طبقه کارگر و انتخابات بورژوازى

انتخابات بورژوایی یک عرصه دیگر نبرد طبقاتی بین طبقات و اقشار گوناگون اجتماعی است. صرفنظر از اینکه این انتخابات ها در جوامع به اصطلاح دمکراتیک یا دیکتاتوری بورژوایی انجام میگیرد و در آن چقدر تقلب میشود یا نه، اما یک قاعده و قانون وجود دارد که از منظر منافع طبقاتی غیر قابل تخطی است.

در انتخابات بورژوایی چیزی که در هر حال غیر قابل تخطی است این است که سیستم سرمایه داری باید سرجایش باشد. نظام  دست نخورده است و قوانین اساسی و مدنی و کار و غیره تغییری نمیکنند. ارتش و پلیس و دستگاه های اداری و نظامی و قضایی و غیره سرجایشان هستند. پارلمان و یا رییس جمهوری که انتخاب میشود برای حفظ این نظام است. برای حفظ قوانین و مناسبات کار و سرمایه و تضمین سودآوری سرمایه است. برای بورژوازی حاکم و یا اپوزیسیون این قاعده غیر قابل تخطی و زمین بازی پذیرفته شده ای است. وهر کدام سهمی در این جریان دارند، صرفنظر از اینکه هر کدام با کدام مطالبه قدیم و جدید قدم به این میدان میگذارند.

انتخابات کنونی ریاست جمهوری در ایران از این قاعده مستثنی نیست. جناح بندی های درون رژیم و یا جناح های بورژوایی بیرون رژیم و در اپوزیسیون  با این فرض و با پذیرفتن نظام اقتصادی سرمایه داری و نظام اداری و سیاسی و نظامی آن با هر درجه از ادعای به اصطلاح رفرمیستی و یا مطالباتی ، در این عرصه نبرد طبقاتی و برای تامین منافع طبقه خود شرکت میکنند.

مساله از نظر طبقه کارگر به عنوان طرف حساب دیگر این مبارزه طبقاتی این نیست که این انتخابات چقدر مشروعیت دارد یا نه  و یا اگر مشروعیت ندارد بنا بر این باید  تحریم شود. از زاویه منافع بورژوازی (پوزیسیون یا اپوزیسیون)، هر انتخاباتی مشروعیت دارد و انتخابات است.  گیریم اینجا پای پلیس و پاسدار و بسیج و یا تقلب و دستگاه های فیلتر و غیره برای کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری بیشتر عیان و از این لحاظ با انتخابات کشورهای اروپایی و غیره متفاوت است. اما این تغییری در اصل ماجرا و مساله نمیدهد. در سیستم سرمایه داری، هم دمکراسی غربی میگنجد و هم نظامهای سیاسی چون جمهوری اسلامی و یا حاکمیت شیخ های عربستان و کشورهای خلیج و یا عشایر بادیه  نشین افریقایی.

در همه این اشکال حاکمیت بورژوایی،‌ نظام سرمایه داری باید سر پا بماند و هر چند سال یک بار نمایندگانی از جناح ها و احزاب و شخصیتهای بورژوایی با فکل و کراوات یا عمامه و عبا و چتفه و پانتول…، پیشرفته و مدرن‌ یا عقبمانده و مذهبی و یا عشایر، سکاندار این نظام و حافظ قوانین و مقرراتش شوند.

از دیدگاه  طبقه کارگر و مبارزه طبقاتی، انتخابات در همه این سیستمهای حاکمیت بورژوایی هر انداره دمکراتیک هم، در جهت حفظ نظام سرمایه داری و مناسبات بردگی مزدی و حاکمیت اقلیتی بورژوا بر اکثریت طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه است و مشروعیت ندارد. پاسخ طبقه کارگر به این سناریوهای تکراری، تغییر نظام در کلیت آن و با همه بنگاه های اقتصادی، و موسسات سیاسی و  اداری و نظامی وپلیسی اش است. مطالبه طبقه کارگردر انتخابات های بورژوایی، انتخاب یک مصلح اجتماعی، یک چهره دمکرات و اصلاح طلب و یا کم تر فاشیست نیست. انتخاب بین بد و بدتر نیست.  پاسخ و بدیل طبقه کارگر، انقلاب کارگری است.

