جمهورى اسلامى فقط یک اسم نیست!

جمهورى اسلامى فقط یک اسم نیست!

احتمالا از عنوان این یادداشت متوجه منظور من شده باشید. آرى، جمهورى اسلامى فقط یک اسم نیست؛ جمهورى اسلامى علاوه بر اینکه مجموعه اى است از آیت الله هاى میلیاردر، سرمایه داران عمامه دار و بى عمامه، مجلس شوراى اسلامى، شوراى تشخیص مصلحت نظام، ارتش، سپاه پاسداران، بسیج و نیروهاى انتظامى، زندانها و شکنجه گاه ها، زندانبانان و شکنجه گران و یک سیستم اقتصادى سرمایه دارى با یک سیستم سیاسى فاشیستى و مجموعه اى از قوانین، مقررات ارتجاعى و نهادهاى قابل رویت در جامعه، بلکه همچنین فرهنگ و اخلاقیات و ارزشهاى عقب مانده اى هم هست که کمک موثرى براى ادامه حیات حکومت اسلامى بوده اند.

تولیدات فرهنگى و اخلاقى جمهورى اسلامى نه محدود میشود به رفتارهاى خشن، توهین آمیز و تحقیرآمیز نیروهاى انتظامى این حکومت با مردم و نه محدود میشود به داخل ایران. این فرهنگ و اخلاقیات بتدریج رفتار خود مردم و شهروندان با همدیگر را هم تحت تاثیر قرار داده و به درجاتى به رفتارهاى روزمره و عادى در بین توده هاى وسیع مردم تبدیل شده است، چنانچه برخى حتى این رفتارها را رفتارهایى نرمال میدانند و گاها به آنها افتخار هم میکنند. این رفتارها، تا آنجا که به این نوشته من مربوط میشوند، از جمله عبارتند از دگم گرایى و محدود نگرى، سکوت در مقابل عقب ماندگى، حمایت از عقب ماندگى، یک بعدى دیدن انسان و نیازهاى انسانى، تحقیر مدرنیسم و خوشى و شادى و انکار و تحقیر برخى از نیازهاى طبیعى بشر.

بعد از مقدمه بالا میخواهم مستقیما گریز بزنم به یک نمونه از این رفتارها که حتى، به درجه اى، در بین برخى از مدعیان آزادى و برابرى هم بچشم میخورد. اخیرا در ایران یک مرد جوان ورزشکار ویدئو کلیپى از خود منتشر کرده که در آن دوست دخترش را در حال تمرینات خود میبوسد. علنى شدن این ویدئو بهانه اى شد براى جمهورى اسلامى که یکبار دیگر رعایت فرهنگ عزا را به مردم یادآورى کند و علیه زنان شمشیر بکشد. جمهورى اسلامى اعلام کرد که بوسه در ملاء عمومى جرم است و زنان باید حتى در مدیاى اجتماعى هم حجاب اسلامى را رعایت کنند. بدنبال این اعلام جنگ دوباره و جندین باره جمهورى اسلامى علیه جوانانى که آشکارا به قوانین و سنت ها و اخلاقیات عقب مانده اسلامى پشت کرده اند، یک جنگ متقابل علیه ارزشهاى جمهورى اسلامى براه افتاد. این جنگ با اعلام کمپینى به اسم ”بوسه جرم نیست‟ از طرف مینا احدى کلید خورد. در حمایت از این کمپین جوانان زیادى عکسهایى از بوسه هاى خود را در مدیاى اجتماعى پخش کردند و تعداد زیادى از آزادیخواهان و برابرى طلبان و مخالفین جمهورى اسلامى در حمایت از این کمپین و در دفاع از حق انسانها در ابراز عشق و علاقه و حق انسانها براى شاد بودن قلم زدند و سخن گفتند. ولى در این بین عده اى هم در لباس طرفداران مردم علیه راه افتادن کمپین مورد اشاره دست به شانتاژ زدند. بهانه آنها در نپیوستن به این کمپین و عدم حمایت شان از این کمپین و تحقیر این حرکت و مخالفت با آن در جملاتى مثل درد کارگران بوسه نیست، بوسه امر خصوصى است خلاصه میشد.

