دادگاه های آلمان ، بنیاد های فاشیستی .
آلمان کهقدرتدولتیوتصمیمگیرندۀسرنوشتمردماست،یکجریانفاشیستیتمامعیاراستدادگاه
مناقشه و جدل هایی درفیسبوک میان عده ای و حسن معارفی پور در جریان است . جالب اینجاست که به دادگاه های آلمان پناه برده اند.چه مرجعی!
دادگاه های آلمان که از طرف بعضی سیاسیون محل و مرجع قرار گرفته ، خود زیر اتهام بزرگی است .
پایمال کردن حقوق شهروند آلمانی .
دادگاه های آلمان و
حقوق سیاسی و شهروندی یک انسان شریف .
جهان علی شاه را دادگاه های آلمان، انسان سیاسی و شرافتمندی که در فیسبوک هم هست بعد از عمری مشقت و محرومیت از حقوق پناهندگی و گرفتن پاس سیاسی و بدلیل اعتراضش به پلیس وحشیانه فرصت پوشیدن شلوار را به او نداده و هندیش را هم ضبط کردن و روانه زندان نمودند . حقوقش را به حداقل به حداقل رسانند .
وقتی دادگاه آلمان با صدایی عدالت خواهانه روبرو شود ، به جلد اولیۀ رفته و فاشیسم نهادینه در خود را آشکار میکند .
۰۰۰
برتولت برشت و فاشیسم در آلمان
محاکمه برشت :
(اسامیِ متن به ترتیبِ نقش در محاکمه: برشت، استریپلینگ، باومگارت و توماس: برشت، بازپرس، رئیس کمیته و مترجم)
استریپلینگ: نام؟
برشت: شما خودتان میدانید.
استریپلینگ: ما میدانیم اما شما خودتان نیز باید بگویید.
برشت: شما من را در اینجا به خاطر برتولت برشت بودن محاکمه میکنید دیگر چه نیازی به بازگوکردنِ اسمم هست؟
استریپلینگ: با این حال باید اسمتان را بگویید.
برشت: من که پاسخ دادم، برشت هستم.
استریپلینگ: متأهل؟
برشت: بله.
استریپلینگ: با چه کسی؟
برشت: با یک خانم!
(خندهی حضار)
استریپلینگ: شما دادگاه را مسخره میکنید؟
برشت: نه اینطور نیست.
استریپلینگ: پس چرا میگویید با یک خانم ازدواج کردهاید؟
برشت: چون واقعاً با یک خانم ازدواج کردهام!
استریپلینگ: کسی را دیدهاید که با یک مرد ازدواج کند؟
برشت: بله.
استریپلینگ: چه کسی؟
برشت: همسر من، او با یک مرد ازدواج کرده است!
(خندهی حضار)
پ.ن: تمسخر دیکتاتورها همیشه در طول تاریخ، عضوی جدانشدنی از محاکمهی آزادیخواهان بوده است.
استریپلینگ: چهمدت از آشناییِ شما با یوهانس آیزلر میگذرد؟
برشت: من فکر میکنم اواسط دهه ۲۰ بود که با او آشنا شدم، ۲۰ سال یا بیشتر.
استریپلینگ: صحت دارد که در اموری با او همکاری کردهاید؟
برشت: بله.
استریپلینگ: آقای برشت، آیا شما عضو حزب کمونیست هستید یا تاکنون عضو این حزب بودهاید؟
برشت: ممکن است بیانیه خود را بخوانم؟
(زمزمه حضار)
برشت: من به سوال شما پاسخ خواهم داد اما ممکن است بیانیهی خود را بخوانم؟
استریپلینگ: لطفا اظهارات خود را به رئیس تحویل دهید.
(وقفه در محاکمه ۰۰:۳۹)
توماس: آقای برشت، کمیته با دقت بیانیه را مطالعه کرده است، این یک داستان جالب دربارهی زندگی آلمانی است اما به این بازجویی مربوط نیست، نیازی نیست آن را بخوانید.
استریپلینگ: حالا سوال اصلی را تکرار میکنم، آیا شما عضو حزب کمونیستِ کشوری هستید یا تاکنون بودهاید؟
برشت: آقای رئیس من صدای همکارانم را میشنوم که مخالف این سوال هستند، من در این کشور مهمانم و نمیخواهم وارد هیچ مشاجرهی حقوقی بشوم؛ بنابراین به طور کامل به سوال شما پاسخ خواهم داد: من هیچوقت عضو حزب کمونیست نبودهام.
صدای ناشناس: پاسخ شما این است که شما هرگز عضو حزب کمونیستی نشدهاید؟
برشت: بله.
استریپلینگ: شما عضو حزب کمونیستی آلمان نبودهاید؟
برشت:نخیر نبودهام.