این یک واقعیت است که طبقه کارگر هم، خواهان رفرم و بهبودی در شرایط کار و زندگیش هست. اما راه این رفرم هیچگاه رفتن پشت این یا آن جناح بورژوازی نبوده و نیست. برای طبقه کارگر راه رفرم اقتصادی و سیاسی، مبارزه اقتصادی؛ اعتصاب و فشار آوردن و بیرون کشیدن حقی ولو کوچک از گلوی سرمایه داران و دولتشان است. این امری بدیهی در مبارزه طبقاتی است. افزایش دستمزد و یا بیمه بیکاری از انتخاب این یا آن جناح و کاندیدای بورژوازیی اصلاح طلب و یا لیبرال و فاشیست در نمی آید. طبقه کارگر به فرض طرح این ادعاها و وعده ها ولو پایبند به آن (که امری محال است) پشت بورژوازی نمی رود.

بورژوازی حاکم در ایران توانسته و میتواند بخشهای ناراضی در درون و بیرون (اپوزیسیون)  صفوف خود و یا اقشار مختلف خرده بورژوازی را با شعار تغییر و رفرم و غیره، پشت خود بکشاند. برای مثال کمپین یک میلیون امضا و به اصطلاح جنبش همگرایی ممکن است با وعده تغییراتی در قانون خانواده به سیاهی لشکر جناحی از بورژوازی تبدیل شود. یا برای ناسیونالیست های رنگارنگ از جمله حزب دمکرات کردستان  خزیدن به دامن بورژوازی حاکم، تنها نام بردن از حقوق اقلیتهای قومی از جانب یک جریان یا کاندیدا کافی است. در سنت طیف توده ای – اکثریتی هم رفتن پشت بورژوازی در انتخابات ها و غیره هیچ ملاک و محدودیتی نمیشناسد.  بنا بر این نمیتوان توقع داشت که بخشهای بورژوازی بیرون حاکمیت (اپوزیسیون) و محروم شده از شرکت در سود سرمایه و کسب کرسی های پارلمانی و یا ریاست جمهوری و غیره ، به برادران طبقاتی خود پشت کرده و به  طبقه کارگر و انقلاب او و ایجاد جامعه ای آزاد و برابر بپیوندند!

کمونیست ها تا زمانی که  منتقد بورژوازی در اپوزیسیون اند که چرا در کنار جمهوری اسلامی قرار گرفته اند، در واقع کاری انجام نمی دهند. حتی بحث از افشاگری صرف هم بی معنی و نقض غرض است. ادامه این نوع نقد و افشاگری در نهایت ممکن است در میان طبقه کارگر و مردم زحمتکش توهم ایجاد کند که گویا بورژوازی در اپوزیسیون میبایست کار دیگری میکردند. حتی زمانی که این بخش از بورژوازی در اپوزیسیون سرنگونی طلب میشوند نیز باید طبقه کارگر اهداف بخشهای ناراضی بورژوازی و خرده بورژوازی در اپوزیسیون را به درستی درک کنند و نه تنها به آن روی خوش نشان ندهند بلکه ماهی
ت اختلافات درون بورژوازی را به درستی تحلیل کرده و بفهمند. طبقه کارگر باید هر گونه ادعای رفرم و یا بهبود شرایط کار و زندگی از جانب جناح های بورژوازی در حاکمیت یا اپوزیسیون را ریاکاری صرف دانسته و آن را به تمسخر بگیرد.

حتی اگر کل اپوزیسیون بورژوایی از جمهوری خواه و سلطنت طلب و ناسیونالیست کرد و ترک، به دلیل ممنوعیت و محدودیت فعالیت شان در چهارچوب جمهوری اسلامی و یا اقشار خرده بورژوازی از قبیل جریانات حقوق بشری قومی و یا جنبش همگرایی نق نقوی یک میلیون امضا، دفاتر تحکیم وحدت و غیره به همه جریانات و کاندیداهای ریاست جمهوری ، "نه" میگفتند باز از خاصیت و ماهیت بورژوایی شان کم نمی کرد و یا به آنها حقانیت و مشروعیتی نمی بخشید. همه این جریانات در واقع در مکان بورژوایی واقعی خود در این انتخابات ایستاده اند و اگر چنین نبود میبایست تعجب کرد و آن را با شک و تردید نگاه کرد.  نآن 

در انتخاباتی که هم اکنون در ایران برای ریاست جمهوری در جریان است، مساله محوری نه مشروعیت داشتن یا نداشتن انتخابات و نه نقد اپوزیسیون بورژوایی است که چرا نقش بورژوایی شان را ایفا کرده و از این یا آن جناح و کاندید بورژوازی حمایت میکند. این اگر کاری است لازم اما حداقل کاری است که میشود کرد. اما مهمترین مساله و اساس کار این است که طبقه کارگر و کمونیست ها انتخاباتهای در سیستم بورژوایی بطور کلی و در جمهوری اسلامی بطور مشخص را جزیی از مبارزه طبقاتی ببینند و بر این اساس یه آن برخورد کنند.

