جامعه مشارکتی

جامعه مشارکتی،Participatory Society،

سرمایه داری دولتی شوروی در سال ۱۹۹۱ فروپاشید و تمام کشورهای تجزیه شده از آن به راست و راست افراطی تا فاشیسم چرخیدند. ظاهرن لیبرالیسم نو یا انتقال از بازاربه مثابه ابزاری برای تحقق کالا در فرایند تولید در سرمایه داری کلاسیک با رقابت آزاد، به بازار در نقش هدف، از اوخر دهه   ۱۹۷۰ سرکشید۱٫ با تلاشی شوروی لیبرالیسم نو ذوق زده پایان تاریخ را اعلام کرد و جار زد بدیل دیگری نیست. ولی، نزدیک به دو دهه بعد با انفجار بحران عمیق سرمایه داری در شکل بحران مالی در سال ۲۰۰۸ تعبیر لیبرالیسم نوبه دیوار خورد. گرچه سرمایه داری غرب سرنگون نشد، ولی تعبیر لیبرالیسم نو در هر دوحیطه اقتصادی و گستره سیاسی چالش شد. ناگهان، اقتصاددانانی که تادیروز بسته بندی تعبیر لیبرالیسم نو را در اختیار سیاستمداران قرار می دادند با رخداد بحران اقتصادی ۲۰۰۸ لیبرالیسم نو را نقد کردند. در بعد سیاسی جنبش وال استریت با شعار «ما  صدای ۹۹ درصد مردم علیه یک درصد هستیم. در صد ها شهر آمریکا  مردم به خیابان ها سرازیر شدند. برآمد جنبش وال استریت فراسوی مرزهای آمریکا کشیده شد، بهار عربی غنچه زد، و با انقلاب روژاوا درسال ۲۰۱۲، اولین شیوه اداره جامعه در شکل دموکراسی مستقیم یا اداره جامعه بدست مردم، با برابری جنسی، نژادی و باورمذهبی و با سازه  های کمون های محلات، شوراهای شهری و شورای سراسری، کمون های کشاورزی مختلط زن و مرد و کمون کشاورزی زنان و تشکیل تعاونی های تولیدی و کشاورزی در بطن جهنم خاورمیانه و لیبر الیسم نو اعلام وجود کرد. به تمثیل انگلیسی شاه مرد زنده باد شاه، بهارعربی سقط شد زنده باد بهارانقلاب روژاوا۲…

جامعه مشارکتی۳ یا شرکت همه مردم دراداره جامعه مترادف اداره شورائی جامعه، جامعه تعاونی، «رهائی بوم زیست، ظهور و انحلال سیستم سلسه مراتبی»۴، جامعه سوسیالیستی یا کمونیستی است.مارکس و انگلس در مانیفست کمونیسم در تقابل با انواع سوسیالیسم های غیر کارگری آرمان شان را کمونیسم نامیدند. زمانی بعد با افول اقبال سوسیالیسم های غیر کارگری هردواز واژه سوسیالیسم به  همان معنای کمونیسم استفاده کردند. بنابراین، تعبیر جامعه مشارکتی تجدید نظر در واژگان اداره شورائی، جامعه تعاونی، سوسیالیسم یا کمونیسم نیست. اما، این نیز گفته شود که پدیداری گفتمان کمونیسم از همان نیمه اول قرن نوزدهم در یک نحله چپ در معنای آرمان خواهی دریافت شد تا در آینده ای تحقق یابد. ونه بسادگی کمونیسم درمعنای لغوی برای مردم یعنی هواداری از کمون و  کمونیست هوادار وسازمانگر کمون ( معادل متحول کردن محله درزبان فارسی) و البته نه در آینده، بلکه در درون همین روابط سرمایه داری و بهر درجه ای.

درپیامد بحران سرمایه داری سال ۲۰۰۸ ، تعابیری مانند جامعه مشارکتی، جامعه تعاونی به جای تعابیر سوسیالیسم و کمونیسم مطرح شدند. گرچه در بالا توضیح دادم  این تعابیربدیل سرمایه داری هدف مشابهی را افاده می کنند، ولی منصفانه به عاقبت سوسیالیسم یا کمونیسم روسیه، اروپای شرقی و چین کمونیست حی و حاضر با ادعای سوسیالیسم علمی اش تامل کنیم، بی دلیل نیست که گرایشاتی رادیکال، آزادی خواه و برابری طلب ترجیح می دهند تعبیرشان از بدیل سرمایه داری را با نام های دیگر بیان کنند، که البته جدید هم نیست. «یانیس وارافاکیس»اقتصاددان وسیاستمدار بانام وهوادار مارکس درتعبیرش از بدیل سرمایه داری می گوید آنچه گفتم کمونیسم است ولی من کمونیست نیستم.