در این رابطه لازم میدانم چند کلمه اى اضافه کنم. یکى نفوذ فرهنگى که ۴۱ سال است بوسیله جمهورى اسلامى رواج داده میشود در ذهن همین انسانهاى مخالف جمهورى اسلامى است. جمهورى اسلامى در این ۴۱ سال تلاش کرده است که خوشى و شادى را تحقیر کند و انسانها را به کم توقع بودن و ذهد و تقوا فرا بخواند. جمهورى اسلامى تلاش کرده است که روى نیازهاى طبیعى انسانها چادر بکشد و آشکار کردن این نیازها در ملاء عام را رفتارى نامناسب جلوه دهد. جمهورى اسلامى سعى کرده است که مردم ایران را طورى آموزش دهد که آنها طرح نیازهاى طبیعى خود را عملى حقیر و ناشایست قلمداد کنند و از طرح آنها و تلاش براى برآورد آن نیازها احساس خجالت کنند. جمهورى اسلامى تلاش کرده است که یک معنى یک بعدى به زندگى مردم بدهد، یک تصویر یک بعدى از زندگى در ذهن خود شهروندان ایجاد کند، به کم قانع شدن، تحمل فشار، تحمل محرومیت و عدم تلاش براى لذت بیشتر از زندگى را به یک ارزش و افتخار تبدیل کند و تلاش کرده است که انسانهاى آن جامعه را از هر نظر از خود و از نیازهاى طبیعى خود بیگانه کند. این تلاش متاسفانه در ذهن بخشى از مردم رسوب کرده  که خود را در گفتارهایى چون درد ما بوسه نیست، اینها مسائل فرعى هستند و غیره نشان میدهد. فشار این رسوبات فرهنگى درک این حقیقت را  براى برخى سخت کرده که مردم تنها از پایین بودن دستمزدهایشان، تنها از پرداخت نشدن بموقع حقوقهایشان و تنها از گرانى و نداشتن مسکن رنج نمیبرند بلکه آنها از کوچکترین نگاه تحقیر آمیز و نگاه از بالاى حاکمان به آنها و از کوچکترین صلب آزادى از هر گوشه زندگى شان بوسیله حاکمان هم رنج میبرند. آنها از هر نوع تحمیلى متنفرند چه پوشش تحمیلى و چه رفتار تحمیلى. آنها نمیخوهند در مقابل تهدید شدن به مرگ به تب رضایت بدهند. آنها همه زندگى و همه لذتهاى زندگى را میخواهند. اگر سرمایه دار امکان این را دارد که هرشکل و مدلى از لباس را براى خود انتخاب کند کارگر هم از کشیده شدن چادر بر سرش و پوشانده شدنش زیر یک پارچه متنفر است. و هر جا امکان و توانش را داشته باشد علیه همه این تحمیلات و محدودیتهاى زندگى اعتراض میکند. همانطور که چادر مساله زنان بالا شهرى نیست بلکه مساله همه زنان است. و نه نه تنها مساله همه زنان بلکه مساله همه مردان آزادیخواه و برابرى طلب نیز، بوسیدن در ملاء عام و ابراز علاقه هم مساله همه مردمى است که ۴۱ سال است از لذت بردن از زندگى محروم نگهداشته شده اند. محروم کردن مردم از بوسیدن پارتنر خود در ملاء عام و محروم کردن مردم در گرفتن دست همدیگر در ملاء عام  و محروم کردن مردم از ابراز علاقه به همدیگر در ملاء عام مسائلى هستند که همه مردم را آزار میدهند و اینها مساله همه مردمى است که به تلاش جمهورى اسلامى براى راضى کردن آنها به تب رضایت نداده اند.

نمونه تاریخى برخورد این به اصطلاح روشنفکرانى که رسوبات فرهنگى جمهورى اسلامى به ذهنشان سنگینى میکند نسبت به کمپین ”بوسه جرم نیست‟ برخورد آنها به راه پیمایى باشکوه زنان در ۱۷ اسفند سال ۵۷ در اعتراض به حجاب اجبارى بود، که گفتند حجاب زیاد مهم و اساسى نیست. و امروز هم این ”روشنفکران‟ در مقابل کمپین هاى اعتراضى که علیه تحمیلات جمهورى اسلامى براه انداخته میشود همان نوع برخورد را پیشه خود میکنند.

ولى من این رفتار این دوستان را که خود را طرفدار هر درجه اى از آزادى و برابرى و مخالف جمهورى اسلامى  میدانند، زیاد بدل نمیگیرم. چرا که برخى از رسوبات فرهنگى جمهورى اسلامى با بحث و جدل از ذهن مردم پاک نمیشود ولى تنها با سرنگونى حکومت مروج این فرهنگ و وضع قوانین سکولار و مترقى و انسان محور میشود زمینه را براى رشد و شکوفایى یک فرهنگ مدرن و انسانى و براى شکوفایى انسانیت در آن جامه ایجاد کرد. و تنها در این شرایط است که خیلى از انسانهاى آن جامعه تازه متوجه خواهند شد که چه حقارتهایى بر آنها تحمیل شده بود که تحمل  برخى محرومیت ها از خیلى از لذتهاى زندگى بر آنها عادى شده بود طوریکه حتى گاها به سکوت خود در مقبل این محرومیتهاى ”جزئى و غیر اساسى‟ میبالیدند. وهمینطور این دوستان هم تنها در آن شرایط متوجه خواهند شد که جمهورى اسلامى فقط یک اسم نبود! نابود باد جمهورى اسلامى!

۱ جون ۲۰۲۰