وظیفه طبقه کارگر بازداشتن اپوزیسیون بورژوایی از شرکت در انتخابات طبقه خودشان نیست. چرا باید حزب دمکرات کردستان را از طرفداری از فلان جریان مربوط به طبقه خود منع و سرزنش کرد؟ چرا باید توقع داشت که  داریوش همایون مطالبه ای بیشتر از آن چه میخواهد از جمهوری اسلامی داشته باشد ویا ترس از و  دشمنی خود را با کارگر و کمونیسم و انقلاب کارگری پنهان کند!

طبقه کارگر در مبارزه طبقاتی که  یکی از عرصه هایش همین انتخاباتهای بورژوایی است به صف مستقل و طبقاتیش نیاز دارد. اگر طبقه کارگر ایران حزب قدرتمند سیاسی خود را داشت، اگر تشکلهای کارگری مستقل خود را داشت و اگر کمر طبقه کارگر را زیر فشار اقتصادی و فقر و فلاکت و گرسنگی و استبداد خم نکرده بودند… آنوقت توازن قوار در این نبرد طبقاتی طور دیگری میبود. آنوقت دیگرمساله انتخابات برای بورژوازی و برای دست به دست کردن قدرت آسان نبود. آنوقت طبقه کارگر و حزب طبقاتیش میتوانست تکلیف خود را با این نوع انتخاباتهای بورژوایی تعیین کند. این تعیین تکلیف کماکان تعیین تکلیف قدرت سیاسی طبقه کارگر و حزبش با بورژوازی است. کسب قدرت سیاسی از جانب طبقه کارگر حتی در دمکرات ترین کشورهای غربی هم بدون یک زورآزمایی و قدرت نمایی طبقاتی و بدون قهرامکان پذیر نخواهد بود. چرا که بورژوازی همه ابزارهای قدرت و سرکوب و فریب و تحمیق و همه امکانات مالی و مادی را در اختیار دارد تا سرنوشت هر انتخاباتی ولو آزاد را به نفع خود تمام کند. این کار هم اکنون در همه کشورهای به اصطلاح دمکراتیک اروپایی و امریکایی انجام میشود. چرا که طبقه کارگر علیرغم هر اندازه پیشروی و جایگاه مهم در چرخاندن چرخهای اقصادی جامعه اما فاقد تشکل مستقل توده ای و حزب کمونیستی کارگری خود است.

وظیفه کمونیست ها و کارگران سوسیالیست و طبقه کارگر آگاه این است که در دل هر تحولی درجامعه و هر اتفاقی که می افتد صف مستقل طبقاتی خود را سازمان دهد. بحث اینکه طبقه کارگر نباید در این انتخابات شرکت کند، کم ترین توقعی است که پیش پای این طبقه و مردم زحمتکش قرار دارد. این توقع را از هر تک کارگر ولو غیر متشکل  به شرطی که مغزش با سموم مذهب و خرافه بورژوایی  آلوده نشده  باشد و با توجه به سه دهه رنج کار ارزان و گرسنگی و تحقیر و سرکوب،‌ میتوان داشت.

هیاهوی انتخابات بین جناح های بورژوازی حاکم در ایران و بورژوازی رانده شده و بیرون افتاده از دایره قدرت هم طبقه ایهایش، مطلقا ربطی به منافع کارگر و زحمتکش و زن تحقیر شده و مورد اهانت قرارگرفته و جوان آرزومند زندگی سالم و شاد و مرفه ندارد. طبقه کارگر در ایران باید از زاویه طبقاتی و مبارزه طبقاتی به این اوضاع نگاه کرده و صف خود را از  بورژوازی چه در حاکمیت و چه در اپوزیسیون جدا کند. طبقه کارگر باید تلاش های بورژوازی برای دست به دست کردن احتمالی قدرت را امری صرفا درجهت حفظ قدرت سیاسی و نظام اقتصادی سرمایه داری و کار مزدی بداند.

