خلیج تاراج

خلیج آبهای بیکران اشکها ی مادران
خلیج سنگسار و نفت و  خون  و گاز آبادان
خلیج در هم خیال و خوابهای دختر عرب
که فکر می‌کند زن عجم بسی‌ خوش است
 چرا که اختیار دار  خود روی خود است !

خلیج راهی‌ تراستها و بانک‌ها و بورس‌ها و سفته‌های نحس !
خلیج کارگر
خلیج صد هزار سال کار بی‌ بها .
خلیج رود‌ها و روده‌ها و روز‌ها و روز ه‌های خشک !
خلیج شیخکان  دزد و شهنه گان ریزه خوار                       
خلیج بختک سپاه پاسدار ،
خلیج دین زده
خلیج من ، خلیج نامهای بی‌ ثمر
تو را چه نام به نهم کنون که در اسارت شقاوتی؟