این شعبده بازی برای کسب مشروعیت و تداوم عمر جنایتکارانه حکومت اسلامی است (در حاشیه مضحکه “انتخاباتی” ریاست جمهوری اسلامی)

سلام زیجی

این شعبده بازی برای کسب مشروعیت و تداوم عمر جنایتکارانه حکومت اسلامی است
(در حاشیه مضحکه "انتخاباتی" ریاست جمهوری اسلامی)

 

داستان "انتخابات" تکرار مضحکه بیشرمانه ای است که جمهوری اسلامی سی سال است دارد با آن بازی میکند وجناحهای درونی خود و بخشهایی از جامعه را با آن سر کار گذاشته است. رقابتهای درونی امروز نمایش "انتخاباتی  ریاست جمهوری" جناح های رژیم را نیز در بستر همین عوامفریبی باید دید.

 اینکه این جناح ها، حال با هر دلیل و انگیزه  متفاوتی، همه در گرم کردن بازار این مضحکه تلاش میکنند و مردم را به شرکت در آن فراخوان میدهند گویا ذینفع شدن همگی آنها  در بیرون آوردن جمهوری اسلامی از زیر ضرب و نفرت عمیق مردم است. نشانه پذیرفتن قواعد بازی در پوشش و میدان بازی این رژیم  و قوانین ناظر بر کلیت این سیستم از جمله قانون اساسی ضد انسانی و ضد مدنی آن و حاکمیت سیاهی که در پرونده خود آمار بیشتر از صد هزار اعدام را دارد. قانون و سیستمی که آزادی و انسانیت و کارگر و دانشجو و زن را به سلاخی میکشد. ثروت عظیم این مملکت را برای تروریسم و گسترش فساد اسلامی به دهها کشور روانه میکند، در اختیار دستگاه عظیم سرکوب خود قرار می دهد  در حالی که مردم باید به دلیل کمبود  گاز و دیگر امکانات اولیه زندگی نابود شوند. چرا باید در میان این همه ثروت تحمل گرانی و کمبود  درمان و بی مسکنی و فقر گسترده را کرد. میلیونها انسان را که به فساد و اعتیاد و بیکاری و زندگی غیر قابل تحمل کشانده اند چرا باید پذیرفت. در کشوری با این همه ثروت، ما روزانه شاهد مرگ و نابودی  مستمر هزارها انسان شریف هستیم که در این و آن گوشه کشور اتفاق می افتد.

اینکه امروز ما کروبی را میبینیم به یاد "حقوق اقلیتها" افتاده و خامنه ای که در پوشش دهها هزار نیروی نظامی در سنندج حضور پیدا میکند و "هدیه" برای مسلمانان سنی با خود  همراه داشته تا دهها عوامفریبی تبلیغاتی دیگر را مشاهده میکنیم همگی ناشی از موقعیت شکننده این رژیم در برابر مردم خشمگین ایران و کردستان میباشد. آخوند و ناسیونالیست احزاب کرد نیز که از یکسو از امریکا قطع امید کرده اند و از سویی میبینند که از هر سو در داخل ایران و از جانب خود جمهوری اسلامی زیر پایشان خالی میشود بیش از گذشته به یک سیاست سازشکارانه تر، ضد مردمی تر  در همسوئی با سیاستهای رژیم را اتخاذ نموده و خود را هم نوا کرداند. هم جمهوری اسلامی و هم  جنبش ملی – اسلامی کردایتی پوچ و ضد مردمی میباشند و ضروری است مردم در مقابلشان به ایستند.

واقعیت این  است که"مبارزه انتخاباتی" و تلاش هر جناح و "نماینده" ای برای کسب" رای" و عبور از فیلتر اسلامی خودشان یک سر سوزنی ربطی به ایجاد زندگی بهتر برای مردم ندارد. تلاش و بازار گرمی است برای کسب سود و شراکت در قدرت و سهم خواهی ناشی از برکات جنایت  عظیم ماشین آدمکشی جمهوری اسلامی. اینکه یکی از آنها می خواهد با" خنده" یا  با "چراع سبز به امریکا" و آن دیگری در دادن "تصویر درست تر" از رابطه "اسلام و حقوق بشر" و یا حتی با دادن چهره "بد" از رئیس جمهور جنایتکار کنونی خودشان می خواهند در این بازی شراکت داشته باشند  دراصل مسئله، که همه این ها سر و ته یک کرباسند، هیج فرق و تغییری ایجاد نمی کند. بدون استثنا تمام نیروها و افرادی که در این نمایش مسخره شراکت دارند نه تنها مخالف سرنگونی این حکومت آدمکش اند که بقا این ویروس را مترادف با بقا خود  میدانند. 

