کارگر مادر روزانه شدن را بلدی؟‎

کارگر مادر روزانه شدن را بلدی؟‎

نفس و یکدل و یکدانه شدن را بلدی؟

ناز یک بوسه و دُردانه شدن را بلدی؟

بلدی شب که سیه شد همه جا شعله شوی

سوختن را تن پروانه شدن رابلدی؟

سینه میسوزد و این دیو سیه میتازد

در دل شهر تو یکدانه شدن را بلدی؟

سیل آمد و همه هستی ما را بردند

از بر ماه تو آئینه شدن را بلدی؟

تیغ بردار و بزن بر تن شهری خاموش

شعر هر روزهء جانانه شدن را بلدی؟

دست در دست همین کودک کار

کارگر مادر روزانه شدن را بلدی؟

بلدی آه برآری و صدائی بشوی؟

روی این تار چو یک زخمه شدن را بلدی؟

عاشق و خسته دل و ویرانه

در همین شهرتو مستانه شدن را بلدی؟

ابر میبارد و اخگر تب نانش رسواست

بر تنوری تو یکی لقمه شدن را بلدی؟

نوید اخگر

۲۲ ماه می سال ۲۰۲۰ میلادی سوئد استکهلم

غزل شماره ۵۹