پرونده هائى که بسته مى شوند

مبارزه کارگران در ایران امروزه چنان بُعدی بخود گرفته است که ناظری که بفرض یک سال از وقایع ایران دور بوده باشد اگر امروز به این منظر نگاه کند متحیر خواهد شد. شاید هم این بُعد ربط مستقیمی به وقایع حول و حوش اول مه ٨٨ دارد.

با کمپین "افزایش دستمزدها" که اواخر آذرماه سال گذشته استارت آن زده شد و فعالین شناخته شده جنبش کارگری زیادی درگیر این موضوع شدند، معلوم بود که سال ٨٨ قرار نیست جنبش کارگری در پوسته سال‌های گذشته خود باقی بماند. در نوشته ای تحت عنوان "سال ٨٨، سال کارگران" با اشاره و مشاهده یک اعتراض، گفتم که امسال سال اعتراض کارگران خواهد بود. گفتم معلوم است که کارگران امسال را مثل سال‌های گذشته خود را به اعتراضات مقطعی و موضعی محدود نخواهند کرد. اعتراضات مقطعی و موضعی، مرحله ای از مبارزه کارگران است که در مورد ایران اگر کارگران در آن مرحله باقی می ماندند، میشود گفت قدم‌هایی به عقب می بود. این پیشروی حتی اگر آگاهانه به معنای عامیانه کلمه هم نباشد، جزئی از سوخت و ساز روزمره جنبش کارگری است. کارگران روزانه برای ارتقاء سطح معیشت زندگی شان تلاش و مبارزه (گاه پنهان و گاه آشکار) می کنند. در جمهوری اسلامی سطح زندگی کارگران دائما رو به وخامت گرائیده است و کارگران امیدی به بهبود این وضعیت در این چهارچوب ندارند. در نتیجه قدم‌های بعدی باید فراتر از مبارزات کنونی باشد.

از دو منظر می شود به این موضوع نگاه کرد. یکی تغییر و تحولاتی که فعالین و رهبران جنبش کارگری از سر گذرانده اند و از ۵ ـ ۶ سال گذشته تا کنون، به آن سمت حرکت کرده‌اند؛ و دیگری زندگی روزمره و مبارزه عملا در جریان توده وسیع کارگران است. در اینجا سعی خواهم کرد خیلی گذرا به این دو نکته اشاره ای بکنم.

اگر از سر تغییر در نگرش و نحوه فعالیت فعالین جنبش کارگری این مسئله را مورد بررسی قرار دهیم، شاید برگزاری مراسم اول مه سال ٨٣ در سقز نقطه عطف و نقطه آغاز تغییر و تحولاتی باشد که فعالین کارگری بعد از یک دوره فعالیت زیرزمینی و پشت سر گذاشتن فضای خفقان پا به این دوره گذاشتند. فعالین کارگری قایم شده بی چهره و بی نام و نشان جای خود را به فعالینی دادند که با اسم و رسم، جامعه و جنبش کارگری را مورد خطاب قرار می دادند. همین فعالین جمع‌هائی را تشکیل دادند و رسما گفتند با این وضعیت مشکل دارند و به هر دری زدند که کارگران را متشکل کنند. این مرحله گرچه قدمی بجلو بود، اما ناکافی بود. آنها در این دوره برای مدتی مشغول تشکیل محافلی شدند که هدف خود را بحث بر سر تشکل پذیری کارگران اعلام کرده بود. این مرحله هم گرچه لازم بود، اما وقت گیر بود و عملا معلوم شد که به این شیوه نمی شود کارگران را صاحب تشکل توده ای کرد. اما همچنانکه گفتم، بحث در این باره را از پستوها به جلو صحنه کشاند.

پیشروی جنبش کارگری را اما میشود از یک زاویه دیگر هم توضیح داد که بدون ربط دادن آن به منظر اولی، این تصویر ناکامل می ماند. گرچه عده‌ای از فعالین جنبش کارگری مشغول چک و چانه زدن بر سر راه و روش متشکل کردن کارگران بودند، کارگران عملا در مراکز مختلف کارگری مشغول عملی کردن آرزوی آن فعالین بودند. سندیکای کارگران شرکت واحد تهران و حومه، مجامع عمومی منظم کارگران نساجی های کردستان و شاهو، و همچنین کش و قوسهای کارگران متشکل در سندیکای کارگران خباز سقز را می‌شود از همین سر توضیح داد. اما ایجاد همین تشکل‌ها هم بدون مبارزه و اعتراضات عملا در جریان کارگران و آستین بالا زدن رهبران عملی این اعتراضات ممکن نمی بود. بدون مبارزه پیگیر کارگران نیشکر هفت تپه، عملا ایجاد سندیکای این کارگران غیرممکن بود. مجامع عمومی منظم کارگران نساجی های کردستان و شاهو در سنندج هم بدون مبارزه پیگیر کارگران این مراکز بر علیه زورگوئی‌های مدیریت امکان پذیر نمی بود. و از سوی دیگر بدون در دستور بودن ایجاد تشکل‌های کارگری برای رهبران و فعالین کارگری این مراکز، عملا اعتراضات آنها بعد از طی شدن مرحله روتین هر اعتراضی، به فراموشی سپرده می شد. اما جنبش کارگری وارد مرحله ای شده است که ایجاد تشکل توده ای کارگران در دستور فعالین این جنبش قرار گرفته و در هر اعتراضی این موضوع به یک مسئله اصلی اعتراض تبدیل می گردد.

 

اول مه ٨٨ یک نقطه عطف

اول ماه مه ٨٨ در ایران بزرگترین و مهمترین واقعه تاریخ جنبش کارگری بعد از سرکوب‌های دهه ۶٠ بود. اهمیت این موضوع در این است که تمام نهادها و فعالین شناخته شده جنبش کارگری در ایران پای یک قطعنامه را امضا گذاشتند که انسانیت را نمایندگی می کرد. امسال طبقه کارگر ایران بعنوان نه قشری مستضعف، مظلوم و درمانده، بلکه بعنوان طبقه ای با قطعنامه ای ابراز وجود کرد که اعلام کرد رهبر جامعه است و می خواهد جامعه را از این وضعیت خلاص کند. کسی که نفعی در این سیستم نداشته باشد، حداقل بندی را در این برنامه مستقیما به خود مربوط خواهد دید. اما اجازه بدهید سرتان را با این گونه داده هائی که بر کسی پوشیده نیست، درد نیاورم و به موضوعی که مد نظرم است بپردازم.

اگر قطعنامه اول مه ٨٨ را ندیده و یا به دقت نخوانده اید، اولین توصیه ام این است که به آن نگاه کنید و در آن دقیق شوید که با چه وسواس و حساسیتی رهبری طبقه کارگر بر جامعه را بیان کرده است. دقت کنید و نکاتی را که نگفته و اصلا به آنها بی اعتنا بوده است را نیز ببینید.

در یکی دو سال گذشته فعالین کارگری به زعم عده ای