در یادمان امیر پرویز پویان و یارانش!

سوم خرداد هزار و سیصد و پنجاه، امیر پرویز پویان بهمراه رحمت‏الله پیرونذیری و اسکندر صادقی‏نژاد در درگیری نابرابر با مزدوارن رژیم شاهنشاهی و در خانه‏ای تیمی، جان باخت. زمانه، زمانه‏ی گسترش خفقاق و بگیر و به بندها بود. چند ماهی بود که از عمر سیاهکل می‏گذشت و رژیم پهلوی سر مست از سرکوبی بانیان قهر انقلابی به‏هر دری می‏زند تا دامنه‏ی اعتراضات مسلحانه‏ی فرزندان خلق را محدود و محدودتر نماید. شاه مزدور قصد داشت تا با اختصاص دادن بودجه‏های کلان نظامی، تاریخ جنبش کمونیستی را به عقب بر گرداند و مجدداً همان فضای "دیوار موش دارد، موش گوش دارد" را بر جامعه حاکم گرداند، بدون این‏که واقف گردد که فصل نوینی از جنبش کمونیستی آغاز گردیده و دستگاه‏های سرکوب‏گرش علیرغم در دست داشتن تمامی امکانات قادر به تخطئه‏ی مبارزات پیشاهنگان انقلاب نیستند؛ پیشاهنگی که بنابه باور امیر پرویز پویان بقای خود و عنصر مبارز را در تعرض عملی و سازمانیافته‏ی نیروی مسلح انقلاب توضیح می‏داد. انقلابی که سال‏ها بدلیل فقدان نیروی جدی در درون جامعه و بدلیل خیانت‏کاری‏های به‏اصطلاح مدافعین توده‏های محروم مختنق شده بود و فضای یأس، ناامیدی و سکون را بر جنبش‏های اعتراضی حاکم گرداند. در حقیقت دهه‏ی چهل، دهه‏ی ندانم‏کاری، تسلیم‏طلبی و بی‏عملی نیروی روشنفکر جامعه بود.

 

در چنین اوضاع و احوالی بود که امیر پرویز پویان بهمراه دیگر رفقایش تئوری نوین انقلاب را پای ریختند و در مدت زمانی کوتاه صدها کمونیست و انقلابی به‏عنوان پیشقراولان جنبش‏های اعتراضی به جنگِ مدافعین مسلح نظام امپریالیستی برخاستند و متعاقباً با سازماندهی و کار بست مکانیسم‏های صحیح منطبق بر جوامع‏ی تحت سلطه‏، سعی می‏نمودند تا مانع‏ی کشف و شناسائی آسان خود، توسط ارگان‏های مخوف نظام ‏گردنند. آن دوران، دوران جنگ نوین، فیمابین کمونیست‏ها و مبارزین با ضد انقلاب حاکم بود. در همین اثتاء هراسِ دشمن مسلح با شروع تحرکات انقلابی فرزندان محرومان دو چندان گردیده بود و به انحای گوناگون تلاش می‏ورزید تا از پای‏گیری و گسترش مبارزه‏ی مسلحانه‏ی کمونیست‏ها و انقلابیون ممانعت به‏عمل آورد. دیگر افسانه و حکایت قدر قدرتی رژیم شاهنشاهی از اذهان عمومی شکسته شد و توده به قدرت واقعی خویش واقف گردید؛ دیگر سیاست "تعرض کنیم تا باقی بمانیم" جایگزین سیاستِ صبر و انتظار و مبارزه‏ی "آرام"، گردیده بود و فضای رکود و خمود جنبش کمونیستی، در هم شکسته شد و تحرک و شادابی به‏جای آن‏ها نشست. شاه این عنصر خود فروخته و حامی امپریالیست‏ها بخود آمد و به‏هر سوراخ و سنبه‏ای سرک می‏کشید و جوانان را به بهانه‏های واهی و به جرم مطالعه‏ی آثار مارکسیست – لنینیستی دستگیر می‏نمود و روانه‏ی شکنجه‏گاه‏های مخوف خود می‏نمود؛ خانه‏های تیمی را به رگبار می‏بست و در خیابان‏ها حمام خون براه می‏انداخت تا بخیال خود بتواند کمونیست‏ها را از راه انتخابی‏شان باز دارد. می‏دانست که دیوارها و دنیای خیالی و خود ساخته‏اش ترک بر داشته و ناقوس مرگ‏اش به صدا در آمده است. زمان، زمانِ شلیک گلوله به سمت دشمنان طبقاتی کارگران و زحمت‏کشان بود و پیشاهنگ انقلابی نمی‏توانست پیشاهنگ باشد مگر آن‏که پیشاهنگ مسلح باشد. منطق و متدی که بر جنبش کمونیستی آن‏زمان غلبه یافت و خواب آرامش همگان و از جمله "نادانان خلق" و لمیدگان درون جنبش کمونیستی – اعتراضی را بر هم زد. 

 

حقیقتاً که دشمن هم با مواجه شدن به سیاست و روش انتخابی نیروی مدافع‏ی انقلاب بیکار نه نشسته و هم‏زمان با پایه‏ریزی آرمان‏های تعرضی، مقاومت و فداکاری‏های فرزندان توده‏های محروم و آن‏هم در میادین متفاوت، بر فشار خود افزود و سرایسمه به شکار کمونیست‏ها و مبارزین می‏پرداخت؛ واقف گردیده بود که آتش جنگ انقلابی شعله‏ور شده است و دیر و یا زود دامان همه‏ی مزدوران را در بر خواهد گرفت؛ جنگی که برخاسته از ضرورت‏ها و در پاسخ‏گوئی به نیازمندی‏های عملی جامعه‏ی سراسر خشن و هار بود. بی دلیل نبود که صدها جوان کمونیست و انقلابی با تأثیر از متدِ مبارزاتی بنیانگذاران تئوری مبارزه مسلحانه در هر گوشه از اقصا نقاط ایران، راه و چاره‏ی کار را در جنگ با دشمن مسلح جستجو می‏نمودند و با تحرکات خود "جزیره‏ی ثبات و آرامش" ادعایی سرمایه‏داران وابسته را در هم ریختند و آهنگ آزادی و رهائی توده‏ها از زیر یوغ قداره‏بندان را، با رگبار مسلسل‏‏های‏شان نواختند.

