نگاهی به نظریات منصور حکمت در باره فاصله تئوری تا عمل

در فوریه ۲۰۰۹، متن یک سنخنرانی منصور حکمت با نام: (فاصله حرف و عمل) توسط  کانون دفاع از کمونیسم، منتشر که حاوی چنان نکات مهمی است که درخور توجه و بررسی جدی می باشد. گفته می شود که: (…منصور حکمت این سخنرانی را در اواخر پائیز یا اوایل زمستان ۱۳۶۲ در مقر حزب کمونیست ایران در "شین کاوه" کردستان برای اعضاء و فعالین حزبش ایراد کرده است و او در کنفرانس کمونیسم کارگری در انجمن مارکس در سال ۲۰۰۰  دگربار به این مساله اشاره می کند اما متن این سخنرانی هیچگاه منتشر نشده است و نوار آن نیز در آرشیو منصور حکمت موجود نیست…)

با دقت در محتوای این سخنرانی می توان درک کرد که چرا در حالیکه منصور حکمت این همه کشته و مرده و جانفدا دارد اما تعدادی از مطالب این چنینی او از نظر مردم مخفی نگاه داشته می شود و زیر تیغه سانسور پرلتری! قرار می گیرد؟! منصور حکمت در این سخنرانی خود، وجود یک عارضه مزمن و سرطانی در جنبش مارکسیستی که در واقع همان رویزیونیسم است را مورد توجه قرار می دهد اما او در بررسی علل این عارضه، طبق معمول بدون آنکه به مسئولیت کلیدی خودش اعتراف کند حرفهای کلیشه ای مارکسیستها را تکرار می کند! در فرهنگ کلیشه ای مارکسیستی، همه آن تشکلهای عاشق قدرت ، خود را با چسباندن به طبقه کارگر، که آن را منشأ و بانی و وارث تمامی خصوصیات سوسیالیستی و کمونیستی می دانند برای خود حقاتیت دست و پا می کنند و میزان حقانیت خود را در ارتباط تخیلی خود با این طبقه می سنجند!! در این رابطه منصور حکمت در سخنرانی خود چنین می گوید:(….  ما نیز امروز در شرایطی قرار گرفته ایم که بین حرف و نقشه و برنامه مان با عمل مان فاصله ای جدی هست.فاصله حرف و عمل ما را بسیاری از رفقا می دانند، در کار خود و دیگران می بینند و هر روز از آن شکایت می کنند و تذکر می دهند. …. امروز فاصله حرف و عمل ما با چه چیز اشغال میشود؟ یا بعبارت دیگر وقتی حرف ما عمل نمی شود آیا هیچ عملی صورت نمیگیرد؟ آیا شکایت من از این است که حرف هایمان عمل نمیشود؟ اینطور نیست. در واقعیت فاصله حرف و عمل ما را عمل طبقات دیگر پر میکند. لنین نمی گوید که "این ماشین خوب کار نمی کند، راندمانش بالا نیست، آهسته حرکت می کند و اینکه متوقف مانده است." او می گوید این ماشین در جهت طبقات دیگر، در جهت مشتی سرمایه دار، حرکت میکند. رفقا، ما در جهانی طبقاتی زندگی میکنیم. همه چیز مهر طبقاتی می خورد. اگر حرف ما عملی نشود، یعنی حرف دیگری دارد عملی میشود…… برای اینکه به توده ها نشان دهیم که راهی که آنها را میبریم راهی واقع بینانه است، عملی است، خیال پروری و رویاپردازی انقلابی نیست. ببینید، امروز در هیچ رشته ای نیست که ما خود را از بورژوازی بهتر سازمان داده باشیم و از امکانات خود بهتر استفاده کنیم ….) 

در اینجا کاملأ مشخص است که منصور حکمت اقرار می کند که حزبش از همان ابتدای تشکیل و تحت رهبری او به راه بورژوازی می رفته است! و قدم در راهی گذاشته است که همه احزاب مارکسیست بطور اجتناب ناپذیر و ماهیتآ طی می کنند!

واقعیت این است که منصور حکمت نیز از لولوخرخره نفوذ بورژوازه برای اثبات به اصطلاح پرلتری بودن خودش استفاده می کند تا هویتی را ثابت کند که در عالم واقعیت وجود خارجی ندارد! او باید قبل از هر چیز ثابت می کرد که دارای یک اصول مدون کارگری و کمونیستی بوده است که می بایست مبنای پراتیک اعضا و هواداران حزبش قرار می گرفته است! در منطق مارکسیستها، مارکس پیامبر طبقه کارگر است و میزان کارگری بودن یک حزب و دیدگاه فقط با قیاس آن با  اصول مارکسیسم_ لنینیسم و تنها توسط خود مارکسیستها قابل تشخیص است! و میزان کمونیست بودن یک تشکیلات نه بر مبنای تهعد و اجرای اصول اجتماعی کمونیسم در زندگی روزمره، بلکه بر مبنای تکرار و التزام به اصول سیاسی مارکسیسم سنجیده می شود. منصور حکمت در ادامه می گوید:

(….." کسی که میخواهد جهان را دگرگون کند باید از همین امروز آثار این توانایی در پیشانی اش ظاهر شده باشد. بچه فیل هم از بچگی شبیه فیل است. بتدریج تبدیل به فیل نمیشود. آن سیاست انقلابی ای که نشان میدهد ما میتوانیم جهان را دگرگون کنیم امروز باید خود را در ما نشان بدهد. اما متاسفانه این نشانه ها در ما کم است. کسی که به آن اهداف عالی متعهد شده باشد یک روز و یک ساعتش هم با ما فرق میکند….). این نوشته اعتراف صریح به ماهیت حزبی است که منصور حکمت خودش از همان ابتدای تشکیل آن را فاقد توانایی دست یابی به اهدافش می دانسته است، اما اکنون پیروان او ضمن ممانعت از انتشار نظرات او، بر ادامه هویتی افتخار می کنند که او از همان ابتدا شکست محتوم آن را اعلام کرده بود! منصور حکمت در باره اینکه (…چه عواملی پراتیک عقب مانده و غیر کمونیستی را به او تحمیل میکنند؟…) می گوید: (…عامل اول نیروی عادت است. ما از چنگال نیروی عادت رها نشده ایم. ما از جهان نو سخن می گوئیم، اما در کار سازمانی، آن روشهایی که بنظر ما با "عقل جور در می آید"، روشهایی که در کار روزمره "بدرد می خورد" روشهایی است که بصورت عادت و بدون نقد از جامعه بورژوایی به ارث برده ایم. ما در سازماندهی، در روشهای عملی فعالیت از تصمیم گیری تا آرایش نیروهای سازمانی، و در اخلاقیات فردی و سازمانی از عادات و اخلاقیات موجود جامعه تبعیت می کنیم. ما در عمل به سنت هایی متکی می شویم که نشانه ای از جامعه نوین فردا و عنصر آگاه پرولتری در آن نیست….)  براستی به نظر منصور حکمت (…. نشانه های جامعه نوین فردا و عنصر آگاه پرولتری …) چیستند؟ و چرا او و مقلدینش از عادات و اخلاقیات موجود در جامعه بورژوایی تبعیت می