(مکث)
استریپلینگ: آقای برشت، این صحت دارد که شما تعدای شعر، نمایشنامه و دیگر نوشتارهای انقلابی را منتشر کردهاید؟
برشت: بله من در جنگ با هیتلر تعدادی شعر، آهنگ و نمایشنامه نوشتم و چون درصدد سرنگونی آن دولت برآمده بودم آثارم بهعنوان انقلابی شناخته شد.
صدای ناشناس: آقای استریپلینگ ما علاقهای به بحث در این مورد نداریم.
استریپلینگ: بله.
صدای ناشناس: آثاری که او نوشته، همگی برای سرنگونی آلمان است.
استریپلینگ: بله، من… .
صدای ناشناس: و دولت آنجا.
استریپلینگ: خب از بررسی کارهایی که آقای برشت بهویژه آثاری که با همکاری آقای هانس آیزلر همراه بوده است؛ میپنداریم او شخصیتی بینالمللیِ ارزشمند برای جنبش انقلابیِ کمونیستی دارد. اکنون آقای برشت آیا شما مقالاتی نوشتهاید که… .
(چکش دادگاه سه بار به صدا در میآید)
توماس: دادگاه بهزودی به پایان میرسد لطفا سکوت را رعایت کنید. (زمزمه حضار) بفرمایید. (ادامه بدهید)
استریپلینگ: آیا مقالاتی را نوشتهاید یا مطالبی را در نشریات منطقه اتحاد جماهیر شوروی در آلمان چاپ کردهاید؟
برشت: بله، من… .
استریپلینگ در حالی که حرف او را قطع میکند (میپرسد): در چند ماه گذشته؟
برشت: من به یاد نمیآورم که این مقالات را نوشته باشم، هیچکدام از آنها را چاپ نکردهام و بهنظرم نمیرسد صاحب آنها من باشم، همین حالا مقالات کمی مینویسم.
استریپلینگ: آقای رئیس من در اینجا سندی دارم که به مترجم تحویل میدهم و از او خواستار بررسی آن با کمک کمیته هستم، لطفابه صفحه ۷۲ در مقاله رجوع کنید.
صدای ناشناس: چهزمانی آن را نوشته است؟ شما از من میخواهید… .
برشت: آیا امکان دارد صحبتی با آن انتشارت داشته باشم؟
استریپلینگ: ببخشید؟
برشت: ممکن است توضیح بدهم؟
استریپلینگ: بله ما انتشارات را شناسایی خواهیم کرد.
برشت: اوه بله. این مقاله نیست، این صحنه خارج از نمایشنامه ای است که من نوشتهام، فکر میکنم برای سال ۱۹۳۷ یا ۱۹۳۸در دانمارک است. این نمایشنامه بهنام زندگیِ خصوصیِ مسابقه استاد ساخته شده و داستان یک زن یهودی در برلین را روایت میکند که در سال ۱۹۳۶ یا ۱۹۳۷ به چاپ رسید.
استریپلینگ: جناب مترجم لطفا متن اصلیِ داخل مجله را ترجمه کنید.
مترجم: شرقوغرب، کمک به سوالات فرهنگی و سیاسیِ زمان، ویرایششده توسط آلفرد کانتوروویچ.
صدای ناشناس: چگونه آن را هجی میکنید؟
مترجم: ک ا ن ت و ر و و ی چ، برلین، ژوئیه، هزار و نهصد و چهل و هفت، اولین سال انتشار و قیمت.
استریپلینگ: اوه آقای برشت، شما مَردی را که نامش بهتازگی خوانده شده و سردبیر نشریهای است، میشناسید؟
برشت: بله، من از برلین با وی آشنایی دارم و او را مجدد در نیویورک ملاقات کردهام.
استریپلینگ: آیا میدانید که او عضو حزب کمونیست آلمان است؟
برشت: وقتی با وی در آلمان آشنا شدم فکر میکنم او یک روزنامهنگار در اولتشتین پرس بود؛ یعنی او یک کمونیست بود، نه، او هیچ چیز راجعبه کمونیست نمیدانست؛ اگرچه که من دقیقا اطلاع ندارم.
استریپلینگ: شما نمیدانید که او عضو حزب کمونیست بوده است؟
برشت: من نمیدانم، نه من نمیدانم.
(وقفه در محاکمه ۰۷:۰۵)
برتولت برشت / متن کامل محاکمه برشت / نمایشنامه محاکمه برشت
استریپلینگ: آقای برشت، میتوانید بگویید چندبار به مسکو رفتهاید؟
برشت: بله، من دو بار به مسکو دعوت شدم و همان دو بار را به آنجا رفتهام.