در تعابیر گوناگون از جمله برپائی جامعه مشارکتی، سئوال محوری این است که به پشتوانه کدام راهبرد شرائط لازم برای تحقق و سازمان دادن جامعه فراسرمایه داری را تدارک دید.

درپس رویداد انقلاب صنعتی ازیک چهارم آخر قرن هیجدهم تا یک چهارم اول قرن نوزدهم دو دیدگاه متفاوت برای تحول دولت سرمایه داری از سوی  مارکس  و «جوزف پیر پردون» ۵،  پدر آنارشیسم مطرح شد.پرودون به سادگی گفت دارائی، ثروت دزدی است وتکلیف سرمایه را برای خود روشن کرد. پردون      مخالف تشکیل دولت بهرشکل وضد تمرکززائی،Centralism، و ضد سلسله مراتبی،Hierarchy، وباورمند به سوسیالیسم آزاد اندیش،Libertarian Socialism، و

طرفدار برپائی تعاونی های کارگری بود، تا با راهبرد اقتصادی و نه سیاسی یا انقلاب قهری برروابط سرمایه داری پیروز شد. «پردون» به مثابه  یک فرد متفکرباقی ماند. از اینرو، جنبشی یا حزبی نه ساخت . پردون دعوت مارکس برای همکاری با «کمیته مکاتبات بین المللی، International Correspondence Committee» را مارکس در سال ۱۸۴۶ در برکسل تاسیس کرد به دلیل رویکرد اقتدارگرائی نپذیرفت. این رویداد پایه جدائی آناشیسم با مارکسیسم گردید که تا به امروز ادامه دارد.

 مارکس به تاسی از روش دیالاکتیک هگل، که توضیح می داد روح جهانی در سیر حرکت اش دردولت تجلی نهایت تعالی جامعه عینیت می یابد، او نیز برپایه مفهوم ماتریالیستی تاریخ استدلال کرد که  در استمرارسیرمبارزه طبقاتی مآلن پرولتاریا با سرنگونی بورژوازی و سامان دادن  دیکتاتوری پرولتاریا، در فرایندی دولت افول خواهد کرد(میخائیل باکونین پیش بینی کرد که رژیم های مارکسیستی دیکتاتوری های تک حزبی علیه پرولتاریا خواهند شد  و نه برعکس حکومت پرولتاریا)؛ تجربه یک قرن ونیم پروژه مارکسیستی پیش بینی میخائیل بوکونین را تائید کرد.با این وصف نباید فراموش کرد که عناصری از جامعه سوسیالیستی در شوروی و اروپای شرقی پیاده شدند. اتحاد شوروی در همان بدو کسب قدرت در سال ۱۹۱۷ برابری جنسی را اعلام کرد،و حال آنکه زنان در آمریکا و انگلستان به ترتیب درسال های ۱۹۲۰ و ۱۹۲۸ حق رای کسب کردند.درشووری اختلاف دستمزد بین کارگران و مدیران و مقامات عالی رهبری حزب به نسبت آمریکا بسیارنازل بود و کسی دارائی یا ثروت نداشت، دبیرکل حزب کمونیست ونخست وزیر در یک آپارتمان و نه کاخ زندگی می کرد؛ در شوروی بیکاری نبود، بهداشت و آموزش رایگان بود، همه مسکن داشتند وکسی دربیغوله یا خیابان نمی خوابید. ولی، در کنار کمبود های گوناگون، نقص محوری شوروی وجود دولت تمامیت خواه،totalitarianism تک حزبی بالای سرمردم، سیستم سلسله مراتبی، دستگاه امنیت «ک گ ب» خلف دستگاه امنیتی «چکا» درزمان لنین و فقدان دموکراسی، آزادی بیان، نوشتن و تشکل بود. مشابه شوروی گذشته، امروز، به چند نمونه نظیرکوبا، ونزئولا ونیکاراگوئه اشاره نمود که علیرغم توطئه های کودتاگرانه و کاربردجنگ اقتصادی توسط امپریالیسم آمریکا عناصری از سوسیالیسم دراین کشورها پیاده شده اند.

