من و نگهدار و کودتا و ملکه

من و نگهدار و کودتا و ملکه
دیشب بسیاری از ایرانی ها در انگلیس منتظر دیدن یک برنامه « مستند » در کانال چهارتلویزیو ن بودند من که بیشتر به تماشای فیلم های رازبقا یا فیلم های بی خاصیت ترقه بازی وسترن بیشتر علاقه دارم تا دیدن این نوع مستند سازی ها، بالاخره زیرفشار تهدید به طلاق زنم مثل خیلی های دیگر ، پای تلویزیون نشستم. اسم برنامه خیلی هیجان انگیز بود: « ملکه و کودتا ».زنم گفت از طریق عوامل نفوذی خودمان در کانال چهار فهمیده ایم که یکی دوتا از شخصیت های مهمی که شاید نشناسی در این برنامه شرکت دارند و باید خیلی هیجان انگیز باشد. با همه بی اطلاعی خودم میدانستم ، یا بهتر بگویم که شنیده بودم که ملکه و دم و دستگاه سلطنت بیشتر شبیه یک موزه متحرک و نمایشی مثل والت دیسنی است تا عامل فعال سیاسی . حالا چرا اسمش را گذاشته بودند « ملکه و کودتا » برایم نامفهوم بود. وقتی « متخصص» ها شروع به توضیحات در کشفیات خود کردند، دیدم ماجرا به نقطه های هیجانی خود نردیک می شود. تمام مطلب روی این متمرکز بود که از کشتی « ملکه الیزابت » تلگرافی به سفارت آمریکا زده شده است. در آن هنگام سفارت انگلیس در تهران بسته بود و سفیر آمریکا متن تلگراف را پیش علاء میبرد که شاه را تشویق به ماندن بکنند که در نرود. تلگرامی که از کشتی « ملکه الیزابت » زده شده بود ، وانمود می کند که خود ملکه انگلیس شخصا به شاه تلگرام زده است و مشعوف و دلگرم از آن فعلا دست از فرار بر میدارد. میدانستم که ملکه انگلیس مستقیما در هیچ توطئه ای شرکت نمی کند ، یعنی اجازه چنین مداخله ای را نمی دهند . بلکه اول توطئه را می کنند و بعدا از ملکه دعوت می کنند که به افتخار پیروزی توطئه مهمانی بدهد. جا به جا شدن اسم کشتی با نام خود ملکه همه را گیج کرده بود.ولی متخصص ها کم کم پرده از راز ها را کنار زدند. گویا دولت فخیمه انگلیس ، که هرگز در امور داخلی هیچ کشوری مداخله نمی کند ، میخواسته بنام شاه همیشه فقید ، علیه دولت دکتر مصدق دست به کودتا بزند و شاه دلیر میخواست هرطور شده در برود و راضی کردنش برای ماندن بسیار سخت بود و صبر ایوب را می طلبید. . من از اول بازنم شرط کرده بودم که اگر آدم های جدی برای چنین موضوعی مثل عباس میلانی یا اروند ابراهیمیان یا نوه دکتر مصدق یعنی دکتر متین دفتری و یا محمد امینی را می آوردند ، فوری تلویزیون را خواهم بست ، چون بعدا آدم شب خوابش نمی برد و تا صبح همه اش شلنگ و تخته می اندازد. زنم گفت تو چقدر بد بینی . کمی حوصله داشته باش ! خوشبختانه برنامه طبق انتظار زنم ، یعنی در همان مسیر فیلم های مورد علاقه من پیش رفت برای اینکه من میخواستم برنامه ای برای سرگرمی شبیه کارتون یا وسترن را به بینم ، یا سخنان متخصصانی مثل حجت الاسلام تبریزیان که حرف های روز را می زند بشنوم . به من چه که هفتاد سال قبل کی علیه کی کودتا کرده . برنامه با متخصص های انگلیسی شروع گردید که تلفظ « پهلوی» را طوری ادا میکردند که آدم را دچار بدفهمی میکرد که در باره کی دارند حرف می زنند.. ولی جالب ترین بخش برنامه ، ظاهر شدن دو متخصص برجسته دراین فیلم مستند بود که باعث علاقه مندی من به ادامه برنامه شد.. اولین متخصص ظهور آقای مهرداد خوانساری بر صفحه تلویزیون ، یعنی فرزند معاون سابق ارتشبد نصیری در ساواک و سر سفرای بعدی در اروپا بود. میدانستم که ایشان در گشت و گذار با عیدی امین ، بوکسور و گروهبان رئیس جمهور شده در اوگاندا ، بهنگام گشت وگذار در فروشگاه های فردوسی و سپه در تهران تجربه دیپلماتیک زیادی یه دست آورده اند .آقای خوانساری و بحث د باره کودتای۲۸ مرداد ؟ اینهم بخش با مزه ای از این مستند بود. ولی وقتی چشمم به آقای فرخ نگهدار افتاد ، از شجاعت بی نظیر ایشان چشمانم داشت از حدقه در می آمد. مثل این بود که یک معلم فقه را برای یک کنفرانس بین المللی در دانشگاه ام.