استریپلینگ: چهکسی شما را دعوت کرد؟
برشت: اولین باری بود که از طرف سازمان فرهنگی ووکس، سازمانی برای فرهنگ و تبادلات فرهنگی، دعوت شدم. علت حضور من در آن محل نشاندادنِ تصویری مستند بود که در برلین ساخته بودم.
استریپلینگ: نام آن تصویر چه بود؟
زرشت: نام آن کوهله وامپ، حومه ای از برلین است.
صدای ناشناس: آیا میتوانید آن را هجی کنید؟
برشت: ک و ه ل ه و ا م پ
استریپلینگ: با عرض پوزش، چگونه شما در برلین هستید درحالی که در مسکو به دیدار سرگئی ترتیاکو رفتهاید؟
برشت: اوه اوه ترتیاکو، او یک نمایشنامهنویس روسی است.
استریپلینگ: درست است.
برشت: او برخی از اشعار من را ترجمه کرد. فکر میکنم یک نمایشنامه هم میان آنان بود.
استریپلینگ: اوه آقای رئیس، ادبیات بینالمللیِ شماره ۵.۱۹۳۷ که توسط انتشارات دولتی و هنری ادبیات در مسکو منتشر شده؛ مقاله ای از سرگئی ترتیاکو، نویسنده برجستهای از اتحاد جماهیر شوروی دارد که در آن ترتیاکو مصاحبهای با آقای برشت داشته است و در صفحه ۶ آن را بیان میکند.
(در زیر شاهد این نقل قول هستیم:)
«من عضو کمیته انقلابی آگسبورگ بودم. برشت ادامه میدهد، در نزدیکی مونیخ، لووین پرچم قدرت اتحاد جماهیر شوروی را بالا برد. آگسبورگ در هسته اصلی مونیخ قرار داشت. (از نظر اهمیت، قلب مونیخ محسوب میشد) بیمارستان تنها واحد شبه نظامی در شهر بود، این من را بهعنوان کمیته انقلابی انتخاب کرد.
ترتیاکو ادامه میدهد:
او نمایشنامهی آوای طبل در شب را نوشت که درونمایهی آن حاوی مداحی های انقلابی بود؛ این اثر طنزآمیز برای افرادی محسوب میشد که انقلاب را ترک کرده بودند. اولین نمایشنامه برشت که با موضوع کمونیستی نوشته شد «داس منهمه» نام گرفت. محتوای این اثر مانند قانون دربار و درباریان ترتیب داده شده بود، جایی که شخصیتها سعی میکنند خود را بهدلیل کشتهشدن یک شریک (فردی که در ظاهر با آن پیمان دوستی بستهاند و در باطن خلاف منافع او رفتار میکنند) توجیه کنند.
وقتی وی در سال ۱۹۳۲به مسکو سفر کرد برشت به من گفت که برنامهایی در رابطه با برپاییِ یک تئاتر در برلین دارد که جالبترین آزمایشهای تاریخ بشریت مانند محاکمه کارل مارکس را دوباره به تصویر میکشد. زمانی که برشت درباره علم اقتصاد به مطالعه میپرداخت به آثار مارکس و لنین برخورد کرد که مسبب تعلقگرفتنِ بخشی ضروری از کتابخانهاش به این آثار شد. برشت، لنین را یک متفکر بزرگ و استادی صاحبنام در عرصه نثر میدانست و اعتقاد داشت تئاتر باید طبق میزان هوش و ادراک تماشاگر عمل کند. یک نمایش (نمایشنامه) سنتی، کشمکشی از غرایز طبقاتی را به تصویر میکشد که در مقابل، غرایز برشت خواستار آن است مبارزه با غرایز طبقاتی جایگزین مبارزه با آگاهی اجتماعی شود. وی معتقد بود که اوضاع و وضعیت کنونی نه تنها باید برای مخاطب قابل لمس و باور باشد (تماشاچی بتواند آن را احساس کند) بلکه نیازمندِ توضیح واضح و بازگوشدنِ آشکار است که اگر این ایده به درستی شکل بگیرد و نمایش داده بشود جهانی را به چالش خواهد کشید و مسبب تغییر و تحول آن خواهد شد.
برشت هنرمندی در طیفهای بسیار گسترده و متنوع است که در جایجای قفسههای کتابخانهاش آثار علم و عمل و همچنین کتب لنین به چشم میخورد. او بسیاری از تصنیفها، ترانهها و ترجیعبندها را با لحنی کوبنده و بیرحمانه ترکیب کرده است که موضوع تمامیِ آنان انقلابی برداشت میشود.
آقای برشت، آیا شما آن مصاحبه را به خاطر میآورید؟
برشت: نه.
(مکث)
(خنده حضار)
برتولت برشت / دادگاه برشت / محاکمه برشت
برشت: از عمر این نوشته حتما ۲۰ سال است که میگذرد یا من… .