مارکس در انقلاب ۱۸۴۸ اروپا فعالانه شرکت کرد و با  شکست انقلاب مجبور به پناهندگی در انگلستان گردید.مارکس تا سال ۱۹۵۱ هنوز امیدواربود که دوباره انقلاب در اروپا جرقه زند. ولی، وقتی دریافت بورژوازی براوضاع مسلط شد و نشانی از برگشت انقلاب نیست مارکس به اقتصاد روی آورد و روانه کتابخانه بریتانیا در لندن گردید. به سخن دیگر اگردوباره غلیان انقلابی در اروپا شعله می کشید مارکس به مطالعه روی نمی آورد و سرمایه یا کاپیتال نوشته نمی شد. مارکس قصد داشت شش کتاب: سرمایه، مالکیت زمین، کارگرمزدی، دولت، تجارت خارجی و بازارجهانی را به رشته تحریر درآورد. ولی، تنها به نقد سرمایه و نه سرمایه داری محدود کرد. مارکس جلد اول سرمایه را درسال ۱۸۶۷ به چاپ رسانید و دست نوشته های باقی مانده از وی توسط یار دیرین وقیم آثارش انگس بعد از درگذشت وی جلد دوم و سوم سرمایه با ویرایش و افزوده ای بر جلد سوم-درکادرقرار داد- چاپ شدند. جدا از تحلیل ژرف و درخشان سرمایه، یک ویژگی والای سرمایه مارکس دراین است که برخلاف کتاب های اقتصادی اقتصاددانان سرمایه داری خشک و منتزع از فرایندتولید، مارکس عواقب استثمار بردگی مزدی را بطورمبسوط شرح داده وصفحات در باره شرائط وحشتناک و بی حقوقی کارگران در امپراتوری انگلستان قرن نوزدهم، معروف به دوران  طلائی ملکه ویکتوریا، که آفتاب درآن غروب نمی کرد، نگاشته است. ولی، این نیز گفته شود که مارکس برای تحلیل سرمایه یا کاپیتال با این فرض بحث انگیزشروع می کند که کارگرآزاد با سرمایه دار در بازار برسرفروش دستمزد معامله می کند. ولی، پیشتردرانگلستان با حصارکشی زمین های عمومی،Common، ازدهقانان سلب مالکیت شد واکنون برده مزدی  چیزی بجزفروش نیروی کاربرای زنده ماندن نداشت و بی چیزو آواره زیر فشار دیو گرسنگی مجبور بود  درب منازل اغنا را بکوبد و بگوید حاضراست برای قرص نانی کارکند!

مارکس مردسالار بود۶،با انقلاب صنعتی و مکانیزه شدن فرایند تولید و  تقسیم کارپیچیده به اجزای ساده تر دهها هزار دختر جوان روانه کارگاه ها شدند و تحت شرائط تحقیر کارگران مرد سالار و تحقیر و تجاوز سرمایه دارمردسالار شدیدتر از کارگران مرد استثمار شدند، علیرغم این لشگر کلان کارگران دختر جوان، مارکس انترناسیونال کارگری را تحت عنوان «انجمن های تعاونی بین المللی کارگران مرد» نوشت.

 مارکس براین باور بود که شهر-کشورهای آتن ورم در میان دنیای بربریت،توحش، به دوران تمدن یا شهرنشینی گام نهادند، وعلیرغم انتقادش به سرمایه داری آنرا مترقی دانست و هجوم کشورهای امپریالیستی، فرانسه،هلند،انگلستان، بلژیک، فرانسه وآلمان،آمریکا، اسپانیا و پرتقال تحت واژه عوام فریبانه استعمار،آبادانی، برای غارت،تجاوز،ستم و تحقیرنژادی  مردم افریقا،آسیا و آمریکا را اقدامی پیشرفته برای گذار به تمدن توجیه کرد!  به یک نمونه بسنده کنم، زمانی که فرانسه الجزایر را درسال ۱۸۳۰اشغال و مستعمره کرد،مردم شهرها و دهات الجزایر همه با سواد بودند، تحت سیاست استعماری فرانسه ۳۰% مردم الجزایر بی سود شدند.

کاستی راهبردهای مارکس و پرودن دراین بود که هردوبا انتزاع از کلیت جامعه تحول سرمایه داری را اولی در نقش سامان یابی کارگران مرد و دومی تشکیل تعاونی ها بسنده کردند، ومعضلات دیگر جامعه، وضعیت وحشتناک محیط زیست، ذهنیت توده ها،مردسالاری، نابرابری جنسی، نژادی، ستم، تجاوز وتحقیر زنان، مذهب، ناسیونالیسم، فرهنگ، مسائل و مشکلات محلات کارگری وغیره را به آینده سپردند.

