نگاهی به یک فاجعه

جنازه های زیادی در معدن پیداشدند.

بر طبق خبر منتشره شده بوسیله خبرگذاری رسمی سوئد(TT )  دوم یونی  ۲۰۰۹، رویهم رفته تا کنون جنازه ۶۱ نفر از کارگرانی که در یک معدن در افریقا جنوبی برای پیدا کردن طلا کار می کردند، یافت شدند. آنها  به احتمال زیاد هنگامی جان باختند که در پی یافتن طلا در یک معدن از دور جارج شده و بدون مجوز مشغول کار بودند. روز یک شنبه این معدن آتش می گیرد. روز دوشنبه ۳۱ جنازه بوسیله کار مندان صاحب معدن پیدا می شوند. انها همچنین سه شنبه نیز تعداد ۲۵ کارگر کشته شده را پیدا کردند. در زمان اتش سوزی این بخت برگشتگان در ۱۴۰۰ متری زیر زمین بودند. این معدن در ۲۵ مایلی جنوب غربی ژوهانسبورگ پایتخت افریقای جنوبی  واقع شده است. این معدن متعلق به پنجمین صاحب معادن طلای جهان به نام هارمونی طلا است.

بر طبق نظر مدیر محلی شرکت هارمونی طلا اقای توم اسمیت، انها به احتمال زیاد بوسیله دیگران به کار گرفته شده بودند تا بطور غیرقانونی در پی طلا به گردند. هنگامی که کارمندان هارمونی طلا در ۱۴۰۰ متری زیر زمین مشغول بیرون کشیدن اب بوسیله تلمبه بودند، جنازه ها راپیدا می کنند و به بیرون معدن می اورند. 

اقای اسمیت از خود خلع مسئولیت می کند و می گوید که ما اصلانمی دانیم که جنازه های دیگری نیز وجود دارند و یا نه. مدیرعامل شرکت هارمونی طلا آقای گراهام بریگس می گوید که : در بسیاری مواقع کارگران سابق و بیکاران در معادن از دور تولید خارج شده و بدون مجوز برای یافتن طلا کار می کنند.  ایشان می گویند که: تعداد دستگیر شدکان خیلی بیشتر شده به طوری که در دو هفته اخیر ۲۹۴ کارگر دستگیر شده اند. این ها متعلق به جنبشی که در محل سعی کن، سعی کن نام گرفته است، هستند.

خبرخبر گزاری رسمی سوئد این چنین پایان مییابد!!

اما آیا برای من و کارگران دیگری که این خیر را می خوانند واز این فاجعه آگاهی می یابند نیز، پایان خبر می تواند چنین باشد، نه ، نباید این چنین پایان یابد بلکه فوری این سؤال مطرح می شود که اگر تمام گفته های این مقامات معدن نیز گیریم که راست و درست باشند و مو به مو واقعه  را همان طور که بوده برای ما  تعریف نمایند که جای بحث دارد.باز چه کسی در این رابطه مسئولیت دارد؟ برای جواب دادن به این سؤال فورا پرسش های دیگری مطرح می گردند، از این قبیل که چرا این انسان ها بیکار می شوند؟ این بیکاری به نفع چه طبقه ای است؟ چه کسانی آنها را از کار اخراج می کنند؟ کاری که در سیستم ظالمانه و ضد انسانی کنونی یعنی سرمایه داری تنها محفر زنده ماندن این کارگران و خانوادههای آنها است. و یا اینکه چرا نباید این کارگران بیمه مکفی بیکاری داشته باشند؟ تا مجبور نگردند که فورا تمام ریسک را به جان بخرند و در چنین معادنی و با چنین شرایطی به جان کندن بپردازند که طعمه آتش گردند؟ آیا اگر کمی عمیق شویم، حرص و آز سیری ناپذیر سرمایه داران و در این کیس معین صاحبان معادن طلا را نمی بینیم؟  آیا این هم از نوع فجایعی مانند فاجعه اتش سوزی کارخانه های کمیا گستر و کمیا شازند و سوختن و به خاکستر تبدیل شدن بیشتر و یا کمتراز۶۰ نفرکارگر و گاز گرفتگی معدن زغال سنگ باب نیزو و خفه شدن دهها کارگر در زیر زمین نیست؟ آری این فجایع و هزاران فاجعه بزرگ و کوچک دیگر چه در آفریقا جنوبی و چه در ایران و غیره هر روز رخ می دهند و روزانه باعث مرگ کارگران، این تولید کنندگان نعم مادی ومعنوی جامعه و خود بی نصیب ترین بی نصیبان از دسترنج خود می گردند، باعث و مبانی بی غیر از سیستمی که اساس آن بر استثمار انسان از انسان قرار دارد و بوسیله دستگاههای عریض و تحویل اداری و نیروی سرکوبگر دولت های سرمایه داری حفاظت می شود، نیست. سرمایه و نوکرانش چه در دولت ها وچه در هئیت مدیره های اداره کننده شرکت ها و کارخانجات و معدن، مانند همین آقایان اسمیت و گراهام دلائل مختلفی می آورند تا در دست آخر کارگران را مقصر جلوه دهند. در واقعه آتش سوزی در کارخانجات شازند،  مگر فرماندار مفت خور نبود که کارگران را مسئول معرفی کرد. اری مزدوران سرمایه با در اختیار داشتن تمامی امکانات دولتی و مدیا باصطلاح آزاد و روزنامه نگاران اجیر شده و دستگاههای تسخیر و تحمیق کننده افکار انسانهای تولید کننده از قبیل کشیش و آخوند و روزنامه و تلویزیون و غیره، خود را تبرئه می کنند و دستان خون آلو خود را می شورند و حتی خود را خیرخواه نیز معرفی میکنند. 

اما برای کارگران در سراسر جها ن تنها راه علاج، برای اینکه این چنین انسانهای شریف و زحمتکش یعنی پیام آآوران زندگی، یعنی تولید کنندگان بی بهره از تولید شان، یعنی نفرین شدگان این جهنم واقعی در قهر زمین خفه نشوند وجان نبازند ویا در روی زمین  نسوزند و به خاکستر تبدیل نگردند، این است که خود را در سازمانهای توده ای طبقاتی شان یعنی سازمانهائی که با تکیه بر نیروی کارگران و با اراده کارگران به وجود امده باشند، مانند اتحادیه،شورا وحزب سوسیالیستی متشکل کنند و به عمر سراسر خون و کشتار سرمایه پایان دهند. جامعه ای را بنا نهند که اساس آن بر تولید برای رفع نیازهای انسانی باشد و نه افزودن بر سود یک مشت سرمایه دار حریص و طماع و سرمداران دولت های سرکوبگرشان. این کار شدنی است اگر که کارگران بعنوان یک طبقه به این تصمیم برسند. این وظیفه  فقط از عهده کارگران سوسیالیست و دیگر سوسیالیست های کارگری بر می آید که طبقه کارگر را با بر طرف نمودن موانع موجود، بعنوان یک طبقه مصمم بسیج  و متشکل نمایند.

حمید قربانی

۲ یونی ۲۰۰۹