آن  فرد و جناحی که جمهوری اسلامی را مظهر دمکراسی و "انتخابات آزاد" میداند ، مانند خامنه ای و احمدی نژاد و رفسنجانی و خاتمی و کلیت چکیده رسمی ارتجاع حاکم و چه آنهایی  که در بستر مرده و شکست خورده  فضای دوم خردادی هنوز بدنبال نخود سیاه هستند، مانند نهصت آزادی، تحکیم وحدت و امثال شیرین عبادی و کردهای مقیم مرکز و دیگر ناسیونالیستهای ملی و مذهبی کرد و غیره. همگی در بقا و حفظ این نظام کثیف سهیم بوده و همزمان برای فریب مردم و برحذر داشتن مردم از رودررویی مستقیم با حکومت اسلامی و سرنگونی این سیستم آدمکشی  احساس و درد مشترک داشته و همواره  پروژه و تاکتیک سیاسی مشترک داشته اند و دارند. هدف اول این نوع نمایش انتخاباتی با تمام پیچیدگی و شعبده بازی و فریب کاری که در" جنگ انتخاباتی جناحها" نهفته است  کسب "مشروعیت" مجدد  برای کلیت این سیستم قرون وسطایی است.    

جناح ‌بندى در رژیم در همان سالهای سر کار آمدن حکومت اسلامی هم وجود داشت  اما امروز تنها شکل آن با آندوره  فرق کرده است.  آنزمان مجاهدین انقلاب اسلامى و حزب جمهورى اسلامى و خط امامى‌ها در صف مقدم حکومت بودند. صف‌بندى‌ها طور دیگرى بود. نهضت آزادى که الآن بخشى از جبهه شکست خورده و عوامفریبانه دوی خرداد است، خود اولین قربانى خط امامى‌هایى بود که خود آنها هم الآن بخشى از جنبش دوی خرداد هستند. این پدیده دو خرداد که بعدا بوجود آمده دربرگیرنده بسیارى از عناصر و محافلى است که در آن موقع سردمدار سرکوب بودند. خیلى از اینها که الان شاگرد ولتر شده‌ و دموکرات شده‌اند و بخودشان میگویند روزنامه نگار و مدافع حقوق بشر و یا مدافع اقلیت های "ملی"، پاسدار و بازجو و شکنجه گر و مسئول اعدام مردم درنقاط مختلف ایران بودند. هم در تهران و اصفهان و تبریز و هم در کردستان. در نتیجه پدیده مخوف حکومت اسلامی زندگی و  تجربه مشترکِ  همه جناح های موجود در ایران است. دوم خردادیها همانقدر در سرکوب ٣٠ خرداد سهیم اند و همانقدر اصل و نسَبشان به ٣٠ خرداد میرسد که امثال لاجوردى و گیلانى و خمینى و خامنه‌اى. این دولت اینها بود. خمینى، که اسمش باید بعنوان یک مرتجع جلاد و جنایتکار علیه بشریت در سینه تاریخ ثبت بشود، در رأس این حرکت بود و کل این جماعت دنبالش سینه میزدند.

اگر دقت کنید بخش عمده کاندیداتوری ها  چه برای مجلس اسلامی و چه
  در حمایت از این و آن فرد از کاندیداتوری مقام ریاست جمهوری که در کردستان نیز برای این نمایش سر بیرون آورده اند از سربازان امام خمینی و بنی صدر و خلخالی  بودند که سال ۵۸ فرمان حمله را به کردستان صادر کردند و دهها هزار نفر از جوانان و خانواده و مردم انقلابی و زحمتکش مخالف جمهوری اسلامی را نابو‌د کردند. فکر میکنم که خیلى مهم است مردم  آن تاریخ را ورق بزنند، این آدمها و جناحها  را در این سی سال مرور کنند، و بخصوص ماهیت اختلافات امروز و هدف از این بازار گرمی که نامش را انتخابات میگذارند با دقت و اگاهی دنبال کنند وباید " نه " بزرگی را تحویل همه جناحها و افراد درگیر در این پروژه جمهوری اسلامی  بدهند. 