کمون پاریس

مارکس در برآمد کمون پاریس اعلام کرد: با کمون پاریس کلید حکومت کارگری کشف شد. ولی، کمون پاریس دولت یاساختاری حکومتی و سلسله مراتبی نبود!دولت سرمایه داری فرانسه اختیارات مدیریت شهرداری های کشور  را تعیین می کرد، شهرداری ها تابع تصمیمات دولت مرکزی و نهادهائی سلسله مراتبی با  قدرت اجرائی از بالا به پائین بودند. مارکس در رساله جنگ داخلی در فرانسه می نویسد:  کمون پاریس از نمایندگان شهرداری ها با آرای مردم شهرداری های نواحی گوناگون شهر پاریس انتخاب شدند ونماینده ها  به شهروندان شهرداری ها پاسخگو.بنابراین،  تحول شهرداری های پاریس  از نهادهائی سلسه مراتبی و ازبالا به ارگان های قدرت مستقیم مردم شهرداری های پاریس در انتخاب و عزل نماینده ها، سامانه شهرداری ها را از نهادهائی ایستاده روی سر به سازه هائی روی پا دگرگون کرد. با این نوآوری، شهرداری های پاریس و پیدائی کمون پاریس نفس وجود دولت و قدرت دولت مرکزی سرمایه داری فرانسه را در پاریس زیر سئوال برد. ولی، اهمیت و جایگاه این استحاله و تلاش برای دگردیسی شهرداری های گونه سرمایه داری به شهرداری ها یا کمون هائی از پائین به  بالا درک نشد. مارکس اقدامات کمون را برشمرد، ولی پدیده نوین تبدیل شهرداری های پاریس از ارگان هائی از بالا و پسند دولت سرمایه د اری به ساختارهائی از پائین به بالا به بنا به باورش به ضرورت تشکیل دولت پرولتری مورد توجه اش قرارنگرفت.

عروج جنبش های فراپارلمانی و دموکراسی ازپائین. تا برآمد جنبش وال استریت همه جا در خلال انتخابات پارلمانی و  ریاست جمهوری فضای تبلیغات انتخاباتی ازبالا همچون کارناوالی براه می افتاد. سهم شهروندان از دموکراسی یا دخالت در فرایند سیاست جامعه به یک روز رفتن  پای صندوق و ریختن رای محدود می شد تا به این یا آن کارگزار سرمایه داری رای داده  و در۳۶۴ روز دیگر از  دخالت درسیاست محروم گردند. درجریان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا درسال ۲۰۱۶ و انتخاب رهبر جدید حزب کارگردرسال ۲۰۱۵شعبده بازی بالا چالش شد. برای اولین بار در چهار دهه گذشته نسل جوان دختر و پسرکنشگران رادیکال تحت تاثیر پلتفرم های سناتوربرنی سندرز و جرمی  کوربین جنبش های از پائین یا دموکراسی فراپارلمانی را کنش کردند. این جوانان در انگلستان شیوه جدید بانک تلفنی و تشکل تکانه،Momentum، را ابداع کرده، تلفنی با مردم تماس گرفته وپلتفرم انتخاباتی جرمی کوربین را تبلیغ کرده  ودرمحلات کارگری جلسات عمومی برپا کردند. در خلال چهاردهه گذشته، الیگارشی آمریکا از واژه سوسیالیسم مفهومی نکوهیده ساخته بود، وقتی درسال ۲۰۱۵برنی سندرز ندای سوسیالیسم دموکراتیک را سرداد و ازانقلاب سیاسی سخن گفت، سخن پراکنی های الیگارشی با دهان کجی سانسورش کردند. ولی، ده ها هزار نسل جوان دختر و  پسرآمریکا دور برنی سندرز جمع شدند، آنها نه تنها از واژه سوسیالیسم دموکراتیک نه هراسیدند، بلکه استقبالش کردند، دیوار سانسور شکست. تجربه راهبرد انگلستان به آمریکا رفت. «الکساندرا اوکازیو کورتز» دختر جوان کارگر رستوران و هوادار سوسیالیسم دموکراتیک از ناحیه کارگرنشین «کوینز» واقع در نیویورک کاندید نمایندگی کنگره شد و به پاس جوانانی که شب و روز، به تاسی ازانگلستان به مردم تلفن کرده و به درب منازل کارگران میرفتند تا پلتفرم وی را تبلیغ کنند«ا و ک» توانست «جو کرولی» را که ۲۰ سال نماینده کنگره بود ومیرفت با پیروزی اش رئیس کنگره آمریکا شود، شکست داد. «اوک» دریکی از ویدیوهای انتخاباتی اش می گفت: جو کرولی هوای محله مارا استنشاق نمی کند، جو کرولی آب آلوده مارا نمی نوشد و غذای مارا نمی خورد، پسراو در محله ما به مدرسه نمی رود، جوکرولی درمحله ما زندگی نمی کند- اینها همه پژواکی برای جامعه برابری بودند. یک زن جامعه شناس و حامی «اوک» تعریف می کرد: وقتی مضمون ویدیو را همسایه محافظه کارش گوش کرد با تائید سرش را پائین آورد.

