کارناوال جنایتکاران و اپوزیسیون پرو رژیم

سیاوش دانشور

"انتخابات" در ایران شبیه هیچ جاى دیگر دنیا نیست. در ایران ظاهرا سلطنت و سنت وراثت پادشاهى نرینه ور افتاده است. اما حکومت اسلامى روى الاکلنگ سلطنت – خلافت استوار است و عصاره ارتجاع تاریخ را درخود فشرده کرده است. اگر میخواهید شاهان و شازده هاى اسلامى را ببینید نگاهى به زعماى بنیادهاى مختلف در ایران و بارگاه و نوع زندگى حضرات بیاندازید.

اگر میخواهید حکومت "عدل" على و خلفاى اسلام عهد عتیق را ببینید نگاهى به خیل مفتخوران و سرمایه داران اسلامى و آیت الله ها و کانونهاى متفرقه ارتجاع بیاندازید. حال قرار است یکبار دیگر این نظام که هر ستونش بر دریائى از خون بنا شده است "انتخابات" بگذارد. کاندیدها هم مثل دوران سلطنت همه حزب رستاخیزى (خودیهاى اسلامى) اند. هر کدام میتواند دیگرى را به دلیل بى عرضگى در جنایت و نسل کشى مورد حمله قرار دهد. فیلترى که این چهار جرثومه توحش از آن عبور کرده اند آئینه تمام قد همه شان است. حتى اگر تاریخ شان را عامدانه فراموش کنیم. این کارناوال جنایتکاران است. این ویدئو گیم کامپیوترى نیست٬ داستان بسیار واقعى است.

 

و نکته جالبتر اینست که عده اى آنچنان براى این اوباش یقه میدرند که انسان فکر میکند شاید ضربه مغزى خورده اند! اما نه٬ این لشکر آگاهانه براه افتاده است. این ستون پنجم آپارتاید اسلامى و تحجر و عقب ماندگى است. اینها رستاخیزى هاى اسلامى اند. از شاعر و نویسنده شرقزده و کلاه مخملى ماب مانند دولت آبادى تا فلان فیلمساز دیروز پاسدار تا حقوق دان و فعال "جنبش زنان" و دانشجویان مسلمان و فسیل هاى طرفدار خمینى موسوم به ملى مذهبى در داخل تا خانواده حزب توده و کسانى که پائى در خارج و پائى در داخل دارند و ناسیونالیستهاى متفرقه بسیج شدند تا در این عاشوراى اسلامى شرکت کنند! واقعیت اینست که این جماعت هرچه بگویند و هر توجیهى بیاورند همه براى روتوش یک امر است؛ شرکت در نمایش حکومت اسلامى. عده اى اسم محترمانه آن را "مشارکت" گذاشته اند. عده اى دماغ دمکراتیک شان را میگیرند و به خاطر تاریخ و خدمت به ایران "راى" میدهند! عده اى حقوق بگیر خود رژیم اند و باید وظایف سیاسى و ادارى شان را به انجام برسانند. عده اى بیزنس دارند و به پول نه نمیگویند. هر که نانشان را بدهد "مولایشان" است. خلاصه هر کسى هر دلیل و توجیهى دارد٬ نتیجه اینست که جمهورى اسلامى و نفس "انتخابات" مهم است و "مشارکت" در آن "بسود روند دمکراسى و مدنیت" است! برخى در خارج میگویند "من خودم را از حق راى ام محروم نمیکنم!" اینها جملگى٬ از خامنه اى تا فلان دیروز دست چپى و امروز طرفدار نخست وزیر دولت قتل عامها٬ همه تا به "انتخابات" مربوط است٬ یک حرف دارند و یک حرف میزنند.

 

اما توجیهات اینها مهم نیست. ابدا مهم نیست چرا سلطنت طلب طرفدار آمریکا امروز سازش را با جمهورى اسلامى کوک میکند یا چرا امثال خانم مهر انگیر کار حرکت سیاسى اش را با "شناسنامه ایرانى" اش توجیه میکند. یا حزب دمکرات چى میگوید و یا توجیه توده ایها و اکثریتها و سلطنت طلبان دیروزى چیست. نه٬ این نوع استدلالهاى بازارى دوره انتخاباتى ابدا مهم نیستند. اینها صرفا توجیهاتى در خدمت انتخاب سیاسى این جماعت است. آنچه که مهمتر است و باید جواب بگیرد بحثى است که راجع به "تحریمى" ها و مردمى که ناچارند راى بدهند زده میشود. ایندو را باید به دقت و به روشنى پاسخ داد.

