همنفس با می و معشوق و نگاری بودم‎

همنفس با می و معشوق و نگاری بودم‎

یادت آمد که تو را عاشق زاری بود

همنفس با می و معشوق و نگاری بودم

دست در زلف خوشت لب به لبت میخوردم

قطره از جام نهان روی وصالی بودم

یادت آمد که چسان لیلی جانم پر زد

در همان لانهء ویرانه چه حالی بودم

زاری و گریه این ابر شب و روزم بود

سیل آمد به همان خانه که خامی بودم

ضد فرهنگ و هنر بود تمامیت دین

تیغ فتوای تو بر گردن سازی بودم

ضد زن ضد هنر ضد تغزل منفور

آنچه دین است بر آن شورش جانی بودم

پرده بردار ز این مکتب آدمکش شر

تب اخگر بتنم کشتهء آن درد نهانی بودم

نوید اخگر

غزل شماره ۷۲

۳۰ ماه جون سال ۲۰۲۰ میلادی سوئد استکهلم