در کردستان مردم باید همان کاری را بکنند که مردم در سراسر ایران در تلاش برای رسوا کردن این نمایش مسخره هستند. علاوه بر آن مردم کردستان باید توجه داشته باشند این دوره ناسیونالیسم کرد که همواره نیرویی بوده برای سازش و معامله با جمهوری اسلامی و هیجگاه در تاریخ حیات سیاسی خود حامی منافع مردم زحمتکش نبوده اند در پی شکست های پی در پی خود به مراتب به سیاستهای جمهوری اسلامی،ولو بخشی از جناحهای آن، نزدیکتر شده است. نقش سرویس دهنده ورشکستگان کرد دوم خردادی و دیگر روشنفکران ناراضی و اما متعهد به قوانین حکومت اسلامی که در تهران جلسه تشکیل میدهند و برای کروبی و غیره نامه مینویسند از اجزا تفکیک ناپذیر این حکومتند  که تنها اختلافشان میزان سهم خواهی در شراکت در قدرت دولت اسلامی است. حزب دمکرات و پژاک نیز  بخشی از همین جنبش ناسیونالیست میباشند که با یک طرح ارتجاعی رقابتی آخوند کروبی خود را در آستانه رسیدن به خودمختای دیرینه و ناممکن خود در چهار چوب "تحولات" درونی جمهوری اسلامی ارزیابی میکنند.  جمهوری اسلامی ظرفیت بی مایه این جنبش را میشناسد و دارد آنها را بازی میدهد. اما ما نباید بگذاریم این ورشکستگان آوار فروریزی خود و همسوئی شان با جناهای جمهوری اسلامی را بر سر مردم بریزند و  به اسم "کرد و ملت کرد" از نفرت عمیق مردم بر علیه این حکومت بکاهند و توهم پراکنی کنند. حامیان  کاندیداتوریهای این رژیم را باید در کردستان رسوا و منزوی کرد. تبلیغات و دروغ پردازی هایشان را باید خنثی نمود و هر نشستی را که به منظور  حمایت از یکی از جناحها یا کاندیداتوریها برگزار میکنند به هم زد و با دید مهرهای جیره خوار رژیم با آنها رفتار کرد.. اینها آن "کرد" هایی هستند که مثل خامنه ای "ترک" و احمدی نژاد "فارس" از این حربه های ملی و مذهبی برای تداوم  حاکمیت وحشی ترین حکومت جهان امروز این چرندیات تبلیغاتی را به خورد جامعه میدهند. این ها برای پر کردن جیب های خود پا به این میدان گذاشته اند. مردم نباید گول این ها را بخورند. اینکه کرد هستند یا ترک یا فارس از نظر مردم آزادیخواه پشیزی ارزش ندارد. مردم خوب میدانند این کردهای دوم خردادی بخشی از خود حکومت اسلامی هستند. با خمینی ریش میگذاشتند با خاتمی لبخند میزدند و با محمود احمدی نژاد لباس کردی به تن میکردند. پوچ ترین و منفورترین شخصیت ها درمیان مردم کردستان هستند .

بیشتر این ها   مستقیم و غیر مستقتم در کشتار مردم دست داشته و دارند، در مرگ دانشجویان ، در  سرکوب  و به بیراهه بردن مردم ، درکشتار و آزار کارگران، در ایجاد فضای عقب افتاده کردایتی_اسلامی، در تحمیل فرهنگ ارتجاعی بر زنان،  در زندانی کردن  فعالین کارگری و به هم زدن مراسم ماه مه، در خانه گردی و بازداشت بی وقفه مردم، در گسترش فقر و اعتیاد در کردستان و غیره بطور سیستماتیک و فعال دست  داشته ودارند. مردم برای رهایی خود از این همه بدبختی نیازی به خرافه کردایتی اینها و دیگر شناسنامه های قومی و مذهبی ندارند. سی سال است با این حربه ها مردم را سرکوب و به سیاهی کشانده اند و این حکومت کثیف را سر پا نگه داشته اند. مردم در کردستان باید یک بار دیگر و با صدایی بس رساتر دست رد به سینه این  کرد های دو خردادی، ناسیونالیست و مذهبی ورشکسته بزنند. این ها نماینده مردم نیستند!. منتخب خود جمهوری اسلامی میباشند!  در همان لجن جمهوری اسلامی متولد شده اند. شکست پروژه مضحکه انتخاباتی ریاست جمهوری اسلامی در کردستان ابتدا از راه از میدان بدر کردن و رسوا کردن ناسیونالیستهای کرد دوم خردادی و کلیت سیاست های ناسیونالیسم کرد در این دوره قابل تحقق است.

سوال و مسایل جامعه کردستان چیزی ورای پروپاگند جمهوری اسلامی و ناسیونالیسم کرد میباشد. چرا نفس قبول وجود حکومت اسلامی ؟ چرا تحمل و قبول  نظامی کردن محیط زندگی مردم؟ چرا کشتن هر روزه مردم در شهر و روستا و مناطق مرزی؟ چرا این همه فقر؟ چرا باز کردن مراکز متعدد مزدوری و بسیج گیری. چرااین همه خود سوزی دختران؟ چرا این همه اعتیاد؟ چرا این همه فشار نیروهای رژیم به مردم و به خانواده فعالین سیاسی؟ چرا نابود کردن نسلی از جوانان؟ چرا ممنوع بودن آزادی فعالیت سیاسی برای همه جز وابستگان جمهوری اسلامی؟ چرا ممنوع بودن آزادی تشکل و نشر؟ چرا سیاست و سیستم آپارتاید جنسی؟ و …؟  این ها بخشی از سوالات واقعی ما مردم است. چرا باید  حامیان و عاملین این زندگی جهنمی را  تحمل کرد. اینها  زندگی را برای مردم به  درد و مشقت غیر قابل توصیف تبدیل کرده اند.  جنابان کرد ناسیونالیست خود بخشی از آفرینندگان این جهنم برای مردم کردستانند. حال میخواهند مردم کردستان پشت آخوند کروبی یا یک اوباش جنایتکار دی