جرمی کوربین با مخالفت ساختار قدرت، رسانه ها و جناح راست حزب کارگر انگلستان در انتخابات پارلمانی سال ۲۰۱۹شکست خورد، و دوید کمرون رهبر پیشین حزب محافظه کاربرای ابراز تبریک به شتاب به دیداربوریس جانسون نخست وزیرجدید رفت و  پای درب نخست وزیری به خبرنگاری گفت کوربینسم تمام شد. «سیر کیرستمر»،Sir Keir Starmer، در ماه آوریل ۲۰۲۰ به رهبری حزب کارگر انتخاب شد و در حرف وفاداری اش به مانیفست جرمی کوربین را بیان کرد، وی پیش از اینکه درانتخابات سال ۲۰۱۵ از حزب کارگر به پارلمان وارد شود،از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۳ رئیس دادستانی کشوربود و به پاس خدماتش(؟) در سال ۲۰۱۴ ازملکه انگلستان لقب سر،Sir، دریافت کرد، آقای کیر ستمر به چپ نرم معروفند، وی لباس آبی رنگ، رنگ مطلوب محافظه کاران، و کراوت رنگ زرشکی می  پوشد، حال آنکه جرمی کوربین از کراوات رنگ سرخ استفاده  می کرد. علیرغم اینکه بوریس جانسون در مبارزه با ویروس کرونا گند زد و بسیار آسیب پذیر بود، سیرکیرستمراز این فرصت طلائی برای داغان کردن وی استفاده نکرد.

برنی سندرز نیز با دشمنی حزب دموکرات و رسانه های راست کاندیداتوری گزینش از سوی حزب دموکرات را باخت. حزب دموکرات شکست برنی سندرز را به انتخاب دوباره دانلد ترامپ ترجیح داد. پرچم نامیمون لیبرالیسم نو توسط مارگرت تاچر و رونالد ریگان درانگلستان و آمریکا بالا رفت. جرمی کوربین و برنی سندرز درانگلستان و آمریکا می رفتند تا پرچم لیبرالیسسم نورا پائین بکشند. به این دلیل  بود  که کل ساختار لیبرالیسم نو بسیج شدند تا هردو را شکست دادند.

تا برهه مبارزه انتخاباتی جرمی کوربین و برنی سندرز، درتمام انتخابات پارلمانی انگلستان و آمریکا شخص نامزد انتخاباتی مطرح بود، او بود که از تلویزیون و همایش انتخابات اظهار می کرد من چنین و چنان می کنم، ولی، در حقیقت منافع اقلیت ناچیزی را نمایندگی می کرد. برای اولین بار در شیوه مبارزه انتخاباتی انقلاب شد. هردو، درهمایش  ها تکرار و تکرار کردند: نه من تنها بلکه من و شماها ما ،و بدون  دخالت شما در سیاست نه جرمی کوربین و نه برنی سندرز به  تنهائی نمی توانند مانیفستی را که به شما  قول داده اند با رفتن به  خانه شماره ۱۰ داونینگ ستریت لندن و یا کاخ سفید واشنگتن تحقق بخشند. وقتی، جوانان پسر و دختردر همایش ها با صدای بلند آهنگ وارتکرار می کردند جرمی کوربین ،،، برنی برنی… این جوانان ازکنج انفرادگرائی درآمده و با شور و شوق تمرین دموکراسی می کردند،  وارد میدان سیاسی شده بودند، و مانیفست جرمی کوربین و برنی سندرز به آنها تعلق داشت. ازاینرو، شکست انتخاباتی جرمی کوربین و برنی سندرز، شکست کوربینیسم و برنی سندرزیسم نیست، شرکت گسترده و پیوسته نسل جوان دخترو پسر سفید و سیاه در خیزش پرشکوه «زندگی سیاه مهم است»  و پائین آوردن مجسمه های نژاد پرستان گواه روشنی است ازماندگاری مانیفست های برنی سندرزیسم و جرمی کوربینیسم.

جلیقه زردها

جلیقه زردها با خواست تشکیل مجالس مردمی محلات،People`s Assemblies، دموکراسی بورژوائی و پارلمانتاریسم فرانسه را زیر سئوال بردند. یک قرن نیم بعداز کمون پاریس، جلیقه زردها با تشکیل مجالس مردمی روح دموکراسی کمون پاریس را  زنده کردند، و  نداگرجامعه مشارکتی شدند.خواست تحول شهرداری ها به مجالس مردمی شهرداری  ها  آنچنان محبوبیت اجتماعی یافت که آمانوئل مکرون رئیس جمهوری فرانسه مجبور شد برای مخدوش کردن مطالبه مجالس مردمی فراخوان کنفرانسی از نمایندگان دست چین شده شهرداری ها را برگزارکند وچندین فقره اصلاحات رقیق به نفع جلیقه زردها پیشنهاد کند که جلیقه زردها رد کردند. سرکوب وحشیانه پلیس، استفاده از گلوله های لاستیکی، گاز اشک آور، ضرب و شتم و شلیک به چشم چپ تظاهرکنندگان، که به کورشدن چشم چپ  ۲۱۷ تظاهر کننده منجر شد، کودکان مدرسه را که در پشتیبانی از جلیقه زرد ها کلاس ها را تعطیل کرده بودند، پلیس دموکراسی سرمایه کودکان مدرسه را مجبورکردند با دست ها ی پشت سر ونیم زانو نشسته برای مدت طولانی بمانند. سخن کوتاه، محافظ شخصی جناب رئیس جمهور در صف تهاجم پلیس تظاهرکنندگان را زیرمشت ولگد گرفت. زهی بر دموکراسی فرانسه.

