داسهایی که در فصل شکفتن، دختران را درو میکنند
رومینا اشرفی ۱۳ساله به دلیل فرار از خانه با یک پسر، به دست پدرش در خواب با داس سر بریده شد. جامعه خشمگین است. در شبکههای اجتماعی، دختران و زنان از تجارب خود یا دیگران در مورد اعمال خشونت یا تهدید به خشونت از طرف پدر، برادر، همسر یا دیگر مردان مینویسند. چه چیزی باعث میشود یا بهتر است بگوییم چه شرایطی این قدرت را به مردان میدهد که دست به چنین جنایتهایی بزنند؟ قانون، عرف، دین، سنت، آبرو، مالکیت و قدرت.
چه چیزی یا چه کسانی حد و مرز و معیارها را درقانون، عرف و آبرو و .. تعیین میکنند؟ قدرت، حکومتها و شریعت. قانون جمهوریاسلامی و تمام نهادهای سیاسی بر پایه اصول دینی است. حالا همان کسانی که با پیشنهاد، وضع، تصویب و اجرای قوانین ضد زن وترویج و تبلیغ افکار و ایدهها و فرهنگ زن ستیزانه، قبل از مردان جامعه، دستشان به خون هزاران دختر آغشته است، واکنش نشان دادهاند.
فائزه هاشمی که تلاش میکند خود را مدافع حقوق زنان و اپوزوسیون نظام پدرش نشان دهد، با تاکید بر اینکه باید به قانون وفادار بود چون اگر قرار باشد هر کسی برای خود تصمیم بگیرد، هرج و مرج ایجاد خواهد شد، امیدوار است که مدعیالعموم با نگاه پدرسالارانه، مردسالارانه و سنتی تصمیمگیری نکند. لابد منظورش از وفاداری به قانون این است که اداره منکرات و دولت و پلیس باید رومینا را مجازات میکردند و نه پدرش. گویا فراموش کرده که همه این جنایتها تحت نام قانون شریعت انجام میشود و پدر رومینا و رومیناها دقیقا قانون را اجرا کردهاند.( اخرین خبر در مورد این جنایت این است که پدر رومینا قبل از کشتن دخترش با یک وکیل در مورد عواقب قانونی آن صحبت کرده است). ناگفته نماند که اودر لایحه خشونت زنان که به مجلس ارائه شده، طرفدار قصاص مردان است. همچنین او تاکید میکند که در فقه، روایات معتبر یا قرآن حکمی نداریم که پدر یا جد پدری قصاص نشود. همینجا باید به او یادآوری کنیم که پدرش در چهاردهه حکومت جمهوری اسلامی، چه نقشی دروضع قوانین زنستیزانه و اعمال خشونت بر آنها داشتهاست. هاشمی رفسنجانی در یکی از خطبههای نماز جمعه در سال ۶۵ به حزبالله میگوید که باید در مورد بعضی از زنان که دوست دارند مویشان بیرون باشد یا اندام لخت شان را نشان بدهند، خشونت به خرج بدهند. زنجیر و تیغکشیدن کمیتهای ها به دست و پا و صورت زنان به دلیل پوشش و آرایش صورت بخشی از این خشونت بود. تاکید فائزه رفسنجانی بر قصاص مردان موید یک نکته است. او مخالف قانون مجازاتاسلامی که بر پایه شریعت و مذهب شیعه تدوین شده و به شدت ارتجاعی و ضدزن میباشد، نیست. تنها میخواهد در چهارچوب همان قانون مرتجع تغییراتی ارتجاعی صورت بگیرد. همانطور که گفته، معتقد است که قرآن و متون اسلامی مفاهیم برابری میان زن و مرد مطرح کردهاند، ازجمله در مورد قصاص.
علی مطهری از چهرههای اصولگرایان که پدرش یکی از تئوریسینهای حجاب زنان و خودش از مدافعین سرسخت حجاباجباری است، بیتدبیری قاضی و پلیس را عامل مرگ رومینا میداند.
اصلاحطلبان هم که تا دیروز زیرپرچم امامشان سینه میزدندو هر چه او میگفت، اینها مینوشتند و قانون تصویب می کردند و شرع را با سرمایهداری ترکیب میکردند، حالا این جنایت را محکوم میکنند و از قانون نامتناسب با جرم شکایت دارند.
