“انتخابات” و شکاف بیشتر ناسیونالیستها چرا مردم نباید در این نمایشات شرکت کنند؟

آنچه که نزد همه مخالفان رژیم اسلامی محرز شده، این مساله مهم است که "انتخابات" رئیس جمهوری در ایران انتخابات نیست.نمایشی بسیار درد آور و تحقیر کننده برای اکثریت مردم ایران است، بردن برده ها به امضای بردگی تا چند سال دیگر است و به این دلیل است که ما همه مردم شرافتمند و آگاه را از رفتن به پای صندوق های رای برحذر میداریم.

در کردستان بسیاری از مخالفان رژیم  ظاهرا بر این توافق دارند. اما چرا برخی جریانات و بویژه حبهه متحد کرد، سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان، و خیل "تاریک فکران" ناسیونالیست پیرو آنان، میخواهند آنچه که خود در پی آن هستند و آرزو دارند، یعنی منافع زمینی شان که از این راه تامین میشود را در دامن مردم بگذارند؟ اگر انتخاباتی آزاد در کار نیست پس  جریانات و اشخاصی که خود آگاهانه به پای صندوق ها میروند و مردم را فرا میخوانند رای بدهند، نامی غیر از طرفداران رژیم به  آنها نمیتوان  گذاشت. این را باید یکبار برای همیشه تثبیت کرد. خیل روشنفکران طبقه سرمایه دار و مدافعان آنها جز این دسته اند، مهم نیست شغلشان چیست، تاجر و نماینده مجلس باشند و یا استاد و کارمند و روزنامه نگار  یا کارگر و معلم. اینها چه فردی و چه جمعی، چه با تشکل هایشان و چه لیست کردن آنها در طومار ها، در این ردیفند. اینها پادو های رژیم حاکمند.توجیهی که آنها برای این عمل شنیعشان دارند و بسیاری را ممکن است فریب بدهند و یا بسیاری جریانات هم جنبشی را از مخالفت با خودشان خلع سلاح کرده باشند این است که اولا آنها "کرد" هستند ، ثانیا میخواهند با این کار به کاندید هایی رای بدهند که به "مساله کرد توجه دارند"  و یا " رای دادنشان راهی برای تضعیف احمدی نژاد" خواهد بود، ثالثا آنها در داخل هستند و همین به آنها مجوز اتخاذ راهی جز این سیاست را نمیدهد. اینها منفعت واقعی و طبقاتی خودشان را و منفعت واقعی جنبششان را دارند دنبال میکنند. همه چیز از این قطب نما و از منفعت جیب هایشان در میاید.

جنبش ناسیونالیستی یک بار دیگر دارد نمایندگان تیز بین و هوشیارش را از دیگر جریاناتی  که با به خود پیچیدن های بسیار و یکی بعد از دیگری "تحریم و بایکوت" را برگزیدند بیشتر جدا میکند. شکافی واقعی  بر سر مساله "انتخابات"در این جنبش ایجاد شده است. هر چه بخشهای ملیتانت تر آن است (غیر از پژاک) به تحریم روی آورده است و هر چه بخشهای داخلی آنها (همراه با پژاک) و جریانات و اشخاصی که همیشه ضمیمه و بخشی از رژِیم بوده اند ، همیشه سراغ راه حل رژیمی مساله کرد رفته اند. حزب دمکرات کردستان که در تایید شیخ کروبی*  پیش قدم شد و تنها جریانی از میان احزاب ناسیونالیست بود که با اینها همصدا است. البته برای حزبی با داعیه هر اندازه حق طلبی و آزادیخواهی با هر تعریفی، باید خیلی شرم آورباشد که خودش را دمکرات بخواند و اینگونه خود را به جریانات طرفدار شرکت در "انتخابات" وصل کند، هر چند همانطور که اشاره شد این دقیقا از سر تشخیص درست در منفعت طبقاتی و جنبشی مشترکی است که داده شده است و در هیمن رابطه است که آقای حسن زاده بدرست میگویند که " این که  به مردم گفته میشود که در انتخابات شرکت کنند چیز تازه ای نیست،  در انتخابات دوره پنچم رئیس جمهوری و انتخابات نمایندگان مجلس ششم، حزب دمکرات شرکت داشته است و مردم هم نفع برده اند".

به مساله تحریم بر میگردیم اما باید پرسید کدام بخش از مردم نفع برده اند؟ چرا ما کمونستها و اکثریت مردم کارگر و زحمتکش و دانشجویان و زنان و معلمان و … در کردستان این منفعت را نمی بینیم؟ اتفاقی نیست که آقای حسن زاده و جماعت طرفدار شرکت در "انتخابات" این را می بینند. براستی اطلاعیه کارگران شرکت واحد در مورد این مضحکه زبان حال همه محرومان است و پاسخ دقیقی به آقای حسن زاده و همه این جنبش ناسیونالیستی است  که میگویند:

" امروزه برای کارگران و خانواده هایشان تشویق به شرکت در انتخابات یکی از بی معنا ترین بحث های موجود می باشد چرا که کارگران در سه دهه گذشته ، تمام روسای جمهور از دوره جنگ و دوره سازندگی و دوره اصلاحات و هم چنین رئیس جمهور مهرورز را تجربه کرده اند ."   این را دیگر ما حکمتیستهای "بی ربط به جامعه" و "دور از واقعیت های جامعه" نمی گوییم. این راهی است که مردم باید در بر بگیرند و راه حل مشکل مردم برای رای دادن و رای ندان همین است که این  کارگران میگویند.

واقعیت تحریم و بایکوت

آقای حسن زاده بدرست تعجب میکنند که چرا مخالفینشان (که بیشتر منظور شاخه دیگر حزب دمکرات است) دارند به آنها که آماده شده اند که زیر عبای کروبی در "انتخابات" شرکت کنند خرده میگیرند، و یاد آوری کرده اند که در انتخابات های دیگر هم شرکت داشته اند و آنزمان با هم بودند و هنوز حزب دمکرات دو شاخه نشده بود. و یا اتفاقی نیست که آقای خالد عزیزی سخنگوی حزب دمکرات کردستان میگویند که " کلا اگر ما این انتخابات را تحریم بکنیم یا نه، باید جایگاه کرد کاملا معلوم باشد" (به‌ گشتی‌ پێمان وایه‌ چ ئه‌م هه‌ڵبژاردنانه‌ ته‌حریم بکه‌ین و چ نه‌یکه‌ین، ده‌بێ‌ قورسایی‌ کورد دیار بێ‌.) و مساله بروشنی این است که فرق زیادی بین این سیاست های تحریم و بایکوت ، با شرکت در این "انتخابات" دیده نمیشود چرا که در واقع تحریم کردن خود بیشتر بر این پایه استوار است که وجود انتخابات در جمهوری اسلامی را فرض گرفته اند و هر بار بنا به دلایلی آنرا تحریم و یا بایکوت میکنند و از این نظر است که آقای حسن زاده از این "جنجالی" که حول موضعشان شده است برآشفته است و یا اینکه خالد عزیزی راه را  برای باز گشت به تحریم هموار میکند. پشت کردن به "انتخابات" و تحریم و یا طرفداری از آن برای این احزاب و جنبش زیاد فرق