وظیفۀ مقدس یک ضد کمونیسم

نادراحمدی رامیشناسیم.اَخرین نوشته اش چندروزپیش درج شد.ایشان بامطالب هرازچندگاه خودوظیفۀ بزرگ ومقدسی راپیش روی قرارداده است .ضدیت باکمونیسم.این هم وظیفه ای است!

سال گذشته باراول که درسایت اَزادی بیان مطلبی ازنادراحمدی دیدم،تصورم این بودکه شخصی است که درزمینۀ مسائل مربوط به مارکسیسم اشتباه میکندوفوقش مغرض است.یادداشت کوتاهی درموردمطلبش نوشتم وجوابی ازاوکه کلیاتی بودونه جوابی،به من داد.سری به وبلاگش زدم.دیدم درکل حرف ونظر(نظر؟)دیگری دارد.
دردنیای کنونی هرکس هرازچندگاهی به شخصی برمیخوردکه بااَدمهای دیگرفرق ماهوی دارد.دنیایش دنیای دیگروزندگیش نوع دیگریست .این اَدمهاویژه اندودرواقع پدیده اندوعموما"پدیدۀ جالب.نادراحمدی هم پدیده ای است .اماازنوع دیگرش.درواقع پدیده ای غیرجالب است.چرا؟
احمدی مینمایاندکه زخم خورده است؟اَیاسالهای طولانی وکوتاه عمرش رابابت مبارزۀ کمونیستی درگروه وسازمانی تلف کرده وامروزداغ دلش راخالی میکند؟ازنوشته هایش این برداشت رانمیشودکردکه فعال سیاسی بوده باشد.انگاردرعرصۀ مبارزه فقط سرراهی مدتی مهمان پیشمرگان کومه له درمقری بودهاست.همین .اَیاسرش به جایی وجریانی ضدکمونیستی بنداست؟برنامه ای سیاسی برای خودوجامعه درنظردارد؟باجریانات سلطنت طلب،مذهبی وقوم پرست هم کاسه است ؟فکرنمیکنم هیچکدام ازاین هاباشد.خیلی ساده میشودازمطالبش این استنباط راکردکه اینهانیست وفقط داردوقت خودش راتلف میکند.
درعالم مبارزه ودرگیری های فکری هرکس درجایی قرارمیگیرد.یابه سازمان وگروهی وصل است یاازحزب وجریانی بوده وجداشده ،یاخواهان مبارزۀ متشکل ویادرتلاش برای ایجادحزب موردنظرش است .
این هاهمه واقعی است ودیده میشود .اَرمان هاوایدئولوژی هامعلوم است .چپ وراست معلوم است وحتی کمونیستهای گذشته که صفشان راعوض کرده اند ودنبال اهداف طبقات دیگراند،مشخصند.چه بساافرادزیادی بدلیل شرایط کنونی وضعف جنبش چپ ویاخاطره وتجربۀ سختی که ازسازمانهای چپ دارندودیده اند،به نفی کمونیسم ودوری ازاََن رسیده اند.ولی اینان به بلندگوی دشمن تبدیل نشده اند.لااقل به حقانیت گذشتۀ خودویارانشان وحتی به نفی ایده اَل های کمونیسم موردنظرخودنرسیده اند.امروزفعال سیاسی نیستندوضدیت علنی ومکتوب شده ازطرف خودبرعلیه اَرمان دیروزیشان ودایرکردن وبلاگ ازنوع وبلاگ نادراحمدی رادورازشأن خودمیدانند.مروج سرمایه به این شکل نیستند.
نادراحمدی وبلاگ دارد،مرتب مینویسد،نظرمیدهد،حرص میخورد،بدوبیراه میگوید،نوک حمله اش به کمونیسم است.بااین همه کسی جدیش نمیگیرد،به نظراتش برخوردنمیشود،انگارهمه به یک شیوۀ مشخص دربرخوردبه اورسیده اند.اوهم دردنیای خودمانده است ومعلوم نیست برای که وبرای چه مینویسد.
احمدی تخس است.اتفاقات بعدازمرگ لنین که تحلیل گران اَنچنانی بنام کمونیسم نوشته اند،این باوررابه نادراحمدی هم داده که درقضاوتش درموردمارکسیسم درست میگویدوحق به جانب است.اوتصمیمش راگرفته وتندمیرود.نبایدجدیش گرفت.چون درواقع جدی هم نیست.امااین نوشته درموردکاراکترش لازم میاَمد.
ضدیت خیلی هارامیشودازسرمنفعت های سیاسی وطبقاتی باکمونیسم دیدومشاهده کرد،امااین همه اَه وناله کردن احمدی وبدوبیراه گفتنش به کمونیسم ووقت تلف کردن خودواوقات خواننده نوشته اش راگرفتن،خودش بایدروشن کند.همین. 
 

بهروز شادیمقدم  ۲۸ . ۵٫ ۲۰۰۹

http://shadochdt.wordpress.com