 

با تدوین تئوری مبارزه‏ی مسلحانه و متعاقباً با عمل انقلابی پویان و دیگر رفقایش، صف‏ها در درون جنبش کمونیستی ایران شکل گرفت و بی‏عملانی که سال‏ها کُنج عزلت بر گزیده بودند را، مجبور ساخت تا به‏میدان آیند و بر "بی ثمری" مبارزه‏ی "خشونت‏آمیز" قلم‏فرسائی نمایند. امّا دریغا که انقلاب ایران و جنبش کمونیستی مسیر صحیح خود را باز یافت و تئوری‏های کهن و خسران‏ساز آنانرا یکی پس از دیگری به کنار نهاد؛ چرا که امیر پرویر پویان و دیگر یارانش عمیقاً بر این اعتقاد بودند که تغییر جامعه و ایفای وظایف مبارزاتی
بدون پای‏گذاری و کار بست عمل انقلابیِ توأم با کار منظم پنهان‏کاری ناممکن می‏باشد؛ بر این اعتقاد بودند که می‏توان با توسل جستن به روش‏های مقابله‏ای، قدر قدرتی دشمن را در هم شکست و توده‏ها را به‏میدان اصلی مبارزه کشاند؛ بر این اعتقاد بودند که راه بسیج کارگران و زحمت‏کشان و امکان‏سازی مبارزاتی، بدون تحرک روزانه‏ی نیروی مسلحِ انقلاب علیه‏ی ضد انقلاب مسلح ناممکن می‏باشد؛ در بستر چنین باوری بود که عمل انقلابی را جایگزین بی‏عملی مفرط نمودند و به اثبات رسانند که رادیکالیزه نمودن مبارزات اعتراضی توده‏ها و ثمربخشی انقلاب ایران به تدوام چنین راهی مربوط می‏باشد.

 

امیر پرویز پویان عمیقاً و باطناً با نظریه‏ی "تعرض نکنیم تا باقی بمانیم"، با سیاست صبر و انتظار، با فرا رسیدن "شرایط و لحظه مناسب" و با کار آشکار سیاسی در زیر سلطه‏ی دیکتاتوری خشن و عریان مرزبندی روشنی داشت و همه‏ی آن‏ها را در تقابل با رشد و بالندگی جنبش‏های اعتراضی قلمداد می‏نمود و همواره در هر عرصه‏ا‏ی از مبارزه تاکیدش بر آن بود که: «نظریه‏ی "تعرض نکنیم تا باقی بمانیم" در حقیقت چیزی جز این نیست که بگوئیم: "به پلیس اجازه دهیم تا بدون برخورد با مانع ما را در نطفه نابود کند"»؛  سیاستی که متأسفانه مدت‏هاست بر جنبش‏های اعتراضی – روشنفکری ایران حاکم گردیده است و به جرأت می‏توان بر بی‏ثمری و خسران‏ساز آن در مقابل دم و دستگاه‏های سرکوب‏گر رژیم جمهوری اسلامی اشاره نمود و نشان داد که تا چه اندازه بر میزانِ روحیه و امکانات مبارزاتی در درون جامعه کاست.

امروزه و بویژه با تجارب بر جای مانده‏ی چندین ساله‏ی جنبش‏های اعتراضی می‏توان به این جمع‏بند دست یافت که رمز و پیروزی مبارزات توده‏ای و بقای بالنده‏ی آن در اتخاذ کدامین تئوری و راه نهفته می‏باشد؛ امروزه می‏توان به این جمع‏بند دست یافت که علیرغم اشراف به دو شرایط متفاوت تاریخی و ماهیت واحد و یکسان دولت‏های وابسته، ایده‏ی امیر پرویز پویان و دیگر یارانش، ایده‏ی تحرک، نشاط و بالندگی و سرافرازی جنبش کمونیستی و اعتراضات توده‏ای – اجتماعی‏‏ست؛ می‏توان به این جمع‏بند دست یافت که بدون گذر و انتخاب چنین سیاستی از جانب کمونیست‏ها و همه‏ی مدعیان منافع‏ی کارگران و زحمت‏کشان‏ نمی‏توان چرخه‏ی انقلاب ایران را از دست‏اندازهای کنونی نجات داد. در حقیقت انقلاب ایران بدون انتخاب راه و ایده‏ی امیر پرویز پویان و یارانش ره بجائی نخواهد بُرد و مطئمناً جبر زمانه، همه را علیرغم میل باطنی‏شان به این مسیر دوران‏ساز سوق خواهد داد. به بیانی واقعی حاکمان و جانیان بشریت راه دیگری را در مقابل میلیون‏ها توده‏ی رنجبر نگذاشنه‏اند و همواره با منطق و زبان زور به‏میدان آمده‏اند و بدون بکارگیری زبان زور، نمی‏توان آنانرا از تاج و تخت‏شان بزیر کشید و سعادت و بهروزی را برای کارگران و زحمت‏کشان به ارمغان آورد. راهی که پویان‏ها مدافع‏ی آن بودند.

۳ خرداد ۱۳۸۸

۲۴ مه ۲۰۰۹