 نوآم چامسکی منتقد نام آورسرمایه داری می گوید: حمله جهانی به دموکراسی، وجود بیش  از ۱۵۰۰۰ بمب های هسته ای و بحران اضطراری بوم زیست، بقای تمدن و بوم زیست را شدیدن تهدید می کنند۷٫ من تنها در باره بحران اضطراری بوم زیست و تهدید جدی جامعه بشری و بوم زیست  چند کلمه ای می نویسم.

جنبش بحران  اضطراری بوم زیست

بحران اضطرای بوم زیست پدیده ایست جهانی و هیچ کشوری مستقیم یا غیر مستقیم از عواقب دهشتناک اش مصون نیست. جنبش اضطراری بوم زیست نه حرکتی در چهارچوب محدود انتقال از سوخت های فسیلی بلکه همزمان مبارزه ایست علیه شیوه تولید سرمایه داری و به این دلیل علیه تخریب محیط زیست. منابع طبیعی بی پایان نیست، باید فرهنگ کالائی و فیتیش کالائی را با فرهنگ مصرف کم، صرفه جوئی وقناعت جانشین کرد وبرای رسیدن به این مقصود باید تولید سرمایه داری را دگرگون کرد. وقتی کنشگران جنبش نابودی بوم زیست،Extinction Rebellion،  درلندن جلوسالن مد لباس اعتراض کردند، درحقیقت تولید سرمایه داری را آماج گرفتند.

برابربا تحقیقات دانشمندان بوم زیست شتاب افزایش کربن در جو از سال ۱۹۵۰ شروع شد و اکنون افزایش تعداد کربن جو از ۳۰۰ واحد بی خطر به  بیش از۴۰۰ واحد در یک میلیون واحد اتمسفر زنگ خطر بحران اضطراری بوم زیست را نواخته است . دراواخر دهه ۱۹۷۰ دانشمندان متخصص بوم زیست کارتل نفت شل افزایش کربن در جو و تاثیرات نامطلوب اش را به کارتل گزارش دادند، ولی کارتل شل نتیجه تحقیقات را عامدن بایگانی کرد و استخراج مواد فسیلی وکسب سود کوتاه مدت را فدای آینده جامعه بشری و بوم زیست کرد. از دهه ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۵ هیچ اقدام جدی برای فشار به دولت ها اعمال نشد. کنفرانس سازمان ملل در پاریس درسال ۲۰۱۵ یک بسته اقدامات را  برای کاهش سوخت فسیلی مطرح نمود ولی با مخالفت کشورهای آمریکا، چین، روسیه و عربستان، کنفرانس از اعضای شرکت کننده خواست داوطلبانه برای کاهش سوخت فسیل اقداماتی منظور کنند. با شکست کنفرانس سازمان ملل در پاریس، درسال ۲۰۱۷ جوانان دخترو پسر آمریکا جنبش طلوع آفتاب،Sun rise movement، را باهدف مبارزه علیه سوخت مواد فسیلی بنیاد کرده، سپس دسته جمعی  راهی کنگره آمریکا شدند و جلو «نانسی پلوسی» رئیس کنگره آمریکا را گرفته وبخاطربی عملی دولت ازوی  انتقاد کردند. در پی حرکت جسورانه جوانان طلوع خورشید، «الکساندرا اوکازیو کورتز» با همکاری متحدانش سال بعد پلتفرم «قرار داد سبزجدید» را بااقتباس از قرار داد جدید «فرانکلین روزولت» رئیس جمهوراسبق آمریکا اعلام کردند. در پی ورود برنی سندرزبه مبارزه انتخابات ریاست جمهوری  پلتفرم «قرار داد سبز جدید» جز بسیار مهم پیکره اهداف مبارزه انتخاباتی وی گردید. این بار ابتکار جنبش طلوع خورشید و پلتفرم قرار داد سبز جدید  ازآمریکا وارد انگلستان شد و جرمی کوربین رهبر حزب کارگرآن زمان در پارلمان انگلستان ازآن پشتیبانی کرد و درغیاب رهبر دولت محافظه کار در پارلمان، وزیرآبادانی به نمایندگی از سوی نخست وزیر بحران اضطراری بوم زیست را تائید کرد- البته درحرف باقی ماند.