 

آیا "فرقى نمیکند"؟

میگویند آیا بین احمدى نژاد و موسوى یا کروبى هیچ تفاوتى قائل نیستید؟ میدانیم "انتخابات غیر دمکراتیک" است اما آیا بهتر نیست موسوى بیاید؟ آیا شما مسئولیتى در قبال مملکت ندارید؟ مگر نمیبینید که احمدى نژاد کشور را پاى جنگ و نابودى میبرد؟ اگر راى ندهید دوباره احمدى نژاد مى آید!

 

این نوع استدلال یک نوع شارلاتانیزم سیاسى محض است. به مفروضات این استدلال توجه کنید؛ ما با نظامى روبرو هستیم که یک رئیس جمهورش میتواند کشور را به "صلح و صفا و کار و گشایش سیاسى" ببرد و دیگرى پاى جنگ و نابودى! حتى در مهد دمکراسى جهان رئیس جمهورى به تنهائى چنین اختیارى ندارد. اگر اینطور است٬ پس چرا اینهمه از شوراى نگهبان و نظارت استصوابى و خامنه اى و کانونهاى واقعى قدرت در جمهورى اسلامى مینالید؟ کدام حرف شما را قبول کنیم؟ کدام رئیس جمهورى اسلامى از بنى صدر تا احمدى نژاد راسا مسیر سیاستهاى اصلى نظام را تغییر داده است و یا کدام رئیس جمهور حکومت اوباشان و جنایتکاران مجرى سیاست دوره اى این نظام نبوده است؟ اینها استدلال نیستند٬ کلاهبردارى سیاسى و توجیه خوشرقصى براى جمهورى اسلامى اند.

 

هیچ آدم با عقل متوسطى مایل نیست که جناح وحشى تر یک حکومت سر کار باشد. هیچ آدم سیاسى جدى دوست ندارد دشمن اش یکپارچه و متحد باشد. هر کسى که درگیر جنگى است حتما هر لحظه موقعیت عمومى و مشخص دشمن را میبیند٬ ارزیابى میکند٬ و از شکافهاى بالا در خدمت تشدید مبارزه در پائین علیه کل این پدیده استفاده میکند. هر نیروى سیاسى جدى تلاش میکند راسا با سیاستهائى شرایط را بنفع جنبش خود جهت دهد. این لیست ملاحظات سیاسى و تاکتیکى طولانى است. اینها اول تصویرى خشک و فلج و متعصب از حریف و مخالفین میدهند تا بتوانند خشک مغزى٬ فلج بودن در ارتجاع و فالانژیسم اسلامى خود را روتوش کنند. ما حتما میخواهیم نه فقط احمدى نژاد و قداره بندان درجه یک در قدرت نباشند بلکه میخو
اهیم کل این پدیده را با کلکسیون قاتلین اش سرنگون کنیم. مشکل از اینجا شروع میشود که این نظام و "انتخابات" اش فرض شماست. براى شما جمهورى اسلامى با موسوى حتما بهتر است. براى ما خود جمهورى اسلامى بدتر است. شما میخواهید این نظام بماند و لقمه اى هم به طرف شما پرت کند و ما میخواهیم شر این نظام را از سر جامعه ایران بکنیم. شما با اسلام و عقب ماندگى و مردسالارى و زن ستیزى و فلاکت عمومى مسئله اى ندارید. اینها کم و بیش خصوصیات نظام مطلوب همه شما هم هست. براى ما نفس این پدیده ها ارکان اسارت طبقاتى و تحمیل بردگى اند. ممکن است بگویند بله خود ما مخالف این نظام هستیم اما حالا که هست. تا وقتى هست باید فقط تحریم کرد؟ چرا نباید براى اصلاحش مبارزه کرد؟ این نوع طرح مسئله هم ادامه همان منطق اولى را دارد و به مفروضات قلابى مبتنى است. اولا ما "انتخابات" را تحریم نمیکنیم بلکه این مضحکه را بعنوان جزئى از یک پدیده وسیعتر به نام جمهورى اسلامى برسمیت نمیشناسیم. ثانیا شما براى اصلاحات هم مبارزه نمیکنید. شما چرخ پنجم ارتجاعى ترین حکومت جوامع معاصر هستید. کمونیسم کارگرى در صف اول مبارزه براى هر نوع اصلاح و بهبود وضع مردم است. "اصلاحات" شما همواره در خدمت طبقه بورژوازى و مفت خور آن مملکت بوده است. به مصوبات دوره هاى مختلف دولت و مجلس اسلامى تان نگاه کنید! بجز به فقر کشاندن میلیونها کارگر و بى حرمتى و هیچ انگاشتن زنان و گسترش دستگاه سرکوب و قتل عام غلطى کرده اند؟ "رادیکال" هایتان هم علیه هر تلاش انقلابى و مستقل در جامعه است و اساسا با همین خود را توصیف میکند. اصلاحات واقعى و مبارزه براى اصلاحات را کارگران و زنان و دانشجویان و نسل جدید پیش میبرند نه شما. مبارزه براى بهبود و آزادى و رفاه و رفع تبعیض قلمروهائى است که پرچم آنها توسط کارگر و کمونیسم جامعه برافراشته شده است. حتى خاتمى٬ یعنى نهایت قبله آرمانى همه شما٬ محصول این فشار از پائین بود و نه جنبشى براى "اصلاحات" در بالا! اما ایندوران تمام شد. مرده تاریخى را نمیتوان زنده کرد. و شما هم این را میدانید. امر شما دفاع از جمهورى اسلامى است و همیشه کسى را براى دفاع پیدا میکنید. امر ما نفى جمهورى است. از عقب راندن آن و تحمیل خواستهاى آزادیخواهانه و هر اصلاح و بهبود کوچکى در زندگى واقعى مردم تا نفى آن همراه با نظام اقتصادى اى که این حکومت جنایتکار روبناى سیاسى آنست. ما تفاوتهاى میکروسکوپى در میان بالائیها را میبینیم. سیاست دفاع از کل این پدیده شنیع و عقب مانده را توسط سیاسیون و روشنفکران شرق زده ایرانى میبینیم. تلاششان براى گذاشتن نقطه سازشهاى پشت سر هم به مبارزه مستقل طبقه کارگر و مردم آزادیخواه را میبینیم. سیاست ما اینست که کل تلاش این کمپ ارتجاعى را به شکست بکشانیم. این جدال ویژه موسوم "انتخابات" نیست. قدیمى تر و تاریخى تر است. موسم مضحکه "انتخابات" تنها یک عید قربان دیگر براى جنبش ملى اسلامى و اپوزیسیون فلک زده ناسیونالیست است. یک کارناوال دیگر جنایتکاران که به اپوزیسیون آخوند و اسلام زده ایران فرصت مجیزگوئى سیاسى دهد. براى ما این دوره تشدید مبارزه علیه کل حکومت اسلامى است. تفاوتهاى ما با شما بنیادى و اجتماعى و طبقاتى است. تاکتیکى نیست.

