نمایش انتخابات و چند حقیقت ساده

اطلاق مضحکه به نمایش سراپا کمدی ــ تراژیک که این روزها در ایران تحت نام انتخابات صورت می گیرد ، نمی تواند بیانگر تمام

 وقاحت سیاسی نظام جمهوری اسلامی باشد. مضحکه می تواند خنده ای تلخ بر لب انسان خسته از مناسبات وقیح دولتمردان اسلامی بنشاند ، اما نمایش انتخابات تکرار پروسه جمهوری اسلامی در زشت ترین شکل آن است که بر متن تاریک ترین دوره از حیات سیاسی سه نسل از انسانهای زنده نوشته شده است .این نمایش در جایی روی صحنه می رود که بوی خون و باروت و شلاق و شکنجه و تعفن اسلامی فضا را انباشته است. کارگردان این نمایش هر کسی باشد ، تغیری در سناریو داده نمی شود .اگر انتخابات در شکل متعارف دولتهای بورژوایی توانسته باشد مشروعیتی کذایی به حاکمان بخشیده باشد و خواسته ها و امیال و آرزوهای مردم برای مدتی در گرو تصمیمات تعدادی از سرمایه داران و استثمارگران قرار گرفته باشد در جمهوری اسلامی هیچگاه این نمایش نتوانسته یک ذره از ماهیت ضدانسانی نظام اسلامی را لاپوشانی کند. در ۳۰ سال گذشته آنچه انتخابات نامیده می شود، جنگ قدرت و تلاش برای به چنگ زدن سهم بیشتری از منابع و ثروت ها توسط کفتارهایی بوده است که کوچکترین ربطی به خواسته هاو مطالبات مردم نداشته اند. از این لحاظ این انتخابات را هم می توان در کنار سایر نمایش های ۳۰ سال گذشته قرار داد.