درتابستان ۲۰۱۸جنبش علیه نابودی کره زمین،Extinction Rebellion، به ابتکار «راجر حلم» جامعه شناس و دکتر گیل برد-بروک زیست–فیزیک دان درانگلستان تاسیس گردید و در تابستان ۲۰۱۹ جنبش با عملیات «نافرمانی مدنی مسالمت آمیز» برای تبلیغ و آگاهی مردم و وارد  کردن فشار اقتصادی به دولت به مدت ده روز مرکز لندن را مسدودکردند و بحران اضطراری بوم زیست مسئله ای جهانی شد و نزدیک به ۴۰ کشوراز اروپا تا آمریکای شمالی و جنوبی، آسیا وافریقا جنبش های خودمختار با پلتفرم E R جنبش علیه نابودی کره زمین را تشکیل و اقدام به عملیات گوناگون کردند. جنبش بحران اضطراری بوم زیست با انتخاب «راهکار نافرمانی مدنی مسالمت آمیز» درعرصه های گوناگون فعالند، با راه بندی ترافیک بخشی از نظم شهررا بهم ریخته و به اقتصاد ضربه می زنند، درمحلات با هدف  ایجاد همبستگی در کنار خیابان دور هم جمع شده ونوعی مهمانی برگزار می کنند، برای امنیت خیابان ماشین ها را به پارکینگ مخصوص انتقال میدهند، خیابان را درمحلات برای دوچرخه سواران خط کشی می کنند، جلسات آموزش عملیات درمحلات برگزارمی کنند، کنفرانس اینترنتی سامان داده و با مصاحبه با افرادیکه در محل زندگی شان اقدامات گوناگون برای بهبود زندگی مردم و بوم زیست انجام می دهند روحیه همبستگی و خلاقیت و فعالیت جمعی را تشویق می کنند.با صاحب نظران اقتصادی مسئول وفعال اجتماعی، نظیرکنفرانس اینترنتی راجر حلم بنیاگزار مشترک جنبش ،Roger Hallam، با «ان پتیفور ،Ann pettifor،»، «پل میسن،Paul Mason،» و «مالی سکات کتو،Molly Scot Cato،» برمحور تناقضات سرمایه داری و برون رفت از آن برگزار کردند.

جنبش علیه نابودی بوم زیست با حمایت از تشکیل مجلس مردمی برای اتخاذ تصمیم راه حل انتقال از سوخت فسیلی به انرژی های تجدید پذیر محوریت پارلمان سرمایه داری را زیر سئوال می برد. بنا به تمام آنچه برشمردم این جنبش افق جامعه مشارکتی را تعقیب می کند.

جنبش دموکراسی برای اروپا، دی ام ۲۵، Die M 25 ،. اتحادیه اروپا همانند آلمان فدرال ویا آمریکای فدرال نیست. دربحران ۲۰۰۸ خزانه داری دولت مرکزی درواشنگتن ایالت های ورشکسته را به حال خود رها نکرد. خزانه داری آمریکا با پمپ کردن پول کلان ایالت های ورشکسته را نجات داد.دراتحادیه اروپا قدرت واقعی در دست عده ای بورکرات قرار دارد که به پارلمان اروپا پاسخگو نیستند و دولت های متشکل اتحادیه اروپا هیچ قدرتی علیه مصوبات دیکته شده بوروکرات ها در پارلمان اتحادیه اروپا ندارند. اتحادیه اروپا بانک مرکزی دارد وهم دولت های محلی. ولی، جالب اینکه بانک مرکزی  اروپا به کشورهای ورشکسته پول چاپ نمی کند و بانک های کشورها اجازه چاپ پول ندارند. پرتقال، قبرس، ایرلند،اسپانیا، یونان، ایتالیا و تاحدی فرانسه به امان خود رها شدند. «ترویکا، Troika » کمیسیون اروپا، بانک مرکزی اروپا و  صندوق بین الملی پول، با دیکته کردن سیاست های ریاضت اقتصادی برای نمونه یونان را به فقر، فلاکت و بیکاری… کشاندند، و هنوز اتحادیه اروپا از بحران ۲۰۰۸ بیرون نیامده است۸٫

«یانیس واروفاکیس» و «سرکو هاوارد» فیلسوف اهل کرواسی «جنبش برای دموکراسی اروپا» را درسال ۲۰۱۶ تاسیس کردند. «ج ب د ا» تشکلی فرا-ملی یا پان اروپائی است و تلاش می کند در  سطح اروپا با بسیج مردم از پائین و شرکت در مبارزات انتخابات پارلمان اروپا دموکراتیزه کردن اروپا و انتقال ازایدئولوژی لیبرالیسم نو در فرایندی با تشکیل مجالس مردمی،Peoples Assemblies، مآلن بسوی اروپای فرا-سرمایه داری گام بردارد.

