لومپنهای شاعر و شیک !

لومپنهای شاعر و شیک !
hoshyaresmaeil2017@hotmail.com

کتاب ماموریت در ایران نوشته ویلیام سولیوان به شخصییت شاه اشاره های جالبی میکند …

در رابطه با سازمان سیا و نظارت مستقیم سیا با ساواک اشاره میکند . سیا محدوده عملکردش فقط به مبادله اطلاعات و جلوگیری از نفوذ شوروی ها و اقمار آنها محدود نمیشد . به دولت روزولت و استفاده از نقش این طبقه حاکم در سال ۱۹۵۳ برای مبارزه با کمونیست اشاره می کند…
به بحران عمده ای میان شاه و و اشنگتن می پردازد به نام اوپک : تابستان ۱۹۷۷ برای آمریکا یک دوره تورم زاست …

و اشاراتی به شخصییت فردی شاه…

شاه فردی مغرور و متزلزل بود ، مقداری اطلاعات عمومی در زمینه های نظامی و سیاسی داشت ، همراه با توهم، به طوری که “خودش را یک تکنیسین نظامی و متبحر در استراتژی می‌پنداشت … شخصییت فردی شاه با ۲ گانگی ویژه ای همراه بود . در بیرون و انظار عمومی با هوش و جذبه و شیک و مقبول… به خلوت فردی که میرسید ناگهان همه رفتار و ظاهرش عوض میشد بسیار تندخو ، فحاش ، پرخاشگر و ترسو و به همه اطرافیان شکاک بود ، اصولا غیر قابل پیش بینی بود …

هدفم از این اشاره و یادآوری کالبد شکافی شخصییت فردی شاه نیست . بلکه فقط یک یادآوری کوچک و ابتدایی است . لومپنیزم از نظر من به ۲ شاخه تقسیم میشود . شاخه ای که ادبیات دستوری لومپنها را دارد و شاخه ای که فرهنگ سیاسی لومپنیزم دارد …

این ۲الزاما ۲ روی یک سکه نیستند ، ولی میتواند باشد .

ایرج میرزا شاعری نامدار ایرانی عادت داشت یا دوست داشت از ادبیات غیرمتعارف استفاده کند اما کاملا واضح است که ایرج میرزا شاعرو ادیبی روشنفکر و با فرهنگ است … وکسی حتی در ذهنش ایرج میرزا را لومپن نمیداند مگر خودش لومپن باشد.

در مقابل افرادی هم هستند که مودب و با سواد هستند از ادبیات غیر متعارف استفاده نمیکنند اما عملکرد سیاسی مشخص همسو با لومپنها دارند ، با هرلومپنی میتواند کنار بیاید و برایش هم فرقی نمیکند که میوه تلاشهایش به کدام قشر از لومپنها برسد ، این افراد هم سواد دارندو هم شیک هستند ولی لمپن هستند …

در مواقعی هم ادبیات دستوری و عملکرد سیاسی فرد همزمان ۲ روی یک سکه هستند مثل نقش شعبان جعفری در کودتای ۲۸ مرداد … شعبان جعفری ملقب به شعبان بی مُخ هم لفظ و ادبیات دستوری لومپنها را داشت و هم نقش سیاسی لومپنها را داشت . نیم قرن بعد همزاد و نوه سیاسی اش ایرج مصداقی ملقب به ایرج بی مُخ…

دربافت جامعه بیمار ایران ، از قدیم روابط درباروسلطنت با روحانییت چیز پنهانی نبود ، از همان دوران صفویه این روابط لایه های مختلف لومپنها فقط دستخوش منافع مشخص بود .

بازماندگان سلطنتی حاضر هم از جمله رضا پهلوی بارها اذعان کردند که در کنار سپاه پاسداران و بقیه نظامیان با هر جنبنده ایی باید جنگید …

هواداران سلطنتی در آمریکا با شعار مرگ بر مجاهد ، یک فرهنگ سیاسی لومپنی را اشاعه میدهد ، وقتی به اشتباه سالها به ساواک و ساواما اتهام میزنی ، یعنی مشغول معرفی خودت هستی… بعد یهویی متنبع و برعکس میشی ، احتمالا حالت معنوی بالایی داره ، حالت شاعرانه اما سیاسی و لومپن …

حضرتش از ظلمی که به ساواک شد ، عذرخواهی کرد و ناراحت است که چرا ساواک توسط بقیه شکنجه میشد و خلاصه بیچاره ساواک عزیزدل…این یعنی فرهنگ لومپنیزم…

پیش هر آدم ساده ایی بگذاری تصدیق میکند که نظام سیاسی سلطنت از آخوند و نظام اسلامی صد برابر بهتر است…

هرآدم ساده سیاسی هم میفهمد که ظهور حکومت اسلامی ایران میوه و محصول استبداد سلطنتی است و هر آدم ساده ایی میفهمد اینها همه مثل حلقات زنجیر به هم ربط دارند . تاریخ انسان با هیچ پازل نیمه کاره ایی قابل تشریح نیست …شاه و خمینی و رجوی از محصولات فرهنگی همین جامعه ایرانی است تفاوتشان مثل شاگرد تنبلها و زرنگهای میز اول کلاس و ته کلاس است .
قبل از ورود به کلاس همه با سرهای کچل و پارچه های سفید دوخته شده پشت یقه ها باید تابع گفتار و فرامین ناظم میبودیم ، ناظمی عمدتا از جنس لومپنها …

این حلقات زنجیر فهمش برای امروز مشکل نیست ، مگر آنکه جماعت چلمنگی تصمیم بگیرد نفهمد تا ثابت کند خودش هم با فرهنگ لومپنیزم بزرگ شده ، فقط ادبیاتش متفاوت است .

اسماعیل هوشیار
۲۷٫۰۵٫۲۰۲۰