نامه ای در باب پایان فعالیت هایم در قالب “دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب”

کاوه عباسیان

در تاریخ جنبش های اجتماعی ایران، تاریخ دهه ی هشتاد شمسی به نام تاریخ تلاش انسان هایی ثبت خواهد شد که پس از سال ها سکوت و سرکوب تصمیم گرفتند پرچمی را که سال ها پیش در خون آزادی خواهان فروافتاده بود بلند کرده و جنبشی را که در سرتاسر جهان شیپور مرگش را سر داده بودند، جانی دوباره بخشند.

 این شکل گیری دوباره جنبش چپ در جنبش دانشجویی پیوند خورده است با نام پر افتخار "دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب"، نامی که چندین سال تلاش و فداکاری و از خود گذشتگی و مجموعه ی بزرگی از جوانان پرشور، با نشاط و امیدوار را با خود به همراه دارد و من، کاوه عباسیان، در افتخارات زندگی خود ثبت کرده ام که از آغازین روزهای شکل گیری این جنبش در زمره ی کسانی بودم که شکست و سکوت را نپذیرفته و طعنه ی مرگ آوازان و شکست خوردگان را پشیزی نینگاشته و رو سوی افق های روشن پیروزی نهادند.

شرایط جدیدی که در طول یک سال و نیم گذشته بر جنبش چپ و به خصوص دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب تحمیل شده، بسیاری از فعالین آن را در شرایط جدیدی قرار داده است که بالکل با شرایط پیشین متفاوت است. در این بین تعدادی از دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب از دانشگاه اخراج شده، تعدادی زیر بار وثیقه ها به سر میبرند، تعدادی مجبور به ترک فعالیت سیاسی و تعدادی نیز به ناچار از خاک ایران خارج شده و در حال حاضر در کشور های مختلفی به سر میبرند. این شرایط جدید و دور بودن از محیط مبارزه داخل کشور و همچنین مشکلات زندگی در تبعید ایجاب میکند که هر فعال کمونیستی که قصد ادامه دادن فعالیت کمونیستی اش دارد دست به تغییراتی در سبک کار سیاسی اش در رابطه با مسائل مربوط به جامعه ایران بزند. عدم درک این مسئله و اصرار بر فعالیت در همان قالب و سبک کار گذشته نه تنها شخص را در گردابی از توهمات اینترنتی و غیر واقعی فرو میبرد بلکه در بسیاری موارد از وی شخصیتی بیمار و مضر برای جنبش های اجتماعی میسازد که در بهترین حالت، فعالیت سیاسی اش یک خودارضایی روانی بیش نیست.

ادامه یافتن شرایط جدید و زندگی در تبعید مرا نیز در موقعیتی قرار داده که ادامه ی فعالیت هایم در قالب دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب و عدم تغییرات جدی در سبک کار سیاسی ام را نوعی بی عملی و عقب نشینی سیاسی و عدم درک درست از شرایط جدید بیانگارم، کمااینکه "دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب" نامی مربوط به جنبش چپ در داخل کشور بوده و تداعی شدن تحت این عنوان در خارج کشور به نوعی معنای واقعی خود را از دست میدهد. درواقع عملا نیز مدتی بود که تحت این عنوان دست به فعالیت سیاسی نمیزدم ولی اعلام رسمی آن را با در نظر گرفتن ملاحظاتی مربوط به شرایط جنبش در ایران به تعویق انداخته بودم. اکنون و بدینوسیله من، کاوه عباسیان، با درود به تمام رفقایی که شانه به شانه ی یکدیگر برای ساختن این جنبش جنگیدیم و با افتخار به تمام تاریخی که با همبستگیمان رقم زدیم اعلام میکنم که از این پس فعالیت های خود از جمله "سخنگویی" را در قالب "دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب" پایان یافته میدانم و فعالیت سیاسی خود را در تبعید، در ارتباط با جنبش های اجتماعی ولی با سبک کاری متفاوت در پیش خواهم گرفت

در پایان سخنم را با ذکر این نکته به پایان میرسانم که خروج من از "دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب" با توجه به شرایط جدید ایجاد شده برای من و ضرورت های فعالیت سیاسی در خارج از کشور بوده و ذره ای از ایمان و اعتقاد من به این جنبش و این نام کم نکرده و دوباره اعلام میکنم که دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب به عنوان قطب چپ جنبش دانشجویی ایران با توجه به تاریخ باشکوهی که رقم زده، تجربه ی گرانمایه ای که کسب کرده و خط مشی رادیکالی که از ابتدای فعالیتشان در پیش گرفتند، تنها امید واقعی جنبش دانشجویی برای رسیدن به فرداهای روشن بوده و هستند.