این جنگ و دعوا متعلق به جنبش دانشجویى نیست

بدنبال سفر خامنه ای به کردستان، در تاریخ دوم خرداد٨٨ بیانیه ای به امضای دانشجویان دانشگاههای کردستان پیرامون این سفر منتشر شده است.  در مورد این بیانیه در قبال سفر خامنه ای و اینکه این بیانیه چه طیفی را نمایندگی می کند و چه خواست و مطالبه ای را عنوان می کند، اشاره ای می کنم.  گوشه هایی از این بیانیه چنین است:

 آقای خامنه ای شما چگونه خود را نماینده مردم کردستان می دانید. در حالیکه ما سنی ها کوچکترین اعتقادی به ولی فقیه نداریم؟ چگونه است که شما در این سی سال بیشترین سرکوب و کشتار را علیه ما انجام داده اید و اکنون انتظار دارید ما شما را بعنوان رهبر خود ستایش کنیم؟ ما دانشجویان کردستان اعلام می داریم که کوچکترین دلبستگی به آقای خامنه ای نداریم و سفر وی و استقبال بسیجیان از وی حس واقعی مردم کردستان نمی باشد. در پایان این بیانیه دانشجویان کرد خواهان آزادی همکلاسی هایشان شده اند و کرد ستیزی جمهوری اسلامی را بشدت محکوم کرده اند.( تاکیدها از من است)

 

در این نوشته کوتاه سعی می کنم این را نشان دهم که این بیانیه نظر و دیدگاههای دانشجویان در دانشگاههای کردستان را نمایندگی و منعکس نمیکند. در دانشگاههای کردستان دانشجویان چپ و سوسیالیست حضور و فعالیت دارند اما هنوز این حضور نتوانسته است در قامتی ظاهر شود که میدان را بر رواج اینگونه گرایشات که در این بیانیه موج می زند ببندد. در نوشته ای بتاریخ ١۵ اسفند ٨٧ تحت عنوان "سخنی با دانشجویان چپ وسوسیالیست در دانشگاههای کردستان" به این کمبود اشاره کرده بودم. این مطلب در لینک زیر قابل دستری است.

http://www.rowzane.com/0000-2009/e-m03/4-abdol.htm

 

اما نویسندگان و کسانی که به اسم دانشجویان دانشگاههای کردستان این بیانیه را نوشته اند، بنظر می رسد هنوز در عالم توهم نسبت به خامنه ای و حکومتش بسر می برند و باورشان شده است که گویا خامنه ای تلاش کرده است که خود را نماینده مردم کردستان بداند یا درستر این است بگویم نماینده صادر کنندگان بیانیه بداند. تا جائیکه به مردم کردستان بر می گردد از همان روز اول سرکار آمدن این حکومت تا به امروز توهمی به این حکومت و سرانش نداشتند و در مقابلش ایستاده اند اگر توهمی وجود داشته باشد در این بیانیه است. مردم سراسر کشور و بویژه مردم کردستان  خامنه ای، مجلس نشینان و دیگر سران این حکومت را نه تنها نماینده خود ندانسته اند و نمی دانند بلکه آنها و حکومتشان را قاتلان مردم می دانند. دانشجویان دانشگاههای سراسر کشور به خامنه ای لقب "پینوشه" اعطا کرده اند. دانشجویان در دانشگاههای تهران، شیراز، اصفهان، تبریز، کرمانشاه و بقیه شهرهای ایران، موسوی را موسوی ۶٧ لقب داده اند. یعنی در سال ۶٧ و در دوران نخست وزیری ایشان بود که قتل عامهای سال ۶٧ انجام گرفت. هر کدام از سران این حکومت از جانب مردم و بویژه دانشجویان در ایران، با جانی ترین شخصیتهای تاریخ مقایسه شده اند آنگا می بینیم که طیفی با نام دانشجویان دانشگاههای کردستان در بیانیه شان در اوج احتیاط و توهم پراکنی به گونه ای می خواهند این را القا کنند که  نکند راستی راستی خامنه ای بخواهد خود را بعنوان نماینده مردم کردستان جا بزند. البته این القا کردن نگرانی این طیف است نه مردم کردستان. لحن و بیانی که در این بیانیه فرموله شده است بدرجات زیادی دارد به خامنه ای امتیاز می دهد و تصویر توهم برانگیزی را در بیانیه شان به نمایش گذاشته اند. ادبیات، احساس و مطالبات این بیانیه، خواست و مطالبه طیفی است که می خواهد "اذان سنی" برای "قوم کرد" برسمیت شناخته شود. این نشاندهنده عمق ارتجاعی و قبیله گری این بیانیه است.