مراد عظیمی

ملاحظات

۱- سرمایه داری لیبرال نو با هدف بازار، سرچشمه زایش پول با پول شد. انواع گوناگون «صندوق پرچین،Hedge Fund،»، سهامدار خصوصی،Private Equity، موسسات بیمه های مالی، رنت ،کرایه، خرید و فروش سهام بازار بورس، رهن، وام صفردرصد یا بدون بهره توسط خزانه داری یا بانک مرکزی به بانک ها و انتشار کارت اعتباری با بهره دورقمی به کارگران …!

۲-«کنفدرالیسم دموکراتیک شمال سوریه» از بدو اعلام وجودش از طرف دول سوریه، ترکیه و اقلیم کردستان عراق محاصره اقتصادی شد- از چهار سو. هم چنین مورد دشمنی قدرت های منطقه و جهانی واقع گردید، جزئی از خاکش با همراهی آمریکا و روسیه  توسط ترکیه اشغال شد. ولی، علیرغم تمام بدخواهی ها وتحمیل نارسائی ها «ک د ش س»،اکنون بانام «خودمختاری دموکراتیک شمال و شرق سوریه» پایدار مانده است.

۳-جامعه مشارکتی تعبیرسیاسی جدیدی برای تغییر جهان: جرج مونبیوت،George Monbeut.

https://www.youtube.com/results?search_query=George+Monbeut+and+Participatory+society

۴- ماری بوکچین،Murray Bookchin، متفکرو جامعه شناس آمریکائی با بررسی کمون های اولیه مبتنی براخلاق هدیه، همیاری و همبستگی واحترام وافربه طبیعت، بدیل سرمایه داری را در کتابش « آزادی بوم زیست، ظهور وانحلال سیستم سلسله مراتبی، The Ecology of Freedom The emergence and dissolution of Hierarchy» جامعه تعاونی برپایه اخلال هدیه، همبستگی و ایجاد تعادل با  طبیعت وصرفه جوئی درمنابع طبیعی تعریف  می کند.

۵-آنارشی یا آنارکی واژه ای یونانی از «آن» به معنی ضد و «ارکی» به معنی سرور یا دولت و آنارشی یا آنارکی به  معنی ضد سروریا ضد دولت.  نزدیک به یک قرن در یونان باستان اداره آنارشی جامعه وجود داشت. دردموکراسی مستقیم آتن همه شهروندان، بجز زنان، برده ها و مهاجرین، دریک همایش عمومی شهرمجریان جامعه را انتخاب می کردند. جالب اینکه مردم به کاندیدهائی که سخنور، بلیغ، زبانباز و فصیح بودند رای نداده واز شهرآتن طرد،Ostracize، می کردند- کلمه انگیسی، Ostracize، واژه ای یونانی است. دلیل طرد فرد سخنور این بود که وی با بلاغت اش افراد عادی را ازفرصت انتخاب شدن محروم می کرد. گرچه، شیوه آنارشیستی اداره جامعه در دموکراسی یونان به خاطروجود برده داری و محروم کردن زنان، برده ها و مهاجران کمبود کلانی داشت، ولی، دموکراسی مستقیم یونان باستان به نسبت دموکراسی پارلمانی بسیار پیشرفته بود.

۶-مردسالاری. عبداله اوجالان اولین متفکری است که ریشه مردسالاری و تحقیر زن را دراولین شهر-کشور«اوروک،Uruk،»عهد عتیق واقع درجنوب عراق توضیح می دهد. حدود ۵۵۰۰ پیش، جامعه کمونی مادرسالاری مبتنی بربرابری اجتماعی،اخلاق هدیه و همبستگی با ظهور طبقات و دولت با قهر به دوران مردسالاری  با خصائل جنگ، غارت، تصرف، بردگی، تحقیرو تجاوز به  زنان دگرگون شد.   این خصائل مردسالاری همچون «دی ان ا ، DNA» خون تا به امروز ادامه یافته. ولی، علیرغم غلبه مردسالاری، خصائلی ازدوران مادرسالاری در حاشیه زنده مانده است.

۷- انترناسیونالیسم یا نابوی،Internationalism or Extinction، جدیدترین نوشته نوآم چامسکی

۸-مطالعه کتاب:

۱- «ضعیف رنج می برد، آنچه بایدنصیب شان گردد،And The Weak Suffer What Thy Must?

 ۲-«آدم های بالغ در اطاق،«Adults in the  Room» ،«یانیس واروفاکوس، Yanis Varoufakis»

۳-یانیس وارافاکوس می گوید اگر از اقتصاددانی به پرسی اقتصادچیست، زبانش بند می آید، وی کتاب کوچک اقتصادی تحت نام «گفتگوی من با دخترم» را برای نوجوانان و مردم عادی نوشته است.