ببر سامان شکاری تب بیتابی رویایت کو‎

ببر سامان شکاری تب بیتابی رویایت کو‎

تو که با جان جهان همنفسی نامت کو

همقدم همدل و همراز منی آنت کو

ز سمرقند و بخُارا و تن شیرازی

شعر مستانه و حیرانی جانانت کو

محو زیبائی این ماه شدم دلبرکم

ببر سامان شکاری تب بیتابی رویایت کو

بنویسید که دل برده از این باغ و درخت و شاعر

روی شاخ دل من رقص شکیبائی الحانت کو

همه شب خواب و بیداری الفاظ منی

چون تو یک شاعر والا منشی والگی حالت کو

به دل پنجره گفتم که نفس برده این چشمانم

گفت آن پنجره پس پر پر پروانه زیبایت کو

بنویسید که اخگر تن آتش شده است

جام آن بوسه و پیمانهء مستانت کو

نوید اخگر

دوم ماه جون سال ۲۰۲۰ میلادی سوئد استکهلم

غزل شماره ۶۳