باز هم بوى گند آمد و باتلاق عیان تر شد!

باز هم بوى گند آمد و باتلاق عیان تر شد!

اخیرا مینا احدى در یک نامه سرگشاده خطاب به مارتین پاتسلت به شرکت این نماینده پارلمان آلمان در کنفرانس سالانه مجاهدین و اسم بردنش از مریم وجوى بعنوان رئیس جمهور منتخب اعتراض کرده است.  مینا احدى در این نامه سازمان مجاهدین را یک سکت مذهبى عقب مانده و ارتجاعى نامیده است.

این موضع گیرى مینا احدى مورد حمایت بسیارى از ایرانیان آزادیخواه و برابرى طلب قرار گرفته است.  ولى، همانطور که انتظار میرفت، اعضاء و وابستگان سازمان مجاهدین از این مساله آشفته شده و با پرتاب فحشهاى رکیک و اتهامات نچسب به طرف مینا احدى، خود همان توصیف و تصویرى از مجاهدین را و گوشه اى از همان سناریویى را بنمایش گذاشتد که در نامه مینا احدى بتصویر کشیده شده بود؛ سازمانى که آزادی بیان را بر نمی تابد، مخالفین سیاسى خود را تهدید میکند. با سازمان دادن یک مغزشویى بنام انقلاب ایدئولوژیک، و با ایجاد محدودیت و دخالت در خصوصى ترین زوایاى زندگى اعضاى خود آنها را از دستیابى به اولیه ترین نیازهاى انسانى شان محروم میکند و آنها را به انسانهاى مسخ شده اى تبیدل میکند که حاضرند”داوطلبانه‟ از همسران خود جدا شوند، فرزندانشان را رها کنند و براى خوشایند رهبر دست به عملیاتهاى انتحارى بزنند. بخش زیادى از این حقایق در عکس العمل هائى که فعالین و وابستگان این سازمان در مقابل این نامه از خود نشان دادند به نمایش درآمد.  باز هم بوى گند آمد و باتلاق عیان تر شد. من لازم نمیدانم به فحشها، تهدیدها و اتهامات سخیف این افراد جواب بدهم.  ولى میخواهم چند کلمه اى بنویسم در مورد دو تا از این کامنتها که بدون توسل به فحش و ناسزا طرح شده اند.

مرتضى حبیبى نوشته است:

”خانم احدی راستش رو بگو، چه منفعتی در حمله به مجاهدین و نوشته های این چنینی دارید؟

مجاهدین چه هیزم تری به شما و امثال شما فروخته اند؟

اشخاص مورد خطاب شما مگر انسانهای بالغ و دارای شعور نیستند که خوب رو از بد تشخیص دهند؟

نمایندگان اروپایی و آمریکایی که برای چند دهه از طرف مردمشون در یک فرآیند دمکراتیک به عنوان نماینده پارلمان انتخاب شده اند. فکر میکنید احتیاج به هشدار و راهنمایی دارند. راستش رو بگوئید دلیل این همه ضدیت چیست؟‟

