ریشه حماقت ناموس پرستی در نظام حاکم ضد زن و مرد سالار است

ریشه حماقت ناموس پرستی در نظام حاکم ضد زن و مرد سالار است

 

آذر کیمیا

ماجرای خشونت های  که منجربه قتل در مورد زنان و دختران در ایران میشود گر چه  قصه امروز و دیروز نیست،  وریشه  در تاریخ و فرهنگ و حکومتهای مرد سالار دارد، اما اضافه شدن اسلام و قوانین و حکومت دوره بربریت به آن فرهنگ و سنت مرد سالاری دیرینه زندگی را برای زن و آزادیهای او به معنای دقیق کلمه به یک جهنم کامل تبدیل کرده است. مردان امروز( دولت، قانون، آموزش و پروش، پدر، برادر و هر چه نر و نر سالار است) چنان بر ذهن و شعور و روان ما زنان هم ریشه دوانیده است که بخشی از خود ما  هم به هیولایی علیه خود تبدیل شده ایم، به ابزار سرکوب و تحقیر وسرکوب جامعه زنان و به حامی دولت و فرهنگ و سننی که بجز کثافت مرد سالاری و دین و زورگوئی و ناحقی هیچی برای زن در چنته نداشته و ندارد. بحث قتلهای ناموسی ریشه در این جامعه و دولت و فرهنگ غالب دارد که تنها با کنار زدن آن میتوان به جنایات قتل ناموسی هم پایان بدهیم.

  ریشه حماقتهای ناموس پرستی در همین مناسبات و در نظام حاکم ضد زن و مرد سالار نهفته است!، این نظام  است که از کودکی راه تبعیض و ستم و نابرابری و قتلهای ناموسی را تدارک می بیند و در بزرگ سالی حتی پدر و برادر را به ێک حیوان وحشی تبدیل میکند و چاقو و داس و تفنگ و تناب و آتش  و آب برای کشتن زن و دخترو و خواهر خود بکار میبرد، هر گاه تصور کرد که “ناموس” اش لکه دار شده است،  این دولت و نظام حاکم مرد سالاری  از بدو تولد نوزاد  مرد را مالک و صاحب زن میداند و هر رفتار خارج از چهار چوب های  که دولت و مسجد و مدرسه و فرهنگ و قانون  حاکم  در اندیشه مرد فرو برده است، متفاوت عمل شود ، بی ابرویی تلقی میشود. زنان و دختران اولین فربانیان خشونت های این تفکر خواهند بود. به نام ناموس قتل فجیع دختر ١٣ساله به دست پدر رومینا دانش اموز سیزده  نمونه وحشیانه این فرهنگ و نظام حاکم مرد سالاری است.

از زمانی که مالکیت خصوصی بر جامعه حاکم و ثروت در دست بخش کوچکی متمرکز شد و اکثریت مردم از وسایل تولید جدا شدند ظلم و ستم علیه زنان تحت سیستم پدر سالاری و قوانین بر امده از مذهب شکل پیدا کرد و بر اساس ان حتی مالکیت بر روی زنان به قانون تبدیل شد. از ان زمان زنان در عمل به اعضای درجه دوم جامعه شناخته شدند.وبر همان اساس از حقوق اجتماعی سیاسی و فردی کمتری نسبت به مردان برخوردار شدند.در ایران تحت حاکمیت ارتجاعی در قانون اساسی علیه زنان و دید گا ههای پدر سالارانه حاکم در جامعه زنان در شرایطی بسیار اسفناک قرار گرفته اند. زنان و دختران در ایران حتی از کمترین حقوق فردی خود از جمله انتخاب پوشش، امکان کار و سفر بدون اجازه مردان،  تحصیل،  حق طلاق، حضانت فرزند و از خیلی حقوق اولیه خود محروم هستند.

انچه در ج.ا. در مورد احترام به مقام زن می شود بر اساس قوانین مذهبی ارتجاعی قرون وسطایی است. اما برای هر انسان آگاه و برابری طلبی روشن است که یک جامعه تا زمانی که زنان در آن آزاد نباشند نمی توان طعم آزادی را چشید. تا زمانی که خود زنان برابر با مردان در همه امور سهیم و صاحب قدرت نباشند، و نتوان امنیت اجتماعی و اقتصادی و سیاسی را برای زنان تامین کرد، امنیتی برای کل جامعه را نیز نمی توان تصورکرد. برای رسیدن به جامعه ای برابر نیاز به تشدید مبارزه طبقاتی ، عروج سوسیالیسم به عنوان تنها راه رسیدن به آزادی و برابری کامل بین  زن و مرد  داریم. بدون این، هیچ  امید و راه حل دیگری وجود ندارد.

منبع: شماره ١٢۶ نشریه سوسیالیسم امروز

١۵ خرداد ١٣٩٩

۴ ژوئن ٢٠٢٠