خندهدارترین واکنش به این اتفاق مربوط به حساب توئیتری” ریحانه” منتسب به دفتر حفظ و نشر آثار خامنهای بود. او از برخورد سخت با کسانی که تعدی به زن را حق خودشان میدانند نوشت. جمهوریاسلامی بزرگترین متجاوز و متعدی به حقوق زنان در چهار دهه گذشته است.
در دنیا، زنان با آزارهای مختلفی در زندگی و جامعه روبرو میشوند. ازجمله، آزارهای فیزیکی، روانی و کلامی. ولی در ایران، هر شکل از ضرب و شتم زنان به وسیله مردان خانواده، نه تنها جرم محسوب نمیشود و مجازاتی ندارد، بلکه پشتوانه قانونی و شرعی هم دارد. زیرا در چارچوب یک حکومت تئوکراتیک اتفاق میافتد که آن را روابط خصوصی در کانون خانواده میداند. حتی زن در دفاع از خود در مقابل متجاوز اگر به مرگ او ختم شود، مجرم تلقی خواهد شد و بالاترین مجازات که اعدام است را دارد. قتل ناموسی به عنوان شنیعترین شکل از خشونت بر زنان هم در همینرده قرار میگیرد. بر طبق آمار، در دوران حکومت جمهوریاسلامی، قتلهای ناموسی رشد قابل توجهی داشته است.
بعد از این واکنشها، مدام این جمله در ذهنم تکرار میشود. “زنها هیچچیز برای از دست دادن ندارند، جز زنجیرهایشان”. راه میروم و بلند بلند و با خشم آن را تکرار میکنم. اسامی قربانیان قتلهای ناموسی را کنار هم ردیف میکنم:
سارا رخشانی، ۱۵ ساله، زاهدان، سال ۹۹
هاجره حسین بر، ۲۰ساله، شهر “گشت”سروان، سال ۹۹
رومینا اشرفی، ۱۳ ساله، روستای “حویق” تالش، سال ۹۹
زبیده، ۴۰ ساله، سیستان و بلوچستان، سال ۹۹
بی نام، ۱۸ ساله، منطقه سیمانداراب رشت، سال ۹۹
عاطفه، ۱۷ ساله، کنگاور، سال ۹۹
………………………………..
زهرا، نازنین، معصومه، فرشته، نور، شفیلا، سلین، سروه، امینه، دلبر ووووو در سالهای قبل و درخوی، خراسان، کردستان، لرستان، خوزستان، ایلام، کهگیلویه بویراحمد، پاکستان، افغانستان، ترکیه، عراق، هند،فرانسه، امریکا و کل دنیا به دلایل” ناموسی” به قتل رسیدهاند. اینها اخبار و اسامی است که منتشر میشوند. چه جانهایی که با داس، اسلحه، سنگ، چاقو، آتش، طناب و …. خاموش میشوند و هیچ اخباری به بیرون درز نمیکند.
قتل ناموسی
قتل ناموسی یکی از وحشیانهترین اشکال خشونت علیه زنان است. مقاومت در مقابل ازدواجاجباری، فرارکردن از خانه، عشق و دوستداشتن، برانگیخته شدن حس شک و بدبینی در عناصر ذکور خانواده و در یک کلام ردشدن از مرز مالکیت مردان، ” بیناموسی” تلقی میشود و رگ شرف و غیرت و مردانگی را به جوش میآورد. ناموس با امور جنسی زنان وتوانایی کنترل بدن آنها در ارتباط است و در بعضی از جوامع مثل ایران، ارزش بیشتری از جان و زندگی دارد. اگر ناموس به هر شکلی تهدید شود، مرگ زن توسط مردان خانواده را مشروع و قابل قبول میکند. “ناموس”، “پاکدامنی”، “عفت و حیا” مفاهیمی مختص به زنان هستند. مفاهیمی زنستیزانه که مالکیت مرد بر زن ورابطه بین آنها را به عنوان برده و برده دار در عرصه جنسیت معنا میبخشند. بخش دردناک در این شکل از خشونت وحشیانه این است که گاهی زنها هم با مردان قاتل همراه میشوند. نمونه آن در قتل هاجره حسینبر است که شوهرش با همدستی زنان خانواده او را تکه تکه کرد. زیرا بدن زن، به عنوان ناموس و آبروی “خانواده” در جامعه شناخته میشود.