درجواب سئوال اول مرتضى حبیبى، میخواهم نشان دهم که مینا احدى، و همینطور من و همرزمان مینا احدى چه منفعتى در ”حمله‟ به مجاهدین داریم.  کلمه حمله را به این خاطر در گیومه گذاشتم که من اسم اقدام مینا احدى را حمله نمیدانم بلکه افشاگرى از ماهیت یک سازمان میدانم.  بنابراین از آقاى حبیبى میخواهم که گوشش را باز کند و بشنود که ما چه ”منفعتى‟ در افشاى سازمان مطبوع ایشان داریم.  از نظر من و همینظور مینا احدى، سازمان مجاهدین یک سکت مذهبى و یک سازمان اسلامى است که در صورت بقدرت رسیدن ارزشهاى مذهبى خود را، یعنى ارزشهاى اسلامى را بر جامعه تحمیل خواهد کرد.  تمام شواهد تاریخى و سخنرانیها و نوشته هاى رهبران این سازمان حکایت از آن دارد که سازمان مجاهدین پیرو محمد است، ارزشها و معیارهاى اخلاقى و اجتماعى اش منتج از قرآن و نهج البلاغه است، قهرمانان تاریخى اش امام على و امام حسین و حضرت عباس اند و جامعه ایده آل اش ”جامعه عدل على‟  است.  یعنى سیستمى که با بقدرت رسیدن خمینى، ”پدر گرامى‟ مجاهدین، شکل گرفت و ۴۱ سال است که در شرف حیات است.  یعنى همان سیستمى که مینا احدى و همرزمانش از ابتداى تاسسیس و شکل گیرى اش در مقابلش ایستادند، آنرا یک عقب گرد تاریخى نامیدند و اعلام کردند که اسلام در حکومت یعنى فاشیسم در قرن بیست و یکم.  همان سیستمى که زنان ایران در مقابلش بلند شدند و در ۱۶ اسفند سال ۵۷ در تهران در صفوف میلیونى اعلام کردند که ”ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم‟، همان سیستمى که مردم ایران امروز براى پایان دادن به عمر ننگینش بپا خواسته اند و با شعار ”حکومت اسلامى نمیخوایم، نمیخوایم‟ این را هم نشان دادند که یک حکومت اسلامى دیگر از نوع مجاهدین یک رویاست.  و اشاره مینا احدى به ”اسب بازنده‟ در نامه سرگشاده اش به مارتین پاتسلت هم بیان این حقیقت است.  مینا احدى و همرزمانش با تمام توان براى پایان دادن به حکومت ”عدل على‟، که ۴۱ سال است خون مردم ایران را در شیشه کرده است، مبارزه کرده اند.  هشتاد میلیون مردم ایران میخواهند به تمام ستم ها و تبعیضات، به تمام شیادى ها و تمام قوانین منتج از اسلام و از مذهب و خرافه پایان دهند و جامعه اى آزاد، برابر، شاد و مرفه براى همه شهروندان بسازند.  و اینجاست منفعت مینا احدى؛ در به پیروزى رسیدن این مبارزه.

در جواب سوال دوم ایشان که پرسیده اند مجاهدین چه هیزم ترى براى ما فروخته اند، کافى است با اشاره به دو نمونه از رفتار مجاهدین در رابطه با دو اتفاق سمبولیک بعد از قیام و با اشاره به یک تلگراف از مجاهدین ب هخمیمى، نشان دهیم که چطور مجاهدین شریک بقدرت رسیدن خمینى و شریک جنایتهاى حکومت اسلامى در دو سال اول شکل گیرى اش بوده اند.  و همچنین نشان دهیم که مجاهدین، در صورت بقدرت رسیدن، همان رفتارى را با مردم خواهند کرد که خمینى و دار و دسته اش کردند. آنهایى که هم سن من هستند مطمئننا حوادث دوران انقلاب ۵۷ را بخاطر دارند.  خمیمى بعد از اینکه دولتش را تعیین کرد با اجبارى اعلام کردن حجاب علیه زنان ایران حکم جهاد داد.  ولى زنان ایران علیه این فرمان به اعتراض برخاستند و در اولین روز زن بعد از سرنگونى حکومت پهلوى، در ۱۶ اسفند همان سال، در صفوف میلیونى در خابانهاى تهران تظاهرات کردند و شعار دادند: ”ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم‟ و ”آزادى نه شرقى است نه غربى، جهانى است.‟  رفتار سازمان مجاهدین در آن مقطع تاریخى نه دفاع از آزادى زن و اعتراض به سیاست خمیى در تحمیل حجاب بر زنان، بلکه تحقیر اعترض زنان و کمک به حزب الهى ها در حمله به زنان بود.  آنها گفتند که حجاب مساله زنان بالا شهرى است و حجاب مساله اصلى نیست بلکه مبارزه با امپریالیسم مساله اصلى است.  و معلوم بود که رهبر برجسته ”مبارزه با امپریالیسم‟ هم خمینى بود.  یک نمونه دیگر از شرکت مجاهدین در قوام گرفتن جمهورى اسلامى همکارى اعضاء این سازمان با نیروهاى حزب الله در حمله به صفوف کارگران بود؛ اتفاقى که من شخصا در تبریز شاهدش بودم.  صفوف کارگران که با برنامه ریزى قبلى از باغ گلستان بطرف باغ شمال (میدان ورزشى) در حرکت بود در میدان ساعت با صف چماق بدستان حزب الهى، دانشجویان پیرو خط امام و در میانشان اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق روبر شدند که با شعار ”مسلمان داشگاه، کمونیست باغ شمال‟ به صفوف کارگران حمله کردند و پرچمها و پلاکاردهاى صفوف کارگرانى را که میخواستند به راهپیمایى خود بطرف باغ شمال ادامه دهند، شکستند و عده اى از کارگران را هم زخمى کردند.  جریان از این قرار بود که  کارگران کمونیست، که نفوذ وسیع و قدرتمندى در میان کارگران داشتند، تلاش داشتند که مراسمى کاملا مستقل از دولت و مستقل از دخالت سازمانهاى اسلامى برگزار کنند.  آنها براى این از هفته ها قبل تدارک دیده و برنامه ریزى کرده بودند.  اما از طرف دیگر عوامل دولتى و دیگر سازمانهاى اسلامى از جمله سازمان مجاهدین خلق، در تلاش بودند که مراسم اول مه را به یک مراسم دولتى و اسلامى تبدیل کنند.  هرچه به اول ماه مه نزدیکتر میشدیم سمپاشى هاى عوامل دولتى، حزب الهى ها، دانشجویان پیرو خط امام و فعالین سازمان مجاهدین خلق علیه کمونیستها و کارگران کمونیست بیشتر بگوش میرسید.  انتظار عمومى بر این بود که مراسم باشکوهى در باغ شمال، استادیوم ورزشى شهر، برگزار خواهد شد.  عوامل دولتى هنوز مکان دیگرى را براى مراسم اول مه اعلام نکرده بودند.  تنها چند روز مانده به اول مه بود که اعلام شد اسلامى ها مراسم اول مه را در دانشگاه برگزار خواهند کرد و دکتر عبدالکریم سروش سخنران این مراسم خواهد بود.

