بیانیه کوتاه اما مهم زنان، معروف به «راه حل پنج مادهای ما زنان برای برون رفت از بحران»، آغاز روندی از خروج فعالین جنبشهای اجتماعی از مستی تودهای سبز را به نمایش می گذارد. این بیانیه با روشنی و وضوح تمام به طرح مطالبات زنان می پردازد. میتوان در باره این مطالبات نظر انتقادی داشت. اما مسأله تعیین کننده این نیست. بیانیه با طرح مطالبات دست به اقدامی زده است که روح حاکم بر جنبش سبز را به چالش می طلبد. این اقدام زنان صادر کننده بیانیه به ویژه آنجایی از اهمیت بیشتر برخوردار میشود که بیانیه به روشنی خواستار «محاکمه کلیه دست اندرکاران، عاملان و آمران جنایات سه دهه گذشته» نیز می شود. تنظیم کنندگان بیانیه به این ترتیب مستقیماً مراجع اخلاقی و معنوی جنبش سبز را نیز مورد حمله قرار داده اند.
پس زدن مطالبات اجتماعی و مسخ آنها در یک چهارچوب ایدئولوژیک دست راستی، از اصلیترین جنبههای مخرب جنبش سبز در ماههای اخیر بود. سبز با تعرض ایدئولوژیک به چیزی دست یافت که سیاه با سرکوب نتوانسته بود به آن برسد. با عروج جنبش سبز همه خواستههای اجتماعی جنبشهای حق طلبانه و آزادیخواهانه یکسره در پرتو آن قرار گرفته و محو شدند. ساختار هایی که محصول سالیان درازی از کار طاقت فرسای صدها و هزاران فعال جنبشهای اجتماعی مختلف بودند، در کوتاهترین مدت یا از بین رفتند و یا به حیات حاشیهای رانده شدند. مدافعان دو آتشه جنبش سبز، چپ یا راست، به صراحت یا از جنبشهای مطالباتی خواستند که از طرح مطالبات خویش خودداری کنند و یا تحقق آنها را به موفقیت “جنبش” گره زدند. حقیقتاً نیز بدون چنین درخواستی چگونه می توانستند پیمان استراتژیک خود با موسوی و کروبی و خاتمی و از همه مهمتر رفسنجانی را توجیه کنند؟ بیانیه زنان بمبی است که به درون صفوف چپ سبز شده پرتاب شده است. باید به تدوین کنندگان این بیانیه تبریک گفت.
این بیانیه در عین حال راه بازگشت را نیز به همه فعالین صدیق چپ نشان می دهد. به همه آنهایی که با این توهم سرنوشت جنبش خود را به سرنوشت سبز گره زدند که سبز بتواند گشایش سیاسی لازم را برای تحقق مطالبات آنان فراهم کند. روند تحولات و نتایج تاکنونی جنبش سبز باید نشان داده باشد که این سرابی بیش نبود. جنبش سبز ارزش این همه جانفشانی را نداشت و ندارد. سرنوشت جمهوری اسلامی را تنها جنبشی میتواند به نفع اکثریت توده های مردم رقم بزند که مبارزه برای آزادی را در افق مبارزه برای عدالت اجتماعی به پیش ببرد. در جهان سرتاسر سرمایه داری شده امروز جنبش همگانی پوچ و بیمعنی است. هیچ جنبشی بدون تعلق به افق چپ نخواهد توانست به بهبود وضع زندگی اقشار و طبقات تحت ستم بدل شود و اولین شاخص چپ بودن یک جنبش اجتماعی توان و قدرت آن در ادغام و تحقق مطالبات حق طلبانه و آزادیخواهانه است. این جنبش ها را میتوان و باید ساخت. میتوان و باید با اعتماد به نفس دست به کار مجدد بازسازی صفوف جنبشهای اجتماعی پیشرو شد. این راهی است که باید پیمود. به آنهایی که سالهاست در شیپور بی حاصل سرنگونی طلبی فراطبقاتی و فرا مطالباتی می دمند کاری نباید داشت. برافروختگی برخی از آنان در مقابل بیانیه خروج از بحران زنان به خوبی بیگانگی آنان را با زندگی واقعی توده های مردم نشان میدهد. اما برای همه آن دسته از فعالین چپ که در ماههای اخیر شاهد محو شدن تمام دستاوردهای کوچک و بزرگ خود در سالهای گذشته بودهاند و در عین حال به سبز امید بستند، برای همه فعالین جنبش کارگری که شاهد آن بودهاند که چگونه مطالبات پایهای شان در گرد و غبار برخاسته از جنبش سبز ناپدید شد و در عین حال در انتظار بیهوده طرح مطالبات خویش از این جنبش به سر بردند، زمان بازگشت فرا رسیده است. رفقای عزیز، جای شما در سبز و کنار سبز نیست. چپ بیش از آن ارزش دارد که به عنوان رنگی در طیف رنگین کمانی قرار گیرد که سبز موسوی و رفسنجانی رگه اصلی آن را تشکیل میدهد. حیات جنبش خود را به افت و خیزهای جنبش سبز گره نزنید. بگذارید آنها در سودای انقلاب خودشان هر طور که میخواهند بجنگند. راه و روش جنگیدن ما را نه تلاطمات جنبش سبز، بلکه آمادگی خود ما تعیین می کند. راه خود را از این بیراهه سبز جدا کنید. برای این کار هیچ وقت دیر نیست.
بهمن شفیق
۷ بهمن ۸۸
۲۷ ژانویه ۲۰۱۰