استریپلینگ: مجلهی آن را به شما نشان خواهم داد.
برشت: بله من شک ندارم که در آن مصاحبه شرکت کردهام ولی آن را به خودی خود به خاطر نمیآورم، فکر میکنم آن کموبیش یک روزنامهنگاری بوده باشد.
باومارت: خلاصه آن را تشکیل میدهند.
برشت: خلاصه ای از مذاکرات و صحبتها یا بحث و گفتگو در مورد مواردی دیگر
استریپلینگ (میان حرف او میپرد): دارند.
برشت: ساختهشده توسط ترتیاکو.
استریپلینگ: آیا بسیاری از آثار شما براساس فلسفه لنین و مارکس نوشته شدهاند؟
برشت: نه، من فکر نمیکنم که کاملاً درست باشد؛ البته که من تحصیل کردهام و به نظر من کسی که نمایشنامههای تاریخی مینویسد باید در این حیطه اطلاعات آکادمیک داشته باشد و من برای مطالعهی ایدههای مارکس و درک آن مجبور به کسبکردن اطلاعات تاریخی شدم و این علم گسترده را تا جای نیاز مطالعه کردم؛ گرچه که امروزه نوشتن این نمایشنامهها نیاز به گشتوگذار در تاریخ ندارد. در مجموع بخشی از تاریخِ کنونی که به رشته تحریر درآمده تحت تأثیر مطالعات مارکس درباره تاریخ بوده است.
(وقفه در محاکمه ۱۳:۰۶)
استریپلینگ: آقای برشت زمانی که شما در امریکا اقامت داشتید با هرکدام از مقامهای رسمیِ دولت جماهیر شوروی ملاقات کردهاید؟
برشت: بله بله، من در این زمان سه یا چهار بار در هالیوود به کنسولگریِ اتحاد جماهیر شوروی دعوت شده بودم، البته با بسیاری از افراد دیگر.
استریپلینگ در حالی که حرف برشت را قطع میکند میپرسد: منظورتان از افراد دیگر چه کسانی است؟
برشت: چی؟متوجه نشدم.
استریپلینگ: چه کسانی آنجا بودند؟
برشت: نویسندگان، هنرمندان، بازیگران و افراد ویژهای از هیئت حاکمه اتحاد جماهیر شوروی. (کسانی که به صورت ویژه و خصوصی پذیرش شده بودند)
باومگارت: جشنها
برشت: درست است، جشنها.
استریپلینگ: آیا تاکنون هیچ یک از مقامات دولت اتحاد جماهیر شوروی برای ملاقات شما آمدهاند؟
برشت: من فکر نمیکنم.
استریپلینگ: اوه، پس گریگوری خیفت در ۱۴ آوریل ۱۹۴۳ با شما گفتگویی نداشت؟ فردی که معاون کنسولگری دولت شوروی بود. شما او را میشناسید درست است؟ نمیشناسید؟
برشت: اوه… .
صدای ناشناس: مراقب این یکی باشید.
برشت: من نام وی را به خاطر نمیآورم اما شاید او را میشناختهام، بله.
استریپلینگ با صدایی بلند میپرسد: آیا او در ۱۴ آوریل ۱۹۴۳به دیدار شما آمده است؟
برشت: کاملا امکان دارد که این ملاقات صورت گرفته باشد.
استریپلینگ مجدد با صدای بلند سوالش را بیان میکند: و دوباره در تاریخ ۲۷ آوریل و دوباره در تاریخ ۱۶ ژوئن ۱۹۴۴؟ (تکرار در ملاقات)
برشت: بله این کاملاً ممکن است که کسی…، من نمیدانم، نام او را به یاد نمیآورم اما اوه، کسی از برخی پیوستهای فرهنگی یا… .
استریپلینگ صحبت او را قطع میکند و میگوید: پیوستهای فرهنگی!
صدای ناشناس: نام را برای او هجی کنید.
برشت: یا معاون کنسول.
استریپلینگ: K h e i f e t s ,G r e g o r i (با حرف بزرگ)، دوباره نام خانوادگی را هجی میکنم: K h e i f e t s
برشت: هیفتز (نام شخص)
استریپلینگ: بله آقای هیفتز را به یاد دارید؟
برشت: من اسم او را به خاطر نمیآورم، اما اوه، من تنها به یاد دارم که از کنسولگری روسیه، برخی از مردم به من مراجعه میکردند اما فکر نمی کنم نام او هم میان آنان بوده باشد.
استریپلینگ: ماهیت تجارت وی چه بود است؟
برشت: اوه، حتماً در مورد ارتباطات ادبی من با نویسندگان آلمانی بوده که برخی از آنها دوستان من هستند.