و نمونه سوم از ”فروش هیزم تر‟ مجاهدین به مردم ایران، به مینا احدى، به من و امثال ما اعلام آمادگى سازمان مجاهدین براى جانفشانى زیر فرمان ”پدر گرامى‟ شان و آنهم تنها سه ماه بعد از صدور حکم جهاد خمینى علیه مردم کردستان بود.  این سازمان بتاریخ ۱۴ آبانماه سال ۵۸، با درج متن یک تلگراف خطاب به خمینى در نشریه مجاهد چنین گفت:

قم –  محضر مبارک حضرت آیت اله العظمى امام خمیمى

پدر گرامی مان

اکنون که انقلاب رهایى بخش اسلامى و ضد امپریالیستى ایران در مسیر حقیقى مردمى خود مجددا اوج گرفته، و برآن است تا ریشه هاى استعمارى و آمریکایى شاه خائن را از بن برانداخته و راه هرگونه بازگشت را بر آنها سد کند:

فرزندان مجاهد شما که اکیدا خواستار ادامه رسالت ضد استعمارى شما هستند، جانهاى ناچیز خود را، که کمترین فدیه رهایى این میهن و این خلق و مکتب است برکف گرفته و آمادگى نثار کردن آنها را با همه توانائى هاى ناچیزتر سیاسى و نظامى شان اعلام میدارند.

به انتظار فرمان قاطع امام در ریشه کنى همه بنیادهاى امپریالیستى و سهیونیستى.‟

ولى ”فروش هیزم تر‟ از طرف مجاهدین تنها به آن سالها محدود نمیماند و همچنان ادامه دارد.  محدود کردن زندگى اعضا و وابستگان سازمان در کمپ ها، کنترل و دخالت در جزئى ترین زوایاى زندگى این آدمها و تبدیل آنها به عده اى گوش بفرمان مسعود و مریم رجوى و ناسزا گو و تهدید کننده هر منتقد سیاستهاى سازمان و دروغ گویى آشکار به افکار عمومى در مورد برنامه این سازمان براى آینده ایران از دیگر نمونه هاست.  سازمان مجاهدین، که حجاب اسلامى را بعنوان یکى از اجزاء یونیفرم زنان سازمان کرده است، سازمانى که در اردوگاه هایش همه ساله مراسم عزادارى تاسوعا و آشورا برگزار میکند، سازمانیکه اسلام را مکتب رهایى بخش میداند و قرآن و نهج البلاغه را منبع الهام، اعلام میکند که در صورت بقدرت رسیدن حکومت آنها یک حکومت مذهبى نخواهد بود.  این دروغى است شبیه دروغ خمینى آنموقع که در پاریس بود ادعا کرد که در صورت بازگشت به ایران به قم خواهد رفت و به طلبگى ادامه خواهد داد.  سازمان مجاهدین نه یک سازمان سکولار و غیر مذهبى بلکه یک سازمان اسلامى است.  و این غیر ممکن است که یک سازمان اسلامى در صورت بقدرت رسیدن ارزشهاى اسلامى خود را به اداره جامعه و قوانین پیشنهادى خود تسرى ندهد.  ولى مجاهدین چنین دروغى را مدام تکرار میکنند و به ”فروش هیزم تر‟ شان ادامه میدهند، غافل از آنکه ”اشخاص مورد خطاب‟ مینا احدى ”انسانهای بالغ و دارای شعور‟ هستند ” که خوب رو از بد تشخیص‟ میدهند و فریب یک سازمان اسلامى دیگرى مثل مجاهدین را نمیخورند.