 

در جای دیگری در این بیانیه گفته شده است که: ما سنی ها کوچکترین اعتقادی به ولی فقیه نداریم

این بیان و این فرمولبندی نیز خواننده را بیاد دعواهای جریانات مرتجع مذهبی نظیر مفتی زاده می اندازد که اختلافشان با خمینی و حکومت اسلامی بر سر مذهب بود. از کسی که خود را دانشجو و پیرو دانش و دستاوردهای علمی امروزی می داند، حتی اگر به سیاست هم کاری نداشته باشد بسیار بعید است که دعوای خود با ولی فقیه را تا سطح باد زدن جنگ و دعوای مذهبی بکشاند. دانشگاه و دانشجو همیشه با آزادیخواهی و برابری طلبی مترادف بوده است. دخالت در سیاست امروز دیگر مسئله مهم و اصلی در جنبش دانشجویی است، "سوسیالیسم بپا خیز برای رفع تبعیض" شعار جنبش دانشجویی در دانشگاهها است نه خواست عقب مانده و ارتجاعی "سنی گری". قطعا کسانی از طیف قومی مذهبی ها هم در دانشگاههای کردستان پیدا می شوند که خواستشان را در کسب" اذان اهل سنت" می بینند که تحقق این خواست ارتجاعی تنها آمال و آرزویشان است اما هرچه هست با جنبش رادیکال و چپ دانشجویی هیچگونه سنخیتی ندارد و حتی در مقابل خواست و مطالبات جنبش سراسری دانشجویی در ایران قرار دارد. این جنگ و دعوا متعلق به جنبش دانشجویی نیست. این  نق زدنها مشغله طیف حاشیه ای قومی مذهبی در کردستان است که هویت خود را با سنی گری یا هر گونه القاب مذهبی دیگری تعریف می کند. یکی از خصلتهای برجسته و غالب بر جنبش دانشجویی تا به امروز این بوده است که به هیچ مذهبی چه از نوع سنی و چه از نوع شیعی باج نداده است. جنبش دانشجویی در زمان حکومت پهلوی خود را چپ و سوسیالیست معرفی میکرد و در مقابل مذهب موضع داشت. امروز که دیگر جای
خود دارد و جنبش دانشجویی در مقابل مذهب و نمایندگان حکومتی اش از موضعی چپ، رادیکال و سوسیالیستی  در مصاف با حکومت اسلامی، خامنه ای و دیگر سران این رژیم ظاهر شده است. شعار" یک نژاد یک کره" شعار جنبش دانشجویی است  که امروز این  دسته از شعارهای انترناسیونالیستی و انسانی در اعتراض و مبارزات دانشجویی دارد به سنتی جا افتاده تبدیل می شود. همبستگی با جنبش کارگری و جنبش برابری طلبانه زنان یکی از پرچمهای مبارزاتی و حرکتهای اعتراضی دانشجویان در اکثر شهرهای کشور است ودر حالیکه دانشجویان دانشگاههای ایران در تلاشند که همراه با جنبش کارگری و دیگر جنبشهای اعتراضی در ایران ولی فقیه، قوانین و حکومت آنرا یکبار برای همیشه جارو کنند، آنگاه کسانی پیدا می شوند که با نام دانشجویان دانشگاههای کردستان با پز بشدت عقب مانده " ما سنی ها" به دادن بیانیه  می پردازند و خیلی آبکی و متوهم نسبت به حکومت و رهبر جنایتکارش اعلام می کنند که اعتقادی به ولی فقیه ندارند. انگار تازه از خواب بیدار شده اند.

 

در ادامه همین بیانیه هم آورده اند که: ما دانشجویان کردستان اعلام می داریم که کوچکترین دلبستگی به آقای خامنه ای نداریم و سفر وی و استقبال بسیجیان از وی حس واقعی مردم کردستان نمی باشد

گویا تا قبل از سفر خامنه ای به کردستان، صادر کنندگان این بیانیه به آقای خامنه ای دلبستگی داشته اند. لحن، بیان، مضمون و فرمولبندیهای این بیانیه همین را می رساند. مثلا استقبال بسیجیان از خامنه ای را با حس واقعی مردم کردستان یکی کرده اند و این بیانیه می خواهد بگوید مردم کردستان مثل بسیجیان نمی خواهند از خامنه ای استقبال کنند. برای خامنه ای و حکومتش بیشتر از صادر کنندگان بیانیه روشن بوده و هست که مردم کردستان همگام با مردم سراسر ایران در صدد بزیر کشیدن این حکومت هستند. نمایش قدرت جناب رهبر در کردستان این را نشان داد. سفر ولی وفقیه به سنندج شکستی به تمام معنا برای حکومت و طیف نق زن آن بود. بیانیه این طیف خجولانه، توهم برانگیز و تا حدی مطیع، می گوید مواظب باشید که حضور بسیجیان در استقبال از ولی فقیه را به پای مردم ننویسید. صادر کنندگان بیانیه باید این را بدانند که حس واقعی مردم کردستان این است که سر به تن این نظام و این حکومت نباشد. شاید اگر حسی  با  بسیجیان دچار تقارن یا اختلال شده باشد حس صادر کنندگان بیانیه است نه مردم کردستان. نویسندگان بیانیه تنها به این بسنده نکرده اند که خود را نماینده دانشجویان دانشگاههای کردستان جا بزنند بلکه به نمایندگی از طرف مردم کردستان هم این ژست آبرو باخته را بخود گرفته اند.

