وعده سرخرمن قوای سهگانه نظام، پیرامون طرح «گشایش اقتصادی» روحانی، رونمایی شد. میگویند که حال که نفت خام در خارج مرزها به فروش نمیرود و دخل و خرج دولت تامین نمیشود چه بهتر که آن را در داخل پیشفروش کرد!! مخالفان این طرح در صفوف نظام هم ادعا میکنند که در صورت اجراییشدن آن، دولت آتی مقروض و ورشکسته میشود. این استدلالات کودکانه و پوچ را کسی نمیخرد. به چند دلیل:
طرح پیشفروش نفت خام بر متن شرایطی مطرح شده که تمدید تحریمهای تسلیحاتی آمریکا علیه ایران در شورای امنیت به نظر میرسد رای نیاورد و ترامپ هم قول داده که اگر در انتخابات آتی مجددا برنده شود وارد توافق جدیدی با ایران میشود. «گشایش اقتصادی» آقایان قرار است زمینه مالی برای ایجاد شرایط جدیدی از تجارت اسلحه و بچاپ بچاپ که احتمالا دست و بالشان را بازتر کند، آماده کنند.
از طرف دیگر، مشکل بر سر کمبود بودجه و ارز و پول در بازار ایران نیست؛ تنها یک فقره ۷۵۰ میلیارد دلاری مبلغ سود حاصل از فروش ارز دولتی در بازار از سوی اسدبیگی مدیر عامل شرکت هفتتپه و در هماهنگی کامل با نظام فخیمه آقایان صورت گرفته است. یعنی همین یک قلم معامله، بودجه ده دولت آتی را هم کفاف میکند؛ هم اکنون ماجرای وقوف جنگلهای ایران و تقسیم دماوند به ۱۱ قطعه با صدور سند قانونی به تملک اوقاف درآمده است. سرمایههای کلفت «ستاد اجرایی فرمان امام»، «قرارگاه خاتم»، «آستان قدس» و «بنیاد مستضعفان» هم که اساسا زیر نظر خامنهای و سپاهاند، معرف خاص و عاماند؛ مضاف بر این، چندصد تن طلایی که در دوره ریاست جمهوری احمدینژاد خریداری و انبار شده است، بنا به اظهارات مقامات وقت برابر با درآمد نفتی در ۳۴ سال گذشته بوده است. خودشان میگویند که مجموع ذخایر ما بالای ۱۰۰ میلیارد دلار است البته با احتساب ذخایر طلا؛ و سرمایه «صندوق توسعه ملی» نیز بالای ۵۰ میلیارد دلار است!
پس مشکل بر سر کمبود ارز، پول و ثروت در ایران نیست؛ بحث بر سر این است که این سرمایه حجیم با پیشفروش نفت در داخل که قرار است ضرب در دو شود، طبق معمول به چیزی جز رفاه طبقه کارگر و اکثریت جامعه اختصاص داده میشود. در مملکتی که حق مسکن یک کارگر بزور ۲۰۰ هزار تومان است و تازه هنوز تصویب آن پشت درهای مجلس مانده است و در مقابل، حق مسکن یک نماینده مجلس ۲۰۰ میلیون تومان است، دم زدن از گشایش و بهبود اقتصادی به نفع محرومان، تف سربالا است. بحث بر سر کلفتترکردن قطر خزانه دولت و مجلس و قوه قضاٸیه و نهادهای ریز و درشت حکومت اسلامی است؛ به این اعتبار، رقابت و دعوا در بالای حاکمیت بر سر تقسیم ثروت و سهمخواهی از این سرمایه حجیم تحت نام «گشایش اقتصادی» کاملا واقعی است.
اما «گشایش» و دعوا در بالا تنها یک روی سکه است. روی دیگر آن پاسخ به مسٸله بقاء سیاسی نظام و ورشکستگی اش در مقابل جامعه است؛ کل بورژوازی ایران و دولتش با یک بیاعتمادی عمیق از طرف جامعه روبرو است؛ عرض اندام کارگر، معلم، پرستار و.. غولی است که از شیشه بیرون آمده است. همهشان از دم، هژمونی رادیکالیسم قدرتمند کارگرى و دینامیسم تک تک این اعتراضات و اعتصابات اخیر را میبینند و برنامه سلاخی آن را میریزند. اینبار قرار است تحت نام «گشایش اقتصادی» و «سرمایهگزاری در داخل»، با پرچم دروغین دفاع از مردم محروم به ناجیان نظام تبدیل شوند و آنرا از تعرض نهایی طبقه کارگر مصون نگاه دارند. اما دوران عوض شده است. گشایش واقعی اقتصادی، بهبود و رفاه جامعه در گرو متحدکردن جامعه علیه طبقهحاکمه است. قطع امید از بالا، چنان پتانسیل عظیمی را در پایین آزاد کرده است که تنها با تکیه بر آن و متحد کردن آن، رفاه و سعادت همگانی ممکن است.