کامنت دیگرى که خالى از فحش است، از طرف یکى دیگر از مدافعین سازمان مجاهدین، به اسم کوروش نیکزت، گذاشته شده است:

”خانم مینا احدی شما به عنوان یک به اصطلاح مارکسیست لنینیست… که البته این لباس بسیار به تن شما گشاد است.. حتما چه‌گوارا را خوب می‌شناسید که سنبل مارکسیست لنینیست های تاریخ است.آیا چه گوارا برای مبارزه و رهایی انسانها آنهم خلقهایی که متعلق به محل تولد خودش نبود، ازهمسر وبچه های خود درراه آرمانش جدا نشد؟ آیا سنبل عقیدتی خود شما هم معتقد به سکت بود؟ یا از عواطف انسانی تهی بود؟ آیا شما می‌دانید که چهاردستی به منافع خانوادگی و فرزند و همسر چسبیدن هنر یک انقلابی نیست؟ آن علاقه ای که شما به افراد نزدیک خانواده دارید یک کلاغ هم به جوجه هایش دارد… اگر یک انسان انقلابی به خاطر آرمانها و ارزشهای والای انسانی، خود را فدا می‌کند و مثل چه‌گوارا انسانیت را ورای زندگی کلاغی انتخاب میکند این اوج انسانیت را می‌رساند البته از شما انتظار ندارم که اینهمه انسانیت را حتی به اندازه یک ارزن در ک کنید شما بیشتر به درد پای منبر آخوندها و امام جمعه ها می‌خورید… برایتان خیلی متاسفم‟

من گفتن چیز زیادى در مورد این کامنت را لازم نمیدانم. این کامنت قبل از اینکه نقدى به نوشته مینا احدى باشد، خود اقرارى است بر آنچه که در جریان انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین گذشت و تاییدى است بر یکى از نکات مطرح شده در نامه مینا احدى که نوشته بود: ” مجاهدین خلق ایران در سال١٣۶٣ بطور مثال به یک انقلاب ایدئولوژیک دست زد که در عمل به معنی برده ساختن فعالین خود و دخالت در خصوصی ترین زوایای زندگی آنها بود. اینرا دهها و صدها نفر که خود شاهد و یا قربانی این سیاست بوده اند، شهادت داده اند و طبعا با سرکوب و تهدید و شانتاژ فعالین کنونی این سازمان مواجه شده اند. یک نمونه از سیاست آنها این بود که به زنان و مردان عضو سازمانشان دستور دادند همه یکجا از همسران خود طلاق بگیرند. بعد از طلاق همه زنان به عقد سمبلیک ! رهبر سازمان (مسعود رجوی) درآمدند و از این طریق همه آنها را از هر نوع رابطه عاطفی و جنسی محروم کردند. داستان دردناک خانواده هایی که فرزندان و عزیزان آنها در بین این سازمان بوده و حتی تا همین امروز با مرارت و سختی میتوانند با آنها تماس بگیرند، فقط نمونه ای از نقض حقوق انسانی از سوی این سازمان است.‟

لندن، ۲۶ جولاى ۲۰۲۰

*****************************************************************************

عنوان این نوشته از ضرب المثل معروف، آفتاب آمد دلیل آفتاب، گرفته شده است. ولى آنچه که از قلمهاى اعضا و وابستگان سازمان مجاهدین جارى شد نه نور که نشانه آفتاب باشد بلکه بوى گندى بود که حکایت از باتلاق عمیقى دارد. بهمین خاطر من عنوان این نوشته را گذاشتم باز هم بوى گند آمد و باتلاق عیان تر شد.