آی .تی در آمریکا در باره فیزیک ذره ای دعوت کرده باشند .شجاعت آدم در این جور جاهاست که خود را نشان می دهد ! فکر کردم دارم برنامه فارسی بی بی سی را می بینم .بالاخره بی بی سی فارسی یک کانال تلویزیونی سرگرمی «خودی » است و آقای نگهدار از هر چند روز یک بار بعنوان یک « استند آپ کمدی » در آن ظاهر می شوند و سر خر را در آخر بطرف اعلام بیعت با جمهوری اسلامی، کج می کنند. وقتی تصویر خوش لباس آقای نگهدار بر روی صفحه ظاهر می شد ، زیر نویسی در معرفی ایشان دیده می شد : فعال سیاسی چپ تا ۱۹۸۵ ، که منظور زمان مهاجرت ایشان از شوروی به انگلیس بوده که برای مصرف انگلیسی زبانان بوده که مبادا خدای ناکرده برایش پاپوش بدوزند ، ولی از آن پس دیگر « چپه شده » و غائله تمام و جز «خط آمام » که از روز اول مبلغ آن بوده ، به چیز دیگری باور ندارد. عکس یادگاری بابا و مامان و کوچولوئی خود را در زمان کودتا بعنوان سند معتبر ارائه کرده بود و چند جمله را نیز به انگلیسی که بنظر می آمد از روی نوشته میخواند ، ادا کرد. ولی چشم نوازترین قسمت حضور ایشان ، کت و جلیقه و کروات ایشان بود و شلوارش مثل همیشه پنهان بود که بنظرم با ارزش تر از اطلاعات و یا عکس کودکی خود ایشان جلب نظر می کرد. دیدن عکس کوچولوئی آقای نگهدار ، مرا هم به خاطرات دور و درازی برد و به خود گفتم من در آن زمان در کجای تاریخ ایستاده بودم؟ یعنی سه روزی که شاه همیشه فقید ، بی آنکه خطری اورا تهدید کند ، در رفته بود. من عکسی از آن زملن با با ومامانم نداشتم ، یعنی در دهات کردستان آن زمان عکاس نبود که بعنوان یک سند تاریخی نشان دهم. ولی آن سه روز یادم هست. ما در ده بودیم و پدرم یک رادیوی کهنه خریده بود و مدام گوشش به رادیو بود. ما معنی خبر ها را نمی فهمیدیم که کی به کیه . یکی می گفت زنده باد دکتر محمد مصدق و دسته دیگری نعره می زدند که زنده باد شاه! پدرمن یک گروهبان و رئیس ژاندارمری در دهات اطراف مریوان بود و فوری آنتنش گرفت که هوا پس است. وقتی اعلیحضرت در رفتند ، پدر بنده نیز ژاندارمری را رها کرده و در رفت. در یکی از آن دوسه روز ، حدود چهل پنجاه روستائی دم در اخانه اجاره ای ما جمع شدند و می پرسیدند « پدرت » کجاست ؟ بعد ازهمهمه ای گذاشتند و رفتند.توی این سه روز ، ترس دهاتی ها از ژاندارم ها ریخته بود. احتمالا اگر او را گیر می آوردند ، انتقام خود از ملاکین را از او بعنوان حامی و ریزه خور آنها می گرفتند. سه روز گذشت و ما از خانه در نیامدیم. بعد از سه روز که سر و کله شاه همیشه فقید پیدا شد، سر و کله پدر بنده نیز از وسط رودخانه خشک شده ای پیدا گردید. پدرم مثل پینوکیو با هیکل مردنی و لاغر خود سوار اسب سیاه و بلند قامتی به همراه یک گرهبان سوم و چند ژاندارم به ردیف مثل فاتج جنگ العلمین وارد ده شدند. دهاتی ها از ترس میدان را فوری آب و جارو کرده و عکس شاه همیشه فقید را روی میزی گذاشته بودند. پدرم پشت میز رفت و شروع به سخنرانی کرد که من نفهمیدم در باره چه بود. من در این خواب و رویا بودم که زنم دوباره نق زد که فهمیدی آقای نگهدار چی گفت ؟گفتم مگر نشنیدی ایشان پاسخ کوبنده ای دادند که انقلاب بهمن پاسخ مستقیمی بود به کودتای ۲۸ مرداد! فقط تصادفا یادش رفته بود که بگوید همان کسانی که در انقلاب بهمن جای سلطنت نشستند، در ۲۸ مرداد همدست کودتا علیه مصدق بودند و باز همانهائی که کودتای ۲۸ مرداد را سازمان داده بودند ، همانهائی بودند که در نشاندن خمینی بر سرقدرت و فرار شاه نقش داشتند. فقط جای آیت الله کاشانی و بهبهانی در همراهی با کودتا را این بار ، مرید وقتشان ، خمینی گرفته بود. بعضی از مستند ها ، ارزش چند بار دیدن را دارند و مستند دیشب یکی آنها بود. از همه اینها گذشته ، جلیقه و کراوات نگهدار دیدنی ترین بخش برنامه بود!
عمر مریوانی
۲۶ خرداد ۱۳۹۹