمی، راهکرد ما قاطعانه است. سخن تنها از منافع ایالات متحده نیست، بلکه هدف آن است که از مسابقه تسلیحات اتمی در منطقه جلوگیری کرد و این امری است که منطقه و جهان را ممکن است به یک مسیر خطرناک بکشد".

بی تردید ۱۸ سال پنهان کاری اتمی رژیم اسلامی برای دستیابی به بمب هسته ای و ساختن موشک های دور برد قاره پیما، بر نگرانی های امنیتی در اسرائیل می افزاید —  زیرا جهان و مخصوصا کشور های عربی منطقه تا بحال با سکوتی دیپلماتیک بر این صحنه می نگریسته اند. 
از  سوی دیگر، جهان نمی تواند از یک طرف وارد مرحله گلوبالیزم و جهانی شدن  اقتصاد گردد و از طرفی در رقابت های تسلیحاتی و اتمی، آن هم در منطقه خاور میانه که گروه های بنیادگرا و تروریستی اسلامی روزانه جامعه جهانی را تهدید میکنند، دست به آزمون های خطرناک و رقابت تسلیحات اتمی زده و اجازه دهد رژیمهای اسلامی غیر دمکراتیکی نظیر جمهوری اسلامی به بمب اتم مجهز شوند، پرزیدنت اوباما در مورد کوشش های رژیم جمهوری اسلامی در دستیابی به بمب اتم میگوید ایران حق دارد همانند دیگر کشور ها به انرژی هسته ای برای مصارف صلح آمیز در چهار چوب جامعه جهانی دست یابد. ولی اهداف آیت الله خامنه ای و نظام دینی ایران برای رسیدن به بمب اتم و دستیابی به رویای خلیفه گری هزار ساله اسلامی و مسلمان کردن جهان منطقا و سیاسا با گفتار پرزیدنت اوباما که از خطر مسابقه تسلیحات اتمی سخن میگوید رو در رو قرار می گیرد و به ضدیت با آن بر می خیزد.

ذال:
در مورد دستیابی مردمان به دمکراسی و سرکوب شهروندان از سوی حاکمان، پرزیدنت اوباما میگوید:
"آنانی وجود دارند که پیش از به قدرت رسیدن از لزوم مردم سالاری سخن گفته و هنگامی که قدرت را به دست گرفته اند، به سرکوب مردم پرداخته اند. انتخابات به تنهائی نمی تواند ضامن برقراری دموکراسی باشد".

با توجه به کارناوال انتصابات حکومتی در ایران که هر یک از کاندیدا های رژیم خبر شکوفائی اقتصادی و یا سیاسی را به مردم می دهد، نوه آیت الله خمینی خطاب به آیت الله مهدی کروبی میگوید: خانه از پای بست ویران است … راستی چه کسی نمی داند که دموکراسی در یک کشور احتیاج به آزادی های فردی و اجتماعی دارد ، دموکراسی، وجود ولی فقیه را نمی پذیرد. دموکراسی مایل است که گروه های مختلف اجتماعی در صحنه سیاسی و فرهنگی کشور فعال باشند و زنان از حقوق انتخاب کردن و انتخاب شدن محروم نباشند. دموکراسی بر روی این بستر است که اقتصاد نیز می تواند با یاری گرفتن از سرمایه های تک تک آحاد مردم و نیز جذب سرمایه های خارجی و ایجاد امنیت و ثبات برای آن به اهدافی انسانی تر و تکامل ایده های برتر اقتصادی و عدالت اجتماعی برای رسیدن به آمال های رفاهی مردم دست یابد. 
بی تردید، دروغ بودن قول های کاندیدا های انتخاباتی و بدتر شدن روزانه وضع مردم و گسترش سرکوب ستمگرانه و اعمال زندان و شکنجه و کشتار و سنگسار و اعدام و انواع تضعیقات اجتماعی بر علیه مردم، که با شاخصه حکومت تک فردی ولی فقیه نمایندگی میشود، نمی تواند با پیام پرزیدنت اوباما همخوانی داشته باشد.
نطق پرزیدنت اوباما در دانشگاه الازهر مصر ترسیم صریح خطوط استراتژیکی بود که اگر ایران نتواند با آن هماهنگی ایجاد کند، در یک انزوای مطلق، و به ویژه به رویاروئ