‌توده‌یی‌ها مانند ویروس‌اند. نمی‌میرند. بازتولید می‌شوند.(٢۶ و پایانی)

‌توده‌یی‌ها مانند ویروس‌اند.

نمی‌میرند.

بازتولید می‌شوند.(۲۶ و پایانی)

 

حزب توده و انقلاب ۱۳۵۷

سران حزب توده‌ در مقطع انقلاب ۱۳۵۷، به منظور اثبات دریوزده‌گی خودشان به طبقه‌ی حاکمه جدید و اثبات این‌که استالینیسم آن‌ها مغایرتی با مبانى اسلامى ندارد، ف.م. جوانشیرشان در مقاله‌یی با عنوان «اقتصاد اسلامى از دیدگاه آیت‌الله محمود طالقانى» بیان می‌دارد که آن‌چه آیت‌الله طالقانی در مورد «اقتصاد اسلامى» بیان می‌دارد، دقیقا” همان «راه رشد غیر سرمایه‌داری» است که «رفیق» خروشچف در شوروی به مرحله اجرا در آورده است.

در حقیقت عمده کار و فعالیت سران حزب توده‌ در مقطع انقلاب ۱۳۵۷ و تا کنون این بوده است که به جمع‌آوری اطلاعات در سطح جامعه‌ از سازمان‌ها و احزاب و گروه‌های مخالف خط مشی حزب توده، به پردازند‌ و ارسال این گزارش‌ها به قول خودشان به «رفقا» برای گرفتن «نواله‌ها» و سپس در اختیار قرار دادن آن‌ها به حاکمیت جدید بوده است.

سران حزب توده‌ و چریک‌های فدایی اکثریت، این دو جریان ضدبشری در مقطع انقلاب ۱۳۵۷، اعضا و هواداران خود را مکلف و موظف کرده بودند، تا در سازمان‌های سیاسی آن هنگام، نفوذ کنند،(۱) و از فعالیت‌های به قول آن‌ها «ضد انقلابی» این «گروهک‌ها» گزارش تهیه کرده و به مقامات بالاتر ارائه نمایند.

در تصویب‌نامه پلنوم ۱۶ حزب توده‌ در یکم بهمن ۱۳۵۷، آمده است: «تحکیم پیروزی انقلاب و کوشش در بازگشت‌ناپذیر ساختن آن به مثابه اولین و مهم‌ترین وظیفه حزب ما در زمینه سیاسی، از راه هم‌کاری همه‌‌جانبه با همه‌ی نیروهای راستین انقلابی خلق و در درجه اول با نیروهایی که تحت رهبری آیت‌الله خمینی قرار دارند و جلوگیری از هرگونه توطئه احتمالی عمال امپریالیسم و ارتجاع از طریق متوجه ساختن مردم از خطرات احتمالی، برداشتن ماسک از چهره تفرقه‌اندازان به هر لباس که در آیند و پیش‌برد گام به گام امر اتحاد نیروهای ملی و دموکراتیک ضمن تمام کوشش برای پشتیبانی از تصمیمات مترقی دولت مهندس بازرگان و پس از آن از دولت ملی که بر پایه انتخابات آزاد به وجود خواهد آمد.»(خاطرات اسکندری: قسمت چهارم:ص۲۴۰)

اسکندری سپس می‌افزاید:«کوشش در ایجاد جبهه متحد خلق، برای آن‌که وعده‌های اجتماعی و اقتصادی که آیت‌الله خمینی به عنوان وظایف جمهوری اسلامی مطرح کرده به وسیله دولت‌ها عملی گردد. حزب باید به‌کوشد با اتکا به طبقه‌ی کارگر‌ و سایر زحمت‌کشان شهر و روستا، به ویژه با نیروهای فعال انقلابی که تحت رهبری آیت‌الله خمینی هستند، از جمله سازمان مجاهدین خلق و هم‌چنین با سایر نیروهای انقلابی مانند سازمان چریک‌های فدایی خلق و گروه‌های مترقی روشن‌فکران و بخش دموکراتیک سرمایه‌داری‌ ملی بر پایه یک برنامه مترقی و خلقی زبان مشترک پیدا کند و جبهه متحدی به وجود آورد و این جبهه را به صورت سدی در برابر تلاش‌های سازش‌کارانه جناح سرمایه‌داری‌ لیبرال ایران قرار دهد.» (پیشین:۲۴۱)