   تفاوت این نمایش با سایر شوهای انتخاباتی  نه در ماهیت ضد انسانی جمهوری اسلامی نهفته است و نه در خصلت کاندیداها و برنامه های آنها.بازیگران این خیمه شب بازی در ۳۰ سال گذشته توانسته اند چهره خود را مطابق با نیازهای جمهوری اسلامی برای بقای خود گریم کنند.زمانی بنی صدر "روشنفکر اسلامی " عروسک گردان این نمایش بود و زمانی سید خندان .هدف اما از پیش معلوم است؛ نجات جمهوری اسلامی از آتش خشم و نفرت میلیونها انسان معترض به این بربریت اسلامی. تفاوت در عکس العمل " اپوزیسیون " داخلی و بیرونی جمهوری اسلامی است که هر روز بدتر از دیروز منطبق با تحولات منطقه ای استراتژی خود برای سهیم شدن در بربریت اسلامی را تغیر می دهند. تحت پوشش تقدیم مطالبات در چندین عشوه نامه،  دریوزگی خود را به چندین درجه زیر صفر رسانده اند و در این وادی کار به جایی رسیده است که عروسکهای خیمه شب بازی انتخاباتی مانند کروبی و موسوی برنامه های عوامفریبانه خود مبتنی بر حقوق اقلیتها و فریب نامه های مشابه را حتی رادیکال تر از این بادنماها در ویترین تبلیغاتی به نمایش بگذارند. البته اشتباه نکنیم آنچه ضرورت طرح برنامه های کروبی و موسوی را ایجاد کرده است و آنچه امضا کنندگان بیانیه « گفتمان مطالبه محور » تحت نام خواسته های مردم دسته بندی کرده اند در این واقعیت نهفته است که « طغیان های کور اجتماعی » جمهوری اسلامی را به سراشیبی سقوط نزدیک کرده است . ایجاد دست اندازها و موانعی برای کاستن از سرعت سقوط نظام که با خود سقوط تمامی افق های بورژوایی و سرمایه داری را دارد می تواند چند صباحی به عمر جمهوری اسلامی و اقمار مشترک المنافع اش بیفزاید. این موانع حداقل مطالباتی است که می تواند بخش کوچکی از مخالفان دیروزی که امروز زیرکانه منتقد نامیده می شوند را راضی نگهدارد. جمهوری اسلامی می خواهد با ایجاد چند خاکریز مانع از سقوط آخرین جبهه های نبرد با « طغیان های کور اجتماعی » بشود و مصالح این خاکریز را مثل همیشه نزدیکترین دوستان طبقاتی خود مانند نظریه پردازان اقتصادی، کارشناسان فرهنگی ، روزنامه نگاران ، شاعران مجیز گوی بیت رهبری ،و طیف وسیعی از دوستان جدید که هر کدام کلمات دهن پرکنی مانند فعال زنان ، فعال کارگری ، فعال مدنی و حتی فعال قومی را یدک می کشند آماده می کنند. نگاهی به لیست امضا کنندگان بیانیه « گفتمان مطالبه محور » بروشنی نشان می دهد که کدام بخش و چه طیفی از جامعه نگران « طغیان های کور اجتماعی » اند. البته تمام مدافعان جمهوری اسلامی امضا کنندگان این بیانیه نیستند.اینها تنها نماینده بخش وسیعی از منتقدان درونی نظام و رانده شده از بهشت منابع و امکانات دولت بورژواـ اسلامی اند که در ۳۰ سال گذشته همواره مسافر قطار بربریت اسلامی بوده اند.امضا کنندگان این بیانیه عصاره جریانات ملی ـ مذهبی ، چپ اسلامی،مشروطه چی ،« دمکراسی طلب و حقوق بشر»ی اند که از هر فرصتی برای وارد شدن به دایره تنگ قدرت فروگذار نمی کنند و منفعت خود را در حفظ و بقای این نظام پوسیده می دانند.دیگر مدافعان نظام جمهوری توحش اسلامی نیروهایی اند که تا دیروز جزو اپوزیسیون بشمار می آمدند اما بعد از افاضات رهبری نشان « فریب خورده » را دریافت کرده اند و می خواهند از این فرصت برای خدمت در بیت رهبری استفاده کنند.پسر عموهای این جریانات در کردستان چکیده تملق و ریاکاری قومی ـ اسلامی خود را در نامه ای به « عالیجناب » تفدیم نمودند. شبه روشنفکران کرد در هیأت سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان لیستی از تملق و ریاکاری را همراه مطالباتی دست چندم در جایی تقدیم عالیجناب می کند که در همان شهر و در همان منطقه هزاران نفر از بهترین فرزندان و عزیزترین انسان ها را جلادان عالیجناب در دسته های چند نفری و دادگاههای ۱ دقیقه ای اعدام کرده اند. دوستداران حقوق بشر در جایی به استقبال عالیجناب رفته اند که هر روزدر جدال بین مرگ و زندگی افرادی از آن جامعه برای بدست آوردن حداقلی از امکانات زنده ماندن توسط نیروهای امنیتی عالیجناب به قتل می رسند.البته عالیجناب هم چندان نمک ناشناس نیست و در یک نطق تاریخی در سنندج با کشته شدگان فریب خورده این طیف از
منتقدان همدردی کرد و بعید نیست در آینده هم کشته شدگان فوق الاشاره در زمره شهیدان انقلاب اسلامی قرار گیرند چرا که انصافاً تعدادی از آنها در جنگ با دشمن مشترکشان یعنی کمونیسم از دست رفته اند.بخشی دیگر از اپوزیسیون با اظهارنظرهای ریاکارانه و عافیت جویانه اقدامات حزب دمکرات کردستان را در پیوستن به جمهوری اسلامی کمرنگ کرده و آن را « اقدامی نامناسب » توصیف کرده اند و اقدام مناسب خود یعنی تحریم انتخابات را آلترناتیو خود معرفی کرده اند. این طیف از اپوزیسیون که آینده نگر و سیاستمدار هستند نخواسته اند تمام منافذ ارتباطی با جمهوری اسلامی را ببندند و به همین تحریم کردن رضایت داده اند، در حالیکه تحریم هم نمی تواند سیاست درستی در برخورد با انتخابات در جمهوری اسلامی باشد. تحریم در بهترین حالت منفعل کردن جامعه در برابر جمهوری اسلامی است و تحریم کنندگان از این سیاست به عنوان زاپاس برای ادامه مسیر خود استفاده می کنند. تحریم انتخابات تأیید چهارچوب کلی نظام سرمایه داری و اعتراض نیم بند به جمهوری اسلامی است .

 نتیجه انتخابات هر چه باشد و هر دیوی از این چراغ جادو و فریب بیرون بیاید، برای انسانهای آگاه و مبارز یکسان است.  این انتخابات اما یک درس مهم و فراموش نشدنی برای همه ی انسانهای زنده در ایران دارد. در این انتخابات صفوف مخالفان واقعی جمهوری اسلامی و منتقدان آن به آسانی و با چشم غیر مسلح قابل تشخیص اند. این انتخابات به همه نشان داد که جامعه بیش از هر زمان دیگری حول دو محور سرمایه دار و طبقه کارگر قطبی شده است و جامعه طبقاتی نمود واقعی خود را صف موافقان و مخالفان جمهوری اسلامی نشان داد. از سویی جمهوری اسلامی وجود دارد با احزاب و جریانات بورژوایی و روشنفکران و ژورنالیست ها و هویت طلبان قومی و اسلامی و در طرف دیگر کمونیستها و انسانهایی که مبارزه طبقاتی برای نابودی جمهوری اسلامی و از بین بردن نظام سرمایه داری را تنها انتخاب خود قرار داده اند. سرمایه داری و احزاب بورژوایی از هر فرصتی برای حفظ منافع خود از گزند « طغیان های کور اجتماعی » استفاده می کنند و طبقه کارگر هم از هر فرصتی برای طغیان علیه نظام بردگی استفاده می کند.

***