 

رئیس جمهور "تحریمى" ها

یک بحث جدیدتر اپوزیسیون طرفدار رژیم اینست که احمدى نژاد "رئیس جمهور تحریمى هاست". میگویند تحریم باعث شد که احمدى نژاد بیاید و این مصیبت ها دوچندان شود! ظاهرا مسئول فلاکت مردم و چپاول حکومتى ها و فربه شدن سرمایه داران نوکیسه و تروریسم و بمب ساختن و هر جنایت دیگر جمهورى اسلامى ما "تحریمى" ها هستیم. اصلا سیاست "تحریم" ما باعث سرکار آمدن احمدى نژاد شده است! هوش و ذکاوت را میبینید؟ این منطق را اگر بسط دهید نتیجه این میشود که هیتلر و موسولینى و طالبان و بن لادن و خمینى و همه جنایتکاران بنام تاریخ محصول مخالفین آنها بوده اند. مسئول فاشیسم آنتى فاشیستها هستند! مسئول فقر و فلاکت نه سرمایه داران و نظامشان بلکه کارگران و کمونیستها هستند! مسئول مردسالارى و زن ستیزى طرفداران برابرى زن و مرد هستند! مسئول وجود و بقا خرافه مذهب آته ئیست ها و ماتریالیست ها هستند!

 

این منطق را اگر همینطور بپذیریم٬ ما با افرادى روبرو هستیم که حتى نمیفهمند چه میگویند تا چه رسد به اینکه بفهمند سیاستى اتخاذ کنند که "اصلاحى" در زندگى مردم پدید بیاید. اما حقیقت اینست که اینها خوب میفهمند چه میگویند. اینها کسانى اند که آگاهانه مشغول کلاهبردارى سیاسى اند. هدف سیاسى روشن شان بسیج جامعه پشت جمهورى اسلامى است. آقایان بسیار با ذکاوت! باور بفرمائید اگر مخالفت همین مخالفین و مبارزه شرافتمندانه شان نبود٬ جمهورى اسلامى در ایران کارى کرده بود که طالبان در افغانستان در ذهنیت علیل شما "اصلاح طلب" تلقى میشد. اگر جمهورى اسلامى نتوانسته حکومت نوع طالبان را در ایران مستقر کند دلیلش اینست که این جامعه و این مردم و جنبشهاى سیاسى ریشه دارش اجازه چنین غلطى را نداده اند. فوج فوج اعدام و سرکوب و توحش هنوز نتوانسته الگوى حداقل جمهورى اسلامى را به جامعه ایران تحمیل کند. مخالفین جدى سیاسى و "تحریمى" ها هیچ کارى نکرده باشند کنار این حکومت نا