استریپلینگ: نویسندگان آلمانی
برشت: بله در مسکو.
استریپلینگ: در مسکو
برشت: بله، او بهعنوان ناشر دولتی در اتحاد جماهیر شوروی برای ترجمهی نمایشنامههای من ظاهر شد، برای مثال (عنوانِ آثار): این زندگی خصوصی از مسابقه استاد است، گالیله، یک رمان، پنی (پول بیارزش) برای فقیران، اشعار و غیره.
استریپلینگ: آیا گرهارت آیزلر با شما ملاقاتی داشت؟ نه هانز، بلکه گرهارت.
برشت: بله من با گرهارت آیزلر هم آشنا شدم. او برادر هانز است و یک بار گرهارت همراه با هانز به دیدار من آمد و سپس سه یا چهار بار بدون هانز.
استریپلینگ: اوه میتوانید به ما بگویید که در چه سالی این ملاقات صورت گرفت؟
برشت: اوه
استریپلینگ: آیا صحت دارد که این دیدار در همان سالی اتفاق افتاد که شما آقای خیفت را نیز ملاقات کرده بودید؟
برشت: من نمیدانم اما این دو هیچ ارتباطی با هم ندارند. من… .
استریپلینگ صحبت او را قطع میکند: آیا او را به یاد میآورید که در ۱۷ ژانویه ۱۹۴۴ به دیدار شما آمد؟
برشت: نه من این تاریخ را به خاطر نمیآورم اما او ممکن است در این زمان به ملاقات من آمده باشد.
استریپلینگ: اوه در چه مکانی این دیدار صورت گرفت؟
برشت: او قبلاً از برادرش سوال میکرد. همانطور که من به شما گفتم وی دوست قدیمیِ من است و ما آن روز شطرنج بازی کردیم و همچنین صحبتی راجعبه سیاست داشتیم.
استریپلینگ: درباره سیاست
برشت: بله.
صدای ناشناس: آخرین پاسخِ شما چه بود متوجه آن نشدم.
استریپلینگ: آنها در مورد سیاست صحبت کردند.
استریپلینگ: آیا در میان هر یک از گفتگوهای شما با گرهارت آیزلر، صحبتی از جنبش کمونیستی آلمان به میان آمد؟
برشت: بله.
استریپلینگ: در آلمان؟
برشت: بله، البته که ما در مورد سیاست آلمان صحبت کردیم. او در این زمینه تخصص دارد و یک سیاستمدار شناخته میشود.
استریپلینگ: او یک سیاستمدار است.
برشت: بله و بنابراین او از آگاهیِ خیلی بیشتری نسبت به اطلاعات من درباره وضعیت آلمان، برخوردار بود.
(وقفه در محاکمه ۱۸:۴۰)
برتولت برشت / Berthold Brecht
استریپلینگ: آقای برشت از زمانی که در ایالات متحده آمریکا حضور داشتید، آیا مشارکتی در چاپِ مقاله یا مقالاتی کمونیستی در هر یک از انتتشارات آنجا داشته اید؟
برشت: من فکر نمیکنم، نه.
استریپلینگ: اوه آیا شما با مجله New Masses آشنا هستید؟
برشت: خیر.
استریپلینگ: آیا شما هیچچیز از آن نشنیدهاید؟
برشت: بله، البته.
استریپلینگ: آیا تا به حال با آنجا همکاری و مشارکتی داشتهاید؟
برشت: خیر.
استریپلینگ: آیا تاکنون هیچ یک از آثار شما توسط آنها منتشر شده است؟
برشت: من نمی دانم. شاید آنها برخی از اشعار یا بخشی از اشعارِ ترجمهشدهی من را منتشر کردهاند ولی من هیچ ارتباط مستقیمی با آنان ندارم.
استریپلینگ: آیا…
برشت: منظور شما این نبود
استریپلینگ: آیا شما در ترانه In Praise of Learning (در ستایش یادگیری) با هانز آیزلر همکاری داشتهاید؟
برشت: بله، من آهنگ را نوشتم و هانز فقط روی موسیقی آن کار کرد.
استریپلینگ: شما آهنگ را نوشتید
برشت: من آهنگ را نوشتم.
استریپلینگ: آیا میخواهید متن آن آهنگ را برای کمیته از بر بخوانید؟ (ازبرخواندن سر هم نوشته میشه دیگه؟ ولی اینجا چهرش ناجورمیشه سرهم بنویسم)
برشت: بله انجام میدهم و در اینجا اضافه میکنم که این ترانه، اقتباسی از رمان مادر نوشته ماکسیم گورکی است. در این آهنگ، یک زن کارگر روسی… .
استریپلینگ: چی؟
برشت: افراد فقیر را هدایت میکند.
استریپلینگ: اوه در این کشور تولید شد اینطور نیست؟
برشت: بله.