کارگر و زن و جوان این مملکت از دیماه ۹۶ به این سو حکم به رفتن و عدم مشروعیت نظام دادهاند؛ رابطه مردم با حاکمیت، پایین با بالا، دچار سکته بیاعتمادی شده است و با هیچ ترفندی قابل ترمیم نیست. عبور از جمهوری اسلامی و جناحهای آن، خیزشهای پیاپی بر سر معیشت و گرانی و بیکاری، اعتصابات کارگران مراکز کلیدی به دنبال اعتصاب دو ماهه هفتتپه در دوره پسا کرونا، همه و همه بر متن شرایطی است که جامعه ایران از هر دو جناح عبور کرده و مهر این حکم را از دیما ۹۶ و آبان ۹۸ تاکنون بر اوضاع سیاسی ایران کوبیده است. اکنون طبقه کارگر ایران از پتروشیمیها و نفت تا هفتتپه و معلمان و بازنشستگان با اعتراضات و اعتصابات گسترده خود در بخشهای مختلف، آشکار و عیان به میدان نبرد بر سر رفاه، پا پیش گذاشته است و ادامه زندگی تحت سیطره فلاکت اقتصادی از طرف جمهوری اسلامی را زیر سوال بردهاند. و دقیقا همین تکانخوردن طبقه کارگر ایران بعنوان فاکتور کلیدی در شرایط حساس امروز است که لرزه بر حاکمیت بورژوازی ایران چه با عمامه و چه بیعمامه انداخته است. فهمیدهاند که بیش از این نمیتوان با وعده و وعید، با کلمات و عبارات در مورد مرگ و زندگی جمهوری اسلامی در مقابل جامعه حرف زد. دیگر هیچکس، حتى جناحهای نظام را هم سرگرم نمیکند. از حجاریان بشنوید که اعلام کرده است: «زمان به ضرر کشور در حال سپری شدن است و چنانچه اصلاحات ساختاری کلید نخورد، شاید خیلی زود دیر شود!»
براى کسانى که نفرت مردم و پیشروی طبقه کارگر و کمونیسم را میبینند و میشناسند، براى کسانى که علاجناپذیرى موقعیت اقتصادى و سستى بنیاد حاکمیت خود نزد مردم پى بردهاند، این «گشایش» به دنیا نیامده مرده است. به این اعتبار، این دیگر گشایش نیست، ادامه ۴۰ ساله تاکتیک بقاء از امروز به فردا است. سیاستی که بقاء جمهوری اسلامی را در هر دوره و از یک بحران به بحرانی بالاتر در برابر جامعه تامین کرده است. «گشایش اقتصادی» اخیر دولت روحانی همانقدر دوام خواهد آورد که برجام آورد. که «جهاد سازندگی» رفسنجانی، «گفتگوی تمدنهای» خاتمی و «مستضفپناهی» احمدی نژاد دوام آورد. اینها علامتهای اختصاری هر دولت، آرم و لقبشان است که نهایتا استراتژی بقاء جمهوری اسلامی را چه در منطقه و چه در مقابل جامعه تشنه رفاه و برابری و آزادی، جستجو کردهاند.
عبثبودن این «گشایش» هم میگذرد. درست مانند «اصلاح نظام و جنبش اصلاحات»، گواه گندیدگی عملی جناحهای جمهوری اسلامی و سترونی سیاسی آنهاست؛ با هر «گشایش» اینچنینى در نظام، در متن یک استیصال سیاسى – اقتصادی علاجناپذیر در مقابل مردم، جمهوری اسلامی یک قدم بیاعتبارتر و به پرتگاه نزدیکتر میشود. این حقایق باید به تلاشی جهت متحد کردن طبقهکارگر و مردم محروم برای زیر و رو کردن بنیادهای سیستم گندیده حاکمیت جمهوری اسلامی تبدیل شود. این اولویت حزب ما و همه کمونیستها است.