کیانوری نیز در پاسخ پرسش مجله نیوزویک که «آیت‌الله خمینی و حزب توده تا کجا می‌توانند مسیر مشترکی داشته باشند؟» پاسخ می‌گوید: «مدت بسیار طولانی، من فکر نمی‌کنم هیچ‌گونه تفاوت فوق‌العاده‌یی بین سوسیالیسم علمی و محتوای اجتماعی اسلام از سوی دیگر وجود داشته باشد. برعکس جهات مشترک فراوانی هم دارند.» (روزنامه اطلاعات ۱۶ بهمن ۱۳۵۷)

ایرج اسکندری در مصاحبه با تهران مصور شماره ۲۱، ۲۵ خرداد ۱۳۵۸، در پاسخ پرسشی که چرا حزب توده در برابر اقدامات ضد دموکراتیک نیروهای انحصارطلب هیچ‌گونه موضع انتقادی ندارد، مثلا” در مورد تحریم مطبوعات یا حمله و تهاجم به آزادی‌های سیاسی و اجتماعی. در برابر این اقدامات ضد دموکراتیک سکوت کرده است، می‌گوید:‌ «امام بارها گفته است «همه با هم» و این به معنی اتحاد کلیه‌ی نیروهای مترقی و مردمی صرف‌نظر از اعتقادات مسلکی و عقیدتی آن‌ها است. … در ایران یک جریان انقلابی وجود دارد. مرحله اول آن یعنی از بین بردن دیکتاتوری شاه و سرنگونی سلطنت به پیروزی رسیده است. انقلاب به تمام مردم تعلق دارد و امام در موضع ضدامپریالیستی قرار دارد ما باید از او پشتیبانی کنیم. انقلاب ایران دو محتوا دارد: ضدامپریالیستی_ملی، و ضد دیکتاتوری دموکراتیک اما در هر لحظه باید دید که کدام جهت عمده است. … اما جهت عمده مبارزه، مبارزه ضد امپریالیستی است و بر همین اساس از امام پشتیبانی می‌کنیم. این درست است که آن‌ها ما را قبول ندارند اما ما آن‌ها را قبول داریم.» (یادمانده‌ها و یادداشت‌های پراکنده ایرج اسکندری: ۹۰-۹۱)

و در پلنوم هفدهم حزب توده‌ در فروردین ۱۳۶۰، تصویب شد که: «رهبری حزب توده با پیروی دقیق و همه‌جانبه و با ارزیابی علمی از واقعیت انقلاب ایران به این نتیجه رسید که از خط امام خمینی پشتیبانی کند. ما عناصر عمده و تعیین‌کننده پنج‌گانه زیر را در این خط تشخیص دادیم و زنده‌گی دو ساله نشان داد که ما در این تشخیص خود اشتباه نکرده‌ایم.»(خاطرات اسکندری: قسمت چهارم:۲۴۲)

و علی خاوری در مصاحبه‌یی با «نامه مردم» در سال ۱۳۹۸ گفت که «رفیق کیانوری گفته اگر از روی جسد ما هم رد بشوند ما خط امامی هستیم.»

کیانوری گفته است: «بین سوسیالیسم و محتوای اجتماعی اسلام تفاوت چشم‌گیری وجود ندارد» و حتا در مصاحبه با یک روزنامه‌نگار غربی اعلام کرد که «برنامههای آیتالله با برنامهی حزب توده ایران مطابقت دارد

علی خاوری جانشین کیانوری تز «اتحاد یک‌جانبه» برای حزب‌اش اجرا کرد که مفهوم آن تسلیم بدون قید و شرط به حاکمان جدید جمهوری اسلامی بود.

حزب توده در زمستان سال ۱۳۵۸، نوشت: «حزب توده ایران از همه‌ی اعضاء و هواداران خود و مردم ایران دعوت می‌کنند که … هرچه وسیع‌تر در رفراندوم قانون اساسی شرکت کنند و به این سند رای مثبت دهند.»

واقعیت‌های تاریخی این حقایق را انکار نمی‌کنند که دو جریان استالینیست ضد هم، یعنی توده‌یی‌ها و مائویست‌ها [رنجبران] که در ریشه، با هم یکی هستند؛ در جریان انقلاب ۱۳۵۷، به عنوان بازوی راست بورژوازی عمل کردند و با طبقه‌ی جدید حاکم بر ایران، هم کاری بی‌قید و شرطی را خالصانه آغاز کردند. سران هر دو جریان حتا به اعضای و هواداران خود دستور دادند که در جنگ ایران و عراق شرکت کنند.

با شروع جنگ «هلران یکی از نقاطی بود که ارتش ایران از ما نیروی متخصص می‌خواست… در سه راه دهلران پلی وجود داشت که آن سوی پل نیروهای عراقی متمرکز بودند و از آن‌جا دهلران را زیر آتش می‌گرفتند. به همین دلیل هم پیشرفت نیروهای ارتش را فلج کرده و هم در کار جمع‌آوری محصول دهقانان اختلال ایجاد می‌کردند. تنها راه حمله نیروهای ارتش ایران به نیروهای عراق، گذشتن از این پل بود…تنها پل موجود از لحاظ استحکام قدرت آن را نداشت که تانک‌های ارتشی از روی آن عبور کنند… فرماندهان ارتش ایران به این نتیجه رسیده بودند که به هر قیمت بایستی نیروهای عراق را از آن منطقه بیرون برانند. بر این اساس اعلام کردند که به مهندسان راه‌سازی  نیاز فوری دارند تا  امکانی برای عبور تانک‌های ارتش پیدا کنند…یکی از اعضای حزب رنجبران به نام ایرج فرهومند را به ارتش ایران معرفی کردیم… فرهومند تحصیلات خود را در رشته راه‌سازی در آمریکا به پایان رسانده و تخصص‌اش را در بخش محاسبه پل‌سازی از دانش‌گاه برکلی کالیفرنیا گرفته بود. او در ادامه بررسی‌های علمی، در رشته سنجش زلزله و محاسبه خطرات آن برای نیروگاه‌های اتمی در فرانسه کار می‌کرد. برخی از تحقیقات علمی او در این زمینه هنوز «سال هفتاد و شش» در دانشگاه برکلی کالیفرنیا تدریس می‌شود… ایرج فرهومند موفق شد در ظرف چند روز، با محاسبه‌های دقیق برای زدن پایه‌های اضافی به زیر پل، این امکان را فراهم آورد که تانک‌های ارتش… از روی پل عبور کنند.

نیروهای ایرانی موفق شدند صدمات سنگینی به ارتش عراق وارد سازند… من شنیدم که فرماندهان ارتش و سپاه پاسداران همه شیفته او شده بودند… اما او سرنوشت تلخی داشت… او را به عنوان عضو حزب رنجبران شناسایی و دست‌گیر کردند… آن‌طور که شنیدیم، فرمانده اصلی منطقه دهلران، یک افسر ارتش عضو حزب توده ایران بود. او احتمالا” پس از مدتی با نظرات سیاسی ایرج آشنا شده و پی می‌برد که عضو حزب رنجبران است. وی به خاطر جلوگیری از نفوذ حزب رنجبران… ایرج فرهومند را به عنوان عامل نفوذی به کمیته انقلاب اسلامی منطقه دهلران معرفی می‌کند …خبر دست‌گیری او… در منطقه پیچید… او را اعدام می‌کنند.

در مورد… فرهومند نکته قابل توجه دیگری نیز وجود دارد. سال‌ها پس از  مرگ او ایران با دولت فرانسه تماس گرفت تا یکی از متخصصان خود را برای ارزیابی از موقعیت نیروگاه اتمی بوشهر و سنجش زلزله و خطرات آن برای نیروگاه به ایران اعزام کند. دولت فرانسه در پاسخ به این درخواست اعلام کرده بود که متخصصان در این رشته در جهان انگشت شماراند. یکی از آن‌ها یک ایرانی به نام ایرج فرهومند است که مدتی در نیروگاه‌های اتمی فرانسه به کار اشتغال داشته و تا آن‌جا که دولت فرانسه اطلاع دارد مدتی است به ایران بازگشته است.»(حمید شوکت: «نگاهی از درون به جنبش چپ، گفت وگوی حمید شوکت با ایرج کشکولی: ص۲۲۰تا۲۲۳)

نماینده‌گی حزب توده در آلمان، در ۱۳۶۰، در مورد مبارزان گفته بود است:

«حزب توده ایران اعلام می‌دارد به موجب مسئولیتی که در قبال انقلاب و جمهوری اسلامی و مردم انقلابی ایران احساس می‌کند هرگونه اطلاعی را که در مورد فعالیت توطئه‌گرانه‌ی ضدانقلاب به منظور براندازی جمهوری اسلامی ایران
و دستاوردهای انقلاب بزرگ مردم ایران به دست آورده در اختیار مقامات مسئول قرار داده است و خواهد داد.» (اطلاعیه سازمان حزب توده در آلمان۴ ژوئن ۱۹۸۱)

«به اعتراف صریح برخی از رهبران اکثریت در کنگره‌ی اول این سازمان، دست‌کم از ماه‌های آغازین سال ۱۳۶۰، رئوس کلی سیاست این سازمان توسط هیئت سیاسی حزب توده‌ی ایران تعیین می‌شده است. یعنی بین دو سازمانی که خواهان یکی شدن بودند، یک نوع یگانه‌گی در تحلیل و عمل وجود داشته است. سازمان اکثریت و حزب توده ایران در اسناد رسمی خود به هم‌کاری
همه‌جانبه و مهم خود با ارگان‌های سرکوب بر علیه «اتحادیه‌ی کمونیست‌ها» معترف شده‌اند. زمانی که سران حزب توده خود را مجاز به جاسوسی و هرگونه اعمال غیرانسانی نسبت به کسانی که هم‌فکر آن‌ها نیستند، می‌دانند به این سخن لئونید برژنف در کنگره ۲۵ حزب کمونیست روسیه شوروی(۱۹۷۶) اعتقاد راسخ دارند و به آن عمل می‌کنند که: «اکنون دیگر کافی نیست گفته شود که ایدئولوژی و سیاست مائویستی با آموزش مارکسیسم لنینیسم الفتی ندارد. این ایده‌ئولوژی و این سیاست به کلی دشمن مارکسیسم لنینیسم است.»(یک کنگره تاریخی:م.ب:انتشار حزب توده:۹) به دنبال بیانات برژنف هیئت اجرایی حزب توده قرار صادر کرد: «سیاستی که رهبران کنونی چین تعقیب می‌کنند درست در جهت عکس جریان انقلابی است. مائویسم … امروز نه تنها آشکارا با توطئه‌های امپریالیستی و ارتجاعی در این کشورها هم‌داستان است، بل‌که دست در دست زمامداران فاشیست شیلی، آفریقای جنوبی، شاه ایران علیه جنبش خلق‌ها اقدام می‌کند … حزب ما وظیفه خود می‌داند این سیاست‌ها را افشا نموده …» (پیشین:ص۱۰) روی همین اصل است که این چنین اعمالی را انجام می‌دهد: هاشمی رفسنجانی در کتاب “عبور از بحران”، می‌نویسد: «آقایان کیانوری و عمویی از رهبرانِ حزب توده آمدند و اطلاعاتی آوردند. معمولا با دادنِ اطلاعات با مسئولان رابطه برقرار می‌کنند … کیانوری و عمویی از حزب توده آمدند گزارشی از فعالیت ضدانقلابی یک گروهک کمونیستی به نام اتحادیه کمونیست‌ها دادند.» (شناخت سازمان‌های چپ در ایران شماره۱:ص۱۸)

لازم است این‌جا گفته باشیم حزب توده در سال ۱۳۶۰، کتاب‌چه‌یی با تیراژ بسیار بالا منتشر کرد و در آن مدعی شد که حزب توده «هیجده سال در خط امام» بوده است. یعنی از سال‌های ۱۳۴۲ به بعد حزب توده پیرو خط امام بوده است.

سران حزب توده‌ در سال ۱۳۶۱، بلافاصله بعد از دست‌گیری توبه کرده و به ریشه‌ی اصلی خود رجعت فرمودند. آن‌ها در اعترافات تله‌ویزیونی رذالت را به نمایش گذاشتند. و نیز در یک نمایش به غایت مبتذل، که محمدعلی عمویی آن‌ها را به صف کشیده و به مبصرشان تبدیل شده بود، به نوبت جهالت‌های خود را به نمایش می‌گذاشتند. از جمله در آن‌جا رضا شلتوکی اعلام داشت که «در زندان متوجه شده تمام این سال‌ها کتاب‌های اشتباهی می‌خوانده است!»

و نویسنده قلم به مزد حزب توده‌ (به آذین) در تاریخ ۱۷ بهمن ۱۳۶۱، بازداشت می‌شود و در هنگام پر کردن پرسش‌نامه در بازاداشت‌گاه می‌نویسد: «رهرو راه انقلاب بوده‌ام و هستم. و با نظام برخاسته از انقلاب، هرچند که با من سر ناسازگاری داشته باشد، نمی‌خواهم ناسازگار باشم. می‌نویسم. بی‌پرده پوشی.» (به آذین: بار دیگر و این بار:۷) «من خود را با این بازجوی جوان و قدرت انقلابی که او نماینده‌ی آن بود در یک صف می‌دانستم. … انقلاب را …اکنون با صورت اسلامی آن‌که سرانجام پیروز گشته بود کم‌ترین دشمنی یا ستیز نداشتم. انقلاب اسلامی ایران بیش‌ترین بخش آرزوهای مرا در زمینه‌ی استقلال کشور و آزادی توده‌ها، آن‌گونه که من در آخرین مرحله‌ی تکوین و تدارک انقلاب در «مبانی عقیدتی اتحاد دموکراتیک مردم ایران» نوشتم و منتشر ساختم … در برنامه‌ی عمل آینده‌ی خود داشت. … بازجو و من، هر دو، سودای انقلاب در سر داشتیم، هر دو سرباز انقلاب بودیم.» (به آذین: بار دیگر و این بار:۸) اکنون بقایای این حزب با همان سبک کار گذشته خود، اندیشه‌ی مخرب و ضد انسانی خود را تبلیغ و ترویج می‌کنند. آن‌ها خوب می‌دانند که «شوروی» استالینیست و «اردوگاه سوسیالیسم» بورژوایی‌شان برای همیشه به تاریخ پیوست شده است و دیگر تکرار نخواهد شد، مگر به صورت کمدی. اما بقایای دو جریان ارتجاعی حزب توده‌ و فدایی اکثریت بی اعتبار و رسوا شده‌اند، و برای این‌که ادای دَین کرده باشند از پوتین فاشیست حمایت می‌کنند، اما توده‌یی‌ها مانند ویروس‌اند. نمی‌میرند. بازتولید می‌شوند.

 نقدمان از سران حزب توده‌ را با گفتار احمد شاملو به پایان می‌رسانیم؛ احمد شاملو در مصاحبه با مجله تهران مصور در چهار خرداد ۱۳۵۸، ابتدا از تجربه کوتاه مدت خود در پیوستن به حزب توده می‌گوید: «بعد از کودتای بیست و هشت مرداد رسما” به عضویت حزب توده درآمدم اما پس از جمع‌بندی مجموع کج‌روی‌های کمیته‌ی مرکزی (اگر نخواهم بگویم خیانت مسلم) از قبیل مبارزه‌ی جاهلانه با حکومت مصدق و تایید منافع نفتی انگلیس در ایران در بحبوحه‌ی مبارزات همه‌گانی در جهت ملی‌کردن صنایع نفت، و ساکت نشستن در برابر کودتای شاه، علا‌رغم سازمان نظامی گسترده‌یی که داشت، و لو دادن این سازمان که منجر به اعدام شریف‌ترین مردان این مملکت شد (چنان که من هنوز نتوانسته‌ام پس از ۲۵ سال غم شهادت مرتضا کیوان را کهنه کنم) و خطاهای متعدد دیگری که بیش‌تر عمدی می‌نماید تا سهوی، از این حزب کنار گرفتم، و امروز [۱۳۵۸] معتقدم که این حزب یکی از ده‌ها لطمه‌یی است که روس‌ها از ۱۹۲۱ تاکنون به ما زده‌اند و شاید یکی از بزرگ‌ترین این لطمات است. راهی که کمیته‌ی مرکزی می‌رود، پنداری به عمد در مسیر بی‌اعتبار کردن سوسیالیسم است. آخرین شاه‌کارشان شکستن تحریم رفراندوم[جمهوری اسلامی آری یا نه] بود. آقایان که پس از شهریور بیست با چپ‌روی بیمارگونه‌یی با شعار بی‌جان «دین تریاک توده‌هاست» به میدان آمدند و سبب شدند جوانانی که برای کار دهقانی به روستاها می‌رفتند با بادمجان و کدو مورد تجاوز قرار گیرند. حالا کاسه‌ی گدایی به دست گرفته‌اند و به دریوزه‌گی کفی نان، مسلمان شده‌اند.»

سپس او ادامه می‌دهد: «به شما گفتم که، من شخصا” عضو هیچ یک از احزاب نیستم. اما به فرض که بودم، چه‌گونه توقع داشتید اتحاد حزب توده را مثلا” ـ در هر مقوله‌یی که باشد ـ با حزب خود بپذیرم؟ من معتقدم، و برای اعتقاد خود دلایل متعدد دارم، که پذیرفتن حزب توده در هر اتحادیه‌یی نقض غرض است و برای این‌که همه چیز را گفته باشم این را هم بگویم که در قضیه‌ی رفراندوم، از این‌که حزب توده آن را تحریم کند بیش‌تر دلهره داشتم تا تاییدش؛ که خوش‌بختانه دلهره‌ی من بی‌جا بود و «رفقا» ثابت کردند همیشه همان خروس بی‌محل‌اند که بوده‌اند.»

شاملو در همین مجله در ارتباط با دفاع حزب توده از قانون مطبوعات که حاکمان جدید به تصویب رسانده بودند تا از مطبوعات آزاد خبری نباشد، می‌گوید: «حزب توده هم که این اواخر آب توبه به سر ریخته و ختنه را برای اعضای خود اجباری کرده، دنبال فرمایشات «آقا اسلام» زبان گرفته بود که آره بابا، نغوذبالله مگر «مطبوعات بی‌ضابطه» هم می‌‌شود؟» (احمد شاملو:هفته نامه تهران مصور شماره ۳۲ یکم تیر ۱۳۵۸)و به دنبال آن نتیجه‌گیری می‌کند که «برنامه طلوع خورشید، به کلّی، لغو شده است. کلاغ‌های سیاهی در راه‌اند تا سراسر این قلمرو را اشغال کنند. خبرهای بدی در راه است امّا کلاغ‌ها برای شما نیز حامل خبر خوشی نخواهند بود.»(پیشین)

سهراب.ن

۳۰/۰۷/۱۳۹۹

پایان

منابع مورد استفاده:

  1. تقی ابوالقاسم اوغلی ابراهیموف (شاهین): پیدایش حزب کمونیست ایران: ترجمه: ر. رادنیا:۱۳۶۰:نشر گونش
  2. لنین: مجموعه سخنرانی‌های کمینترن:سچفخا
  3. تروتسکی: بین‌الملل سوم پس از لنین
  4. تروتسکی:تاریخ انقلاب روسیه: ترجمه: سعید باستانی
  5. اسناد کنگره چهارم کمینترن
  6. اسناد کمینترن: درباره سازمانهای کارگری: ترجمه: م.زمانی
  7. ای.اچ.کار: تاریخ روسیه شوروی در سه جلد: ترجمه: نجف دریابندری
  8. هواداران سارمان وحدت کمونیستی: سیاست حزب توده قبل و بعد از انقلاب
  9. ملاحظاتی در باره انترناسیونال سوم و مسئه شرق: مقالات نشریه «اندیشه رهایی» شماره ۲و۳و۵و۷
  10. وحدت کمونیستی: نقد نظرات اتحاد مبارزان کمونیست
  11. وحدت کمونیستی: تروتسکیسم سقط دیالکتیک لنینی
  12. م.ن: پوپولیسم، بوندیسم، استالینیسم، کالبدشکافی حزب کمونیست ایران
  13. هفته نامه رهایی: وحدت کمونیستی: شماره: ۱ و ۳
  14. هفته نامه رهایی: نقدی بر نظرات حزب توده ایران
  15. هفته نامه «اندیشه رهایی»: وحدت کمونیستی: شماره: ۵
  16. نویسنده نامعلوم:کتابچه حقیقت تیرماه ۱۳۷۷
  17. عبدالحسین آگاهی: تاریخ احزاب در ایران(حزب توده)
  18. صادق انصاری (ا.برزگر): از زندگی من پا به پای حزب توده ایران ۱۳۷۵
  19. خاطرات ایرج اسکندری: بابک امیرخسروی و فریدون آذرنور۱۳۶۶
  20. بابک امیرخسروی: نظر از درون به نقش حزب توده ایران: نقدی بر نظرات کیانوری۱۳۷۵
  21. خاطرات اردشیر آوانسیان: از حزب توده ایران ۱۳۶۹
  22. نصرت‌الله جهان‌شاهلوی افشار: ما و بیگانگان: سرگذشت: اوت ۱۹۸۲
  23. اردشیر آوانسیان:یادداشت‌های زندان: انتشارات حزب توده
  24. میخاییل کروتیخن: اسنادی از ارتباط شوروی و کمونیست‌های ایرانی: ترجمه: ش.فرهمندراد
  25. گروه یاران حیدرعمواوغلی: مختصری درباره سرمایه‌داری‌ وابسته: ۱۳۵۸
  26. محمود طوقی:کندوکاوی در تاریخ معاصر ایران
  27. محمود طوقی:بازخوانی تاریخ معاصر ایران: سچفخا
  28. محمود طوقی: محمدباقر امامی :پوینده راه نو
  29. محمود طوقی: خلیل ملکی بایدها و نبایدها

محمود طوقی:تاریخ مختصر حزب توده‌ ایران ۱۳۲۰-۱۳۵۸

  1. عبدالله برهان: بیراهه: ۱۳۶۸
  2. عبدالله برهان: کارنامه حزب توده و راز سقوط مصدق ۱۳۷۸
  3. م.ا. به آذین: باردیگر و این بار [خاطرات زندان]
  4. مائویسم فرزند خلف استالین: صدای انترناسیونالیستی
  5. باب آواکیان: کمونیسم نوین
  6. مصطفا شعاعیان:چند نگاه شتابزده
  7. مصطفا شعاعیان:پاسخ‌های نسنجیده به قدم‌های سنجیده
  8. شناخت سازمان‌های چپ در ایران شماره ۱
  9. اساسنامه حزب توده ایران: کنگره پنجم ۱۳۸۲
  10. تروتسکی: استالینیسم و بلشویسم: سامان نو ۱۱و۱۲
  11. خسرو روزبه: اطاعت کورکورانه
  12. توفان: افسانه استالینیسم:۱۳۸۳
  13. بیژن سهیلی‌نیا: پایگاه اجتماعی حزب توده: ۱۳۹۸
  14. ناریا: اپورتونیسم واقعا” موجود: اسناد کامل پلنوم چهارم: ۱۳۵۹
  15. توفان: حزب توده ایران: نقد کنگره ششم: ۱۳۹۶
  16. اشرف دهقانی: چریکهای فدایی خلق و بختک حزب توده خائن:۱۳۹۱
  17. احمد قاسمی:حزب توده ایران چه بود و چه شد: ۱۳۴۴
  18. غلامحسین فروتن: حزب توده در مهاجرت: ۱۳۹۲
  19. م.چلنگریان: فرزندان سلیمان میرزا جلد یکم
  20. خسرو شاکری زند:پشت پرده های سی ام تیر
  21. خسرو شاکری زند: خسرو شاکری زند نگرانی از تحریف تاریخ
  22. خسرو شاکری زند:هـشـدار به جبهه ی ملی ایران
  23. خسرو شاکری زند:کنفدراسیون و انقلاب بهمن (بخش اول) گفت‌وگو با:خ. شاکری
  24. خسرو شاکری زند:همکاری با احمد شاملو
  25. خسرو شاکری زند:پیرامون کوچک خان جنگلی و تحریف استعماری تاریخ آن
    ۵۵٫ خسرو شاکری زند:گزارشی از تلاش برای مبارزه پارتیزانی از طریق کوبا، مصر و الجزایر
  26. خسرو شاکری زند:بازهم در نفی حکم اعدام
  27. خسرو شاکری زند:نقدی بر پاره ای از نظرات پیرامون نقش حزب توده در روزهای ۲۵ تا ۲۸ مرداد(بخش اول، دوم)
  28. خسرو شاکری زند:یادداشتی پیرامون کودتاى ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و پلنوم چهارم حزب توده به سال ۱۳۳۶ – ۱۹۵۷
  29. خسرو شاکری زند:دروغ هرچه چربتر بهتر؟ پیرامون ادعاهای دروغین پرویز ثابتی
    ۶۰٫ خسرو شاکری زند:آوتیس سلطان زاده (میکائیلیان) گرده‌ای از سرگذشت
    ۶۱٫ خسرو شاکری زند:مصاحبه ای پیرامون برخی خطوط کلی جنبش چپ ایران
    خسرو شاکری زند
  30. خسرو شاکری زند:نامه ی ماکسیم گورکی به کمیته ی ایران (لندن)
  31. خسرو شاکری زند:نُـخُستین پیام دکتر مصدق از رادیو تهران به ملت ایران در جایگاه نُـخُست وزیری و به مناسبت اول ماه مه
  32. خسرو شاکری زند:مـصـدق، دمـوکـراتـی پـایـدار (بخش نخست، دوم)
  33. خسرو شاکری زند:خلیل ملکی و مصدق:۱۳۹۴
  34. خسرو شاکری زند: کارنامه مصدق و حزب توده ۱ و ۲
  35. خسرو شاکری زند: «مصدق و ملکی»: نشریه شماره ۷: مهر ۱۳۶۵

خسرو شاکری: میلاد زخم

  1. جلیل محمودی و ناصر سعیدی:شوق یک خیز بلند[نخستین اتحادیه‌های کارگری در ایران/نشر قطره؛ ۱۳۸۱
  2. یرواند آبراهامیان: اعترافات شکنجه شده‌گان/ مترجم رضا شریفی‌ها
  3. فریدون کشاورز: من متهم می‌کنم کمیته‌ی مرکزی حزب توده ایران را.
  4. حزب توده: جنبش کارگری و کمونیستی ایران: عبدالصمد کامبخش
  5. محمدحسین خسروپناه: سازمان افسران حزب توده ایران ۱۳۲۳-۱۳۳۳ :۱۳۷۷
  6. حزب توده ایران: کنگره ششم ۱۳۹۱
  7. گزارش محرمانه خروشچف به کنگره بیست ۱۹۵۶
  8. وقتی که رویزیونیست‌ها تاریخ می‌نویسند: نقدی بر تاریخ نوین ایران: ۱۳۵۷
  9. حزب توده: یک کنگره تاریخی: درباره کنگره ۲۵ حزب کمونیست شوروی:۱۳۵۵
  10. عبدالرحیم طهوری:نقدی بر کارنامه‌ی سیاه یک ساله‌ی حزب توده
  11. ایرج مصداقی: نه زیستن نه مرگ: گزیده خاطرات:
  12. ارنست مندل: همزیستی مسالمت‌آمیز و انقلاب جهانی: ۱۳۷۸
  13. ناصر زربخت: گذار از برزخ:یادمانده‌های یک توده‌یی در تبعید:۱۳۷۳
  14. نورالدین کیانوری: گفتگو با تاریخ:۱۳۷۶
  15. حمید شوکت:نگاهی از درون به جنبش چپ ایران: گفتگو با مهدی خانبابا تهرانی۱۳۶۸
  16. حمید شوکت: نگاهی از درون به جنبش چپ، گفت وگوی حمید شوکت با ایرج کشکولی.
  17. ناصر پاکدامن: نشریه «مردم»
  18. محمدحسین معزی: شکنجه و تیرباران افسران آزادیخواه
  19. غبارزدایی از آینه‌ها:متن کامل گزارش محرمانه خروشچف
  20. محمد تقی شهرام: دفترهای زندان: انتشارات اندیشه و پیکار فوریه ۲۰۱۲
  21. برگی از جنبش‌ کارگری کمونیستی ایران:خاطرات آلبرت سهرابیان
  22. خاطرات صفرخان: در گفتگو با علی‌اشرف درویشیان
  23. وحدت کمونیستی:ملاحظاتی درباره انترناسیونال سوم و مسئله شرق
  24. هوادارن سازمان وحدت کمونیستی: حزب توده قبل و بعد از انقلاب
  25. سازمان وحدت کمونیستی: دو بینش در حزب کمونیست ایران
  26. سازمان وحدت کمونیستی: نقد نظرات اتحاد مبارزان کمونیست پیرامون تئوری انقلاب ایران
  27. سازمان وحدت کمونیستی: راه رشد غیر سرمایه‌داری‌ سراب یا واقعیت؟ نقدی بر راه رشد غیر سرمایه‌داری‌ نوشته اولیانفسکی
  28. حسین فرزانه: پرونده پنجاه و سه نفر؛ انتشارات آگاه؛۱۳۷۲
  29. خاطرات خروشچف ترجمه ابراهیم یونسی
  30. الکساندر آرلف: تاریخ سری جنایت‌های استالین: ترجمه عنایت‌الله رضا
  31. تونی کلیف: مارکسیسم در هزاره؛ ترجمه بهزاد جعفرپور
  32. چنگیز پهلوان: لنینیسم در ایران
  33. حیدر نیری:روابط برون مرزی سچفخا:۱۳۹۵
  34. احسان طبری: کژراهه، خاطراتی از تاریخ حزب توده:۱۳۶۷:تهران:امیرکبیر)

۱۰۲: آوازخوان رقص برده‌گان: گزیده سخنرانی و مقالات پیشه‌وری: ترجمه الناز انصاری و هژیر پلاسچی

  1. بهزاد کاظمی:ملی‌گرایان و افسانه‌ی دموکراسی
  2. بهزاد کاظمی:سامان نو: شماره‌های ۱ تا تا ۱۶

توضیحات:

(۱): به قول کتابچه حقیقت ۱۳۷۷، «درسال ۱۳۵۸، سعیدآذرنگ [مامور حزب توده‌] در رهبری سازمان چریک‌های فدایی خلق قبل از انشعاب نفوذ کرد، در بهمن۱۳۵۸، ســـــــازمان چریک‌ها پلنوم مخفی برگزار کردند. سعید آذرنگ موفق شد که کلیه اسناد پلنوم وگفت‌وگوها را به کیانوری تحویل دهد. کیانوری نیز سازمان مخفی را مسئول چاپ و انتشار آن نمود.»