.در قانون کیفری در ایران که مبتنی بر قوانین شریعت است، قتل ناموسی مجازات سنگینی ندارد و تنها شامل چند سال حبس و پرداخت دیه میشود. زیرا مردان، قیم، ولی و صاحب زنان هستند. در کشورهای دیگری مثل عربستان، اردن، پاکستان و مراکش هم قتل ناموسی حداقل مجازات را دارد. این یعنی پشتوانه شرعی و قانونی برای مردان در بازبودن دستشان برای چنین جنایتی. قانون، بخشی از ساختار قدرت است و بازتاب روابط اجتماعی حاکم ودر خدمت به آن. قوانین بیان روابط مالکیت مسلط هستند و این واقعیت را نشان میدهند که چه طبقات و اقشاری دارای قدرت و نفوذ سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بر دیگر طبقات و اقشار هستند. طبقات حاکم و نهادهای وابسته به قدرت و مردان جامعه از این قدرت و نفوذ برخوردار هستند.
مردسالاری
قتل ناموسی فقط یک خشونت نیست، بلکه یک جنایت سیستماتیک است. مردسالاری چه از نوع قبیله ای و فئودالی و چه از نوع مدرن و سرمایهداری، ساختار اعمال قدرت بر زن است که در ترکیب با دین، زبان، قانون، فرهنگ و سیاست، ستم بر زنان را به اشکال مختلفی شکل میدهد. مردسالاری ریشه در ظهور مالکیت خصوصی، تقسیم جامعه به طبقات و پدیدارشدن خانواده دارد که در جامعه سرمایهداری امروز در شبکهای از روابط جنسیتی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و … خود را نشان میدهد. مردسالاری و پدرسالاری را هم در نقش خانواده میتوان فهمید و هم در امتیازاتی که جامعه به مردان میدهد. همه اینها بخشی جدانشدنی از کنترل اجتماعی هستند. این کنترل، یکی از ضرورتهای حفظ انسجام اجتماعی است. برخلاف نظر بسیاری، قتل ناموسی مربوط به فرهنگ یک جامعه، منطقه یا قوم وقبیله خاصی نیست. بلکه مربوط به یک سیستم است که از مردان آن خانواده و جامعه تا دین، قانون، پلیس و دستگاه قضا را در بر میگیرد. اینها هستند که ساختار یک جامعه مردسالار را شکل داده و از آن محافظت میکنند. در قتل رومینای ۱۳ ساله به خوبی میتوان این موضوع را مشاهده کرد. اصرار او به پلیس در تحویل ندادنش به خانواده به جایی نمیرسد و در نهایت مرگ فجیع او را رقم میزند.
مقابله با این شکل از خشونت خاص بر زنان که با همکاری دین، دولت و خانواده صورت میگیرد بدون آگاهی و سازماندهی و به اشکال پراکنده و فردی امکان ناپذیر است. آگاهی به معنای درک تئوریک و تاریخی از جایگاه زنان و ستم بر آنان در جامعه و ارائه چشماندازی برای رهایی از ستم است. خشونتی که امروز در جهان بر زنان تحمیل میشود، با خشونت در دوران برده داری و فئودالیسم متفاوت است و مختص نظام سرمایهداری است. فرآیند ظهور سرمایهداری از بطن نظام فئودالی و شکلگیری طبقه کارگر، فرآیند شکلگیری یک رابطه جنسیتی جدید و یک رابطه قدرت جدید میان زن و مرد در نهاد خانواده پدرسالار نیز بود. موتورمحرکه این رابطه جنسیتی جدید، تامین نیروی کار برای سرمایهداری بود. به همین دلیل، سرمایهداری ستم بر زن را سیستماتیکتر و سازمانیافتهتر از نظامهای طبقاتی پیشین کرد. در این نظام، خشونت یک رفتار فردی نیست. رفتار و فرهنگ اجتماعی است که توسط مردان به اجرا در میآید و نشاندهنده همان رابطه قدرت است. این موضوع در همه جوامع از جمله سکولار نیز صادق است. اما چرا نظام سرمایهداری خشونت بر زنان را تولید و بازتولید میکند و چرا به این رفتار شنیع اجتماعی نیاز دارد؟ چون در مرکز این ماجرا کنترل زن به مثابه تولید کننده نیروی کار قرار دارد. هر مبارزهای بدون آگاهی از تاریخ این ستم و چرایی آن، در خود خواهد بود و جز تثبیت قدرت حاکمان نتیجه ای نخواهد داشت.