استریپلینگ: اوه.
برشت: ۳۵، نیویورک.
استریپلینگ: بله. حالا کلمات را میخوانم و از شما میپرسم که آیا آن صحیح است یا خیر.
برشت: بفرمایید.
استریپلینگ:
اکنون حقیقت را به زبان ساده بیاموزید
زمان آن به پایان رسیده ولی هنوز خیلی دیر نشده است
الفبا را یاد بگیرید
کافی نیست ولی یادگیریِ آن لازم است
ترسی وجود ندارد، سرخورده و دلشکسته نشوید
شما باید مجددا آموزش ببینید
برای بهعهدهگرفتن، برای مسئولبودن آماده شوید
شما باید… .
برشت صحبت او را قطع میکند و میگوید: اوه نه، عذر میخواهم ولی این ترجمه اشتباه است.
(خنده حضار)
برتولت برشت / دادگاه برشت / محاکمه برشت
برشت: اوه فقط یک ثانیه صبر کنید تا متن صحیح را به شما بدهم.
استریپلینگ: ترجمه اشتباه بود؟
برشت: بله از نظر معنی صحیح نبود. این خوب نیست ولیکن در مورد آن صحبت نمیکنم.
(مکالمهی متقابل)
استریپلینگ: خب این به چه معنی است؟
برشت: نه.
استریپلینگ: خب من در اینجا آواز و سرودهای مردم را دارم که توسط حزب کمونیستِ ایالات متحده منتشر شده و موسسهی چاپی آن نشریاتِ کتابخانه کارگر است. در صفحه ۲۴ میگوید: در ستایش یادگیری.
برشت: بله درست است.
استریپلینگ: آهنگ توسط برت برشت نوشته شده و تنظیم موسیقی توسط هانس آیزلر صورت گرفته است. در اینجا میگوید: «شما باید آمادهی تصاحب باشید. این را یاد بگیرید، افرادی که شغلی پیدا نکردهاید و تنها درآمدتان کمکهزینهای از سمت دولت است، بیاموزید. مردانی که در زندانها حبس هستید و خانمهای خانهدار در آشپزخانهها، آموزش ببینید. افراد سالمندی که ۶۵ سال از عمرتان میگذرد، یاد بگیرید. شما باید آمادهی تصاحب و بهدستگرفتنِ امور باشید.
برشت در میان خواندنِ استریپلینگ آمده و میگوید: در اینجا ممکن است من صحبت کنم؟ مترجم… .
استریپلینگ: ترجمه بهدرستی در جریان است. این همان قطعهی ترجیعبند… .
برشت صحبت او را قطع میکند: آقای استرپلینگ بله… .
استرپلینگ: «شما باید آماده تصاحب باشید.»
برشت: آقای استریپلینگ امکان دارد مترجم.. .
باومارت: ترجمه صحیح این است که «شما باید رهبری کنید.»
صدای ناشناس: «شما باید رهبری کنید.»
باومارت: رهبر. منظور آن مطمئناً رهبر است که اشاره به رهبر هیتلر یا چیزی شبیه به آن دارد. معنی آن در این جمله تصرف یا تصاحب نیست. (مکالمه متقابل، نامفهوم) متنی که در اینجا مشاهده میکنم، ترجمهای تحت اللفظی از متن آلمانی نیست. (بلکه فقط لغوی است)
استریپلینگ: خب آقای برشت پس این نشریات از حزب کمونیست منتشر شدهاند، این نادرست است؟ منظورت چیست؟
برشت: من یادم نیست که آن را داشته باشم و خودم هرگز آن کتاب را نگرفتم. هنگام انتشار آن نیز نباید در کشور بوده باشم. فکر میکنم به عنوان یک آهنگ منتشر شده، یکی از آهنگهایی که آیزلر موسیقی آن را نوشت. من اجازه انتشار را ندادم و فکر میکنم هرگز ترجمه آن را ندیدم.
استریپلینگ: خب آیا این لغات را دارید؟
(مکالمه متقابل، نامفهوم)
برشت: به زبان آلمانی، بله.
استریپلینگ: از آهنگ به نظر میرسد.
برشت – اوه بله، آن اقتباسی از کتاب است.
استریپلینگ: به آن شکلی که در ابتدا به رشته تحریر درآمده نیست. (تفاوت با نسخه اورجینال)
(مکالمه متقابل، نامفهوم)
استریپلینگ: اوه این ادامه دارد: «شما باید برای رهبری آماده باشید، شما باید برای رهبری آماده باشید، در پرسیدن درنگ نکنید.»
برشت: ی… .
استریپلینگ: «پرسشها، ای دوستان» (همراهان)
برشت: ی… .