همزمان این واقعیت تلخ را باید به رسمیت شناخت که طبقه کارگر در اوضاع کنونی  و درعرصه مبارزه طبقاتی، بی دفاع، بی سلاح،  بی تشکل و بدون اتحاد طبقاتی و حزب سیاسی کمونیستی قدرتمند خویش است. در نتیجه بورژوازی میتواند با خیال راحت و یک طرفه قدرت دولتی موجود راحفظ و یا از طریق دست به دست و واگذار کردن به یکی دیگر از مهره ها و نمایندگان صالح تر از این یا ان جناح  طبقه خود، حاکمیتش را ادامه دهد. 

اما با توجه به این واقعیت ناگوار آیا طبقه کارگر و مردم زحمتکش در این ماجرا بی وظیفه و پاسیو و نظاره گر خواهد بود؟ جواب منفی است. کمترین کاری که طبقه کارگر و مردم زحمتکش و زنان تحت ستم مضاعف و جوانان فاقد هرگونه حقوق انسانی و  حرمت اجتماعی می
توانند انجام دهند این است که، در این انتخابات شرکت نکنند و رای ندهند. در شرایط دشوار و توازن قوای نامساعد کنونی صرف رای ندادن، یک پاسخ و شکل شرکت طبقه کارگر در این مبارزه طبقاتی است. خالی ماندن صف های انتخاباتی و صندوقهای رای گیری دهن کجی بزرگ طبقه کارگر به این نمایش مسخره جناح های بورژوایی با هم و در غیاب نیروی عظیم و صف مستقل طبقه کارگر است. این علاوه بر یک تو دهنی به بورژوازی حاکم و در اپوزیسیون، در همان حال نشان دهنده یک صف بندی طبقاتی ولو پنهان و سازمان نیافته در این مبارزه طبقاتی است.

اما مساله و سوال مهم دیگری که پیش روی کمونیست ها و طبقه کارگر آگاه  قرار دارد، این است که نباید بیش از این  سرنوشت طبقه کارگر و مردم زحمتکش را به سیکل و سناریوهای انتخابات های بورژوازی هر چند سال یک بار و انتخاب مهره های قدیم و جدید بورژوازی برای پارلمان و ریاست جمهوری و غیره، سپرد. تداوم این وضع غیر قابل قبول و برای طبقه کارگر دردناک و اسفبار است. طبقه کارگر در ایران و حزب سیاسی کمونیستی اش در دل این اوضاع باید هر چه زودتر و سریع تر خود را برای مصاف قطعی در مبارزه طبقاتی و برای تعیین تکلیف نهایی با بورژوازی و کل جناحهایش و با دولت و کل نظام اقتصادی وسیاسی و نظامی اش آماده کند.

انتخابات میگذرد، مهره ای از نمایندگان بورژوازی به جامعه معرفی میشود، نظام سرمایه داری و سود و استثمار و سیستم پلیسی و نظامی و شبکه زندان ها و قوانین ضد کارگری و ضد زن و ضد آزادی پا برجا خواهند ماند. اگر ما در این دوره زورمان نمیرسد بساط این نمایش یک طرفه و مسخره را بهم بزنیم و جمع کنیم، اما میتوان و باید صفوف طبقه خود را برای یک مبارزه بی امان طبقاتی متحد و متشکل کنیم و در نبردهای طبقاتی بی امان و پی در پی در عرصه اقتصادی و سیاسی، بورژوازی را مدام به عقب نشینی وادار کنیم. در یکی از همین نبردها است که طبقه کارگر میتواند توازن قوا را به نفع خود تغییر داده و بر بورژوازی ضعیف شده و مستاصل فایق آمده  وبساطش را جمع کند.

شعار انتخاباتی طبقه کارگر ایران این است که طبقه ما در انتخابات شرکت نمیکند و به هیچ جناح و جریان و شخصیت بورژوایی رای نمیدهد، صف طبقه کارگر از صفوف بورژوازی رنگارنگ چه در حاکمیت و چه در اپوزیسیون کاملا جدا است. این زمین بازی ما نیست. میدان زورآزمایی ما تغییر نظام سرمایه داری،  قدرت گرفتن طبقه کارگر، برقراری جمهوری سوسیالیستی و ایجاد جامعه ای آزاد و برابراست. باید صفوف خود را برای این کار متحد، متشکل و آماده کرد. باید  کمیته های کمونیستی کارخانه را سازمان داد. طبقه کارگر تنها با اتحاد طبقاتی و حزب کمونیستی کارگری اش میتواند  به مصاف مبارزه طبقاتی سرنوشت ساز برود.   

خرداد ٨٨ (ژوئن ٢٠٠٩)