کودک همسری
در ماجرای قتل رومینا،عدهای علیرغم خشمگینبودن از این جنایت، اما راهکاراشتباهی را جلو میگذاشتند. از جمله اینکه اگر پدرش با ازدواج آنها موافقت میکرد این اتفاق نمیافتاد. این به نوعی پاککردن صورت مساله و آدرس اشتباه دادن است. رومینا فقط ۱۳ سال داشت. احتمالا مثل خیلی از دختران همسن خودش، در آستانه گذر از کودکی به نوجوانی، سرشار از شیطنتهای کودکانه واحساس غرور نوجوانی بود. در قانون جمهوریاسلامی مصوب مهر ۹۷ دختران در ۱۳ سالگی میتوانند ازدواج کنند. قانونی که بر اساس شریعت و اصول فقهی است و شرط ازدواج را رسیدن به بلوغ جنسی میداند. اما ازدواج کودکان یا همان کودکهمسری، که بچه ها (عموما دختران) هیچ نقشی در انتخاب ندارند و هنوز به بلوغ فکری درتعیین معیار برای انتخاب و دوست داشتن ندارند، خشونت و کودک آزاری محسوب میشود. علاوه براینکه آسیبهای جسمی و روانی بسیاری هم بر آنها وارد میشود و از تحصیل و رشد و شکوفایی استعدادهایشان هم محروم میشوند. در دو مورد قتل ناموسی در سیستان وبلوچستان، هر دو قربانی، در سن کم ازدواج کرده بودند. فقر، قانون ضد زن و مردسالارو تفکرات عقبمانده از دلایل اجبار دختران به ازدواج است. ازدواج، پایه تشکیل خانواده است و خانواده هم، اولین و مهمترین نهاد کنترل فکر و بدن زنان است. درخانواده درون جامعه مرد سالار، نقش اصلی تعریف شده برای زنان، همسر و مادر بودن است.
ستم بر زنان یک ستون مهم از کارکرد سیستم سرمایهداری درکنار دیگر ستمها است. به راهانداختن مبارزهای حول تمامی شکافهای این سیستم وظیفه همه ستمدیدهگان و هر انسان آگاه است. در مقابل ما دو انتخاب قرار دارد؛ یا به این شرایط تن میدهیم و آیندهای بدتر از این در مقابل بشریت قرار خواهد گرفت یا به همه این ستمها پایان میدهیم. هدف هر ستمدیده و نیروی آگاهی نباید محدود به سهم من باشد، بلکه باید برای نجات کل بشریت تلاش و مبارزه کنیم. برای دنیایی که در آن زنان تحقیر نشوند، به قتل نرسند، کتک نخورند، مورد توهین کلامی قرار نگیرند و به زن به عنوان یک برده جنسی نگاه نکنند. دنیایی که همه زنجیرهای بردهگی در کلیه سطوح شکسته شوند. جهانی برابر بدون تفاوتهای جنسیتی و طبقاتی و جهانی بدون مرز. اینها همه حقایقی مهم است و باید تلاش کنیم که این معیار کلیه انسانهای ستمدیده و آگاه باشد و در این راه تلاش کنند.
اگر نمیخواهیم داسها، ریشه جوانی، شادابی، شعور، شورزندگی و عشق دختران دنیا را قطع کنند، ما باید ریشه این سیستم فرسوده و مرتجع را قطع کنیم. باید دنیایی نوین با افکار وروابط نوین خلق کنیم. خلق این دنیا، آگاهی، همبستگی، اتحاد و مبارزه اکثریت کسانی را میطلبد که ازهر شکل از ستم در این دنیا رنج میکشند. هر لحظه باید این جمله را تکرار و باور کنیم که واقعا” زنان هیچچیز برای از دست دادن ندارند، جز زنجیرهایشان”.