 

 اشاره این بیانیه به سرکوب سی ساله مردم کردستان نیز، هنوز نمی تواند این سرکوب سی ساله را توضیح دهد. نویسندگان بیانیه منظورشان از این سرکوبها اعدامهای دسته جمعی و صحرایی چند دقیقه ای نیست، منظورشان حمله به تجمعات کارگران و حمله به اول مه ها در کردستان نیست، منظورشان حمله به زنان و جوانان تحت نام "امنیت اجتماعی" نیست، منظور این بیانیه از حمله سی ساله به مردم کردستان بمباران شهرها و اعدام و شکنجه فعالین عرصه های اجتماعی و شلاق زدن کارگران نیست و منظورشان هم قتل عام کمونیستها نیست بلکه خیلی شفاف و روشن منظورشان از این حمله به مردم کردستان ( که منظور از مردم کردستان در اینجا نویسندگان بیانیه است) حمله به سنی گری و "ما سنی ها" و " ما کردها" است که دعوای عقب مانده گرایشات حاشیه ای با حکومت اسلامی بوده و امروز دیگرهیچ گونه موضوعیتی برای مردم مبارز و آزدیخواه کردستان ندارد.

 

چنانکه اشاره شد این بیانیه بیانیه ای که خصلت نمای جنبش دانشجویی باشد نیست بلکه کاملا در مقابل آن است. امروز اگر کسی بخواهد با نام دانشجو بیانیه بدهد و اعتراضی را علیه رهبر خامنه ای یا علیه حکومت سازمان دهد، با رادیکالیسمش، چپ و سوسیالیست بودنش با نقد باورهای ملی و قومی و با موضع ضد مذهبی اش در مقابل نظام و سران از فیلتر عبور کرده و عبور نکرده اش بیانیه میدهد. کاری که در سالهای اخیر چهره و سیمای جنبش دانشجویی را شکل داده و به اینجا رسانیده است. از این رو این بیانیه بیانیه دانشجویان دانشگاههای کردستان نیست و نمایانگر نظرات طیفی یا تعدادی از دانشجویان در دانشگاههای کردستان است که از موضع قومی مذهبی و بقول خودشان "ما سنی ها"  و یا " کرد ستیزی" دارد با حکومت اسلامی و برای گرفتن امتیازی همچون پخش اذان به سبک "اهل سنت" از مسجد و تلویزیون محلی می جنگد. احتیاجی به جنگیدن برای این خواست ارتجاعی و عقب مانده هم نیست چرا که خامنه ای در سفرش به کردستان و در مقابل شرکت این طیف و جماعت ملی مذهبی های محلی در مضحکه انتخاباتی حکومتش وعده آزاد کردن آن را بهشان داده است.

 

بنظر می رسد که دست این طیف از دانشجویان در دانشگاههای کردستان به اندازه کافی رو شده است. بیانیه شان دارد داد می زند که تمام مسئله اش با خامنه ای و نظام اسلامی حق کشی مذهبی است نه حق کشی انسانی که شعار دانشجویان در دانشگاههای ایران است. در نتیجه کسانی که بیانیه شان را به نمایندگی ا
ز طرف دانشجویان دانشگاههای کردستان منتشر کرده اند، مطلقا در راستای جنبش دانشجویی نیستند و فقط منعکس کننده خواست و مطالبات طیف معینی از مذهبیون قوم گرا در درون دانشگاههای کردستان است که در دفاع از مذهب و قومیت به دادن بیانیه می پردازند.

 

خوشبختانه امروز با رشد چپ، با وجود فضای آزادیخواهی و برابری طلبی، با گسترش و تقویت جنبش کارگری و تشکلهایش و ضد مذهبی و ضد قومی گری این جنبشها در کردستان و در ایران این طیفها، بی ربط تر و آبروباخته تر از آنند که بتوانند به نمایندگی از طرف دانشجویان دانشگاههای کردستان ابراز وجود کنند.علیرغم اینکه این گرایش عقب مانده مذهبی و قومی از هیچ اعتباری در دانشگاههای کردستان برخوردار نیست اما دانشجویان چپ و سوسیالیست در دانشگاههای کردستان باید در عقب زدن و حاشیه ای کردن این گرایش پوسیده حضور موثری داشته باشند. حرکت و همگامی در راستای جنبش دانشجویی در سراسر کشور، تداعی شدن و تداعی کردن این جنبش با خواست و آرزوهای جنبشهای اجتماعی چپ و رادیکال، خلاصی از هرگونه شائبه مذهبی و قومی، نمایندگی کردن مطالبات آزادیخواهانه، برابری طلبانه و انسانی، حمایت از اعتراضات و مبارزات کارگری، حمایت از جنبش برابری طلبانه زنان و نقد و افشای ماهیت این گونه بیانیه های قومی مذهبی، کار فعالین دانشجویی چپ، سوسیالیست و توده دانشجویان در دانشگاههای کردستان است.

٢۵ مه ٢٠٠٩