استریپلینگ: «ای دوستان در پرسیدنِ سوالات درنگ نکنید.» آیا واقعا اینچنین نوشته شده است؟
(قطعهی کامل را در زیر مشاهده میکنیم)
[bs-quote quote=”ای دوست، از پرسیدن شرم مکن! مگذار که با زور، مجبور بهپذیرفتن شوی. خود پی آن بگرد! آن چه را که خود نیاموختهای، انکار کن که نمیدانی… .” style=”style-11″ align=”center” author_name=”برتولت برشت”][/bs-quote]
برشت: چرا به او اجازه نمیدهید لغات را به زبان آلمانی کلمهبهکلمه ترجمه کند؟
(نامفهوم)
باومگارت: من عمدتاً علاقه دارم به ترجمهایی که در آن پیدرپی به عقب برمیگردد و در پایان… .
توماس: من بیش از این دیگر نمیتوانم مفسر را درک کنم. (نامفهوم)
(خنده حضار)
باومگارت: آقای رئیس من عذرخواهی میکنم. (مکالمه متقابل)
توماس: اگر فقط با آن میکروفون صحبت کنید شاید ما کمی بهتر متوجه بشویم.
باومگارت: ترجمهی صحیحِ آخرین خط از سه شعرِ ما این چنین است: «شما باید رهبری را برعهده بگیرید» این بهترین بازگردانی و دقیقترین ترجمهای بود که میتوان کرد؛ همچنین جملهی شما باید تصاحب کنید صحیح نبوده و ایراد دارد.
(وقفه در محاکمه ۰۰:۰۰)
توماس : برخی از افراد از شما خواستار پیوستن به حزب کمونیست بودهاند، مگر نه؟
برشت: اوه… .
صدای ناشناس: آیا در آلمان بود یا (نامفهوم)
برشت: در آلمان، منظور شما در کشور آلمان است؟
توماس: نه منظور من در ایالات متحده آمریکا بود.
برشت: نه نه نه نه.
توماس – حالا شما اجازه می دهید ، به او اجازه می دهید ، او کاملاً درست عمل می کند. او بسیار بهتر از سایر شاهدانی که شما به اینجا آورده اید انجام می دهد.
(خنده حضار)
توماس: شما هرگز کسی را در ایالات متحده به یاد نمیآورید که از شما خواستار پیوستن به حزب کمونیست باشد؟
برشت: نه من همچون فردی را به خاطر نمیآورم.
توماس: آقای مک داول آیا سوالی دارید؟
مک داول: نه، من هیچ پرسشی ندارم.
توماس: آقای وِیل؟
ویل: خیر سوالی نیست.
توماس: آقای استریپلینگ سوال دیگری دارید؟
استریپلینگ: من میخواهم از آقای برشت بپرسم که او یک شعر یا یک ترانه با عنوان «به پیش(به جلو بروید)، ما فراموش نکردهایم» نوشته است؟
صدای ناشناس: هدف ما از به سمت جلورفتن چیست؟
استریپلینگ عنوان را مجددا تکرار میکند.
برشت: اوه، عنوان انگلیسیاش را شاید بشناسید. میتوانم آن را ببینم؟
استریپلینگ: آن را برای او به آلمانی ترجمه میکنید؟
برشت: اوه دوباره؟ بله از آن آگاهی دارم. (مکالمه متقابل)
استریپلینگ: شما آن را نوشتید. آیا با کلمات مربوط به آن آشنا هستید؟
برشت: بله.
استریپلینگ: اوه آیا کمیته دوست دارد من این مطلب را بخوانم؟
توماس: هیچ اعتراضی وجود ندارد بنابراین دستور داده شد.
استریپلینگ:
به پیش روید
ما قدرت و استحکام خود را در مبارزاتی که پیروز شدهایم فراموش نکردیم
اهمیت ندارد چه چیزی ما را تهدید کند
به جلو حرکت کنید، از خاطرها نرفته است
ما چقدر قدرتمند هستیم
اکنون فقط دستهای ما تیر میکشد
احداث جادهها، دیوارها و برجها
تمامِ دنیا در حالِ ساخت به دست ما است
خودمان را از چهچیزی میتوانیم بمانیم
بازگردانیشده:
به سمت قدرت پیشروی کنید
از طریق شهر، سرزمین و جهان
به جلو بروید، از زمان سبقت بگیرید
که دقیقاً شهر کدام شهر است؟
دنیا کدام جهان است؟
به پیش روید ما فراموش نکردهایم
اتحادمان در رنج و سختی و گرسنگی را
اهمیت ندارد چه چیزی ما را تهدید کند
به جلو حرکت کنید، از خاطرها نرفته است
ما به جهانی میتوانیم پیروز شویم
ما باید جهان را از تاریکی برهانیم
هر مغازه و هر اتاق
هر جاده و هر علفزار
تمام جهان از آن ما خواهد بود
آقای برشت شما این را نوشتهاید؟
برشت: اوه خیر من شعری آلمانی نوشتهام ولیکن این خیلی متفاوت است.
(خنده حضار)
برشت: از این چیز. (چیزی که من نوشتهام با این مطلب تفاوت دارد)
(خنده حضار)
استریپلینگ: اوه این تمام سوالاتی است که من از آقای رئیس دارم.
(پایان ۲۶:۱۴)
درصورت تمایل میتوانید فایل صوتی این محاکمه را با صدای شخصِ برشت ازطریق این لینک دریافت کنید.
به آیندگان …
☆شعری از : برتولت برشت☆
به راستی که من در دورانی بس تیره زندگی میکنم
کلمه های بی گناه ،تمیزند .
پیشانی بی چین از بی دردی سخن می گوید .
آن کس که می خندد هنوز خبر دهشتناک را نشنیده است .
چه دورانی،
که سخن گفتن از درخت همچون جنایتی ست.
زیرا خود همین ،خاموش نشستن در برابر بسی جنایت های دهشتزاست .
آن کس که به منزلگاه آرام از کوی میگذرد
دیگر بی گمان دست دوستان به دامانش نمیرسد
دوستانی که در شوربختی اند.
راست است من هنوز نانی به کف می آورم
اما باور کنید :این تصادفی بیش نیست
هیچ یک از کارها که می کنم ،
موجب آن نیست که دستم به دهان برسد
به تصادفی بر کنار مانده ام (اگر بخت مدد نکند نابودم)
به من می گویند تو بخور و بیاشام
و شادی کن
چه ، باری نانی به خوانت هست .
اما من چگونه بخورم و بیاشامم ؟
هنگامی که می بینم آنچه را می خورم از گرسنه ای چنگ زده ام
هنگامی که می بینم تشنه را جام آبی نیست .
و با این همه میخورم و میاشامم .
من نیز دوست داشتم که فرزانه ای باشم
در کتابهای کهن نوشته اند که فرزانه بودن چگونه است :
خویش را بیروزن از مبارزه ی جهانی نگاه داشتن
و دو روز عمر را بی هراس به سر آوردن ،
قهر و خشونت به کار نبردن ،
و به جای بدی ، نیکی کردن ،
آرزوها را بر نیاوردن که آنها را از یاد بردن
چنین است راه فرزانه بودن
با این همه این کار از من بر نمیاید .
به راستی که من در دورانی بس تیره زندگی میکنم .
من در دوران آشوب به شهرها پای گذاشتم
دورانی که گرسنگی فرمان میراند
من در دوران طغیان به میان آدمیان آمدم
و با آنان به طغیان رو کردم
چنین گذشت
عمری که در زمین به من بخشیده بودند .
خوردنی را در فاصله ی جنگ ها خوردم .
خواب را در میان آدمکش ها خفتم .
و طبیعت را نابردبار یافتم .
چنین گذشت
عمری که در زمین به من بخشیده بودند.
به دوران من راه ها از مرداب ها سر به در آوردند
زمانه تسلیم دژخیمم کرد
از من کار بسیاری ساخته نبود
اما بی من ، صاحب قدرتان بر مسند ها آرمیده تر بودند
امید من چنین بود.
چنین گذشت
عمری که در زمین به من بخشیده بودند.
نیرو ها نا توان بودند
و منزلگاه مقصود،در دوردست بود
که به روشنی دیده می شد
هر چند من به دشواری می توانستم
اندیشه ی رسیدن در سر بپرورانم
چنین گذشت
عمری که در زمین به من بخشیده بودند.
شمایان که از امواج سر به در خواهید کرد
از امواجی که ما را به کام فرو برد ،
به هنگامی که از ناتوانی ها و عیب های ما سخن میرانید
به یاد آرید
دوران تیره ای را
که در پشت سر نهاده اید ،
که ما امید از کف داده می رفتیم
بیش از آنچه پای افزار نو کنیم، دیار نو می کردیم
در میان جنگ های طبقاتی
به دورانی که جز بیداد نبود و طغیان نبود
و با این همه ، با این همه ، نیک می دانستیم
که کینه بر ضد پستی
چهره را پر آجین می کند
و خشم بر ضد بیداد
صدا را خشن می کند
وای !! ما که می خواستیم جهان را به جهان مهربانان تبدیل کنیم
خود نتوانستیم مهربان باشیم
اما شمایان به هنگامی که همه به منزلگاه رسیدند و
انسان دوست انسان شد
با گذشت از ما یاد کنید . ” برتولت برشت
بهروز شادیمقدم
۱